خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

پنجشنبه، 26 تیر 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

توهین به نوجوان با کتاب‌های بچگانه؛ غیرمستقیم‌گویی تا کجا؟

مهر | فرهنگی و هنری | پنجشنبه، 26 تیر 1404 - 12:52
کمال شفیعی در نشست تخصصی «مخاطب و محتوا»‌ درباره ادبیات کودک و نوجوان گفت: من معتقدم نوجوان کتابخوان زیاد داریم ولی به آنها با کتاب‌های بچگانه توهین کرده‌ایم و کتاب نقاشی به دستشان داده‌ایم.
كودك،نوجوان،شعر،شاعر،مخاطب،كتاب،ادبيات،شاعران،ارتباط،حوزه،اد ...

چهارمین نشست تخصصی ادبیات کودک و نوجوان با موضوع «مخاطب و محتوا»، در سالن مرحوم صفارزاده حوزه هنری برگزار شد.
در این نشست که دبیری آن را سورنا جوکار شاعر و فعال حوزه کودک و نوجوان برعهده داشت، کمال شفیعی، مهدی مردانی، علی باباجانی، حمید هنرجو، خاتون حسنی، معصومه معصوم‌زاده، کبری بابایی و حامد محقق حضور داشته و درباره «مخاطب و محتوا» در ادبیات کودک و نوجوان هم‌اندیشی و گفتگو کردند.
در ابتدای این برنامه سورنا جوکار با اشاره به موضوع این نشست، گفت: برخلاف شعر بزرگسال که معمولاً شاعران می‌دانند درباره چه چیزی حرف می‌زنند و مخاطب‌شان چه نیازی دارد و جامعه از آنها چه موضوعاتی را طلب می‌کند، معیارهای انتخاب موضوع برای شعر کودک و نوجوان روشن نیست.
آیا واقعاً وقتی یک شاعر شعری برای یک کودک می‌نویسد، کودکی‌های خودش را در نظر می‌گیرد؟
آیا به جای آن کودک تصمیم می‌گیرد؟
آیا نیازهای جامعه را می‌سنجد و دست به تولید اثر می‌زند؟
آیا بعداً پیگیری می‌کند تا بررسی کند و ببیند تولیداتش چقدر کاربردی بوده است؟
وقتی بمب کنار خانه خورده، چطور با کودک غیرمستقیم صحبت کنیم؟!
جوکار ادامه داد: ما در ادبیات کودک و نوجوان محتاج منابع ترجمه شده هستیم.
انگار این منابع برای ما وحی منزل هستند.
این نظریات، در این سال‌ها به صورت طوطی‌وار تکرار شده‌اند، بدون اینکه با اقتضائات بومی و سیاسی و اجتماعی ما سنجیده شوند.
آنقدر بر روی این نظریات تعصب وجود دارد که تخطی هم از آنها هم ممکن نیست.
شاعران، هرچند ذوقی و ناخودآگاه، اما به این نظریات مبتلا می‌شوند.
به عنوان مصداق اصلی، ما همیشه می‌گفتیم باید با کودک غیرمستقیم صحبت کرد.
ما با کودک در لفافه صحبت می‌کنیم ولی ناگهان یک بمب چند صد کیلویی وسط شهر می‌خورد و به آن کودک می‌گوید واقعیت چیز دیگری برخلاف حرف‌هایی است که به تو گفته‌اند.
در این نشست بنا داریم درباره چند و چون رابطه مخاطب و محتوا در شعر کودک و نوجوان صحبت کنیم.
سپس علی باباجانی شاعر کودک و نوجوان با طرح این پرسش که «مخاطب ما کیست؟»، گفت: وقتی یک شاعر می‌خواهد شعر بگوید، با سه مخاطب روبرو است.
اولین مخاطب «منِ کمرنگ» است که حاصل تجربه‌های شخصی فرد است، دومین مخاطب «منِ پررنگ» یا منِ ملی و اجتماعی است که حاصل دغدغه‌ها و مسائل جمعی است و سومین مخاطب هم «مخاطب جهانی» است.
باباجانی ادامه داد: ما باید بدانیم دریافت‌کننده پیام شعرمان، چه گروه و قشر و سنی است؟
مخاطب من در چه شرایطی زندگی می‌کند؟
چه دغدغه‌هایی دارد؟
چه چیزی احساساتش را برانگیخته می‌کند؟
این سوالات می‌تواند کمک کند من مخاطب خودم را بهتر بشناسم.
وی افزود: ما در حوزه شعر کودک با دو کودک مواجه هستیم؛ یک کودکِ درون و دیگری کودکِ بیرون.
وقتی من بتوانم با کودک درون خودم ارتباط خوبی برقرار کنم، می‌توانم با کودک بیرون هم ارتباط خوبی برقرار کنم.
البته این حکم کلی نیست؛ ممکن است یک نفر با کودک درونی خودش ارتباط خوبی داشته باشد ولی نتواند با کودک بیرون ارتباط برقرار کند.
ولی به صورت کلی ارتباط برقرار کردن با این دو کودک، کمک می‌کند مخاطب خودمان را بهتر بشناسیم.
به هرحال بین شاعر کودک و نوجوان و مخاطبش سال‌ها فاصله سنی وجود دارد و برای پر کردن این فاصله باید کارهایی بکنیم.
نیاز به مربی-شاعر داریم
باباجانی گفت: یکی از مشکلات این است که ما با کودک بیرون، یعنی مخاطبان‌مان، ارتباط کمتری داریم.
به خاطر همین مربیان کانون بهتر می‌توانند با کودک ارتباط برقرار کنند.
چون با نیازهای آنها آشنا هستند و می‌توانند ارتباط برقرار کنند.
این ارتباط می‌تواند کمک کند.
وقتی بتوانیم این دو کودک را به هم پیوند بدهیم، می‌توانیم به نیازهای مخاطب خودمان برسیم.
وی ادامه داد: مورد بعدی این است که وقتی شعر می‌گوئیم، بر اساس دو رویکرد شعر می‌گوئیم؛ یک رویکرد ارتباطی و دیگری رویکرد ادبی محض است.
رویکرد ارتباطی یعنی تلاش شاعر این است که با مخاطب و کودک ارتباط برقرار کند، ولی این مشکل پیش می‌آید که وقتی شاعر به آن مخاطب بیرونی توجه می‌کند دیگر به نیازهای خودش توجه نمی‌کند.
خود شاعر اینجا فراموش می‌شود.
در رویکرد ادبی محض که در شعر بزرگسالانه پررنگ‌تر است، بیشتر به وجهه ادبی شعر توجه می‌کنیم.
در صورتی که اگر در شعر کودک به وجهه ادبی خیلی توجه کنیم، شاید نتوانیم به مقصد برسیم.
در ادامه این برنامه کبری بابایی شاعر کودک و نوجوان، گفت: من فکر می‌کنم هر فعالیتی که برای کودک و نوجوان تعریف می‌شود، از تولید پوشاک تا تهیه فیلم و تولید اثر ادبی و…، پدیدآورنده‌اش باید یک وظیفه دوگانه برای خودش تعریف کند و آن نقش، نقش مربی است.
به نظر من ما باید مربی-شاعر یا مربی-فیلمساز داشته باشیم.
هر فعالیتی که برای بچه‌ها انجام می‌شود، در وجود پدیدآورنده‌اش باید یک مربی وجود داشته باشد.
حتی نقش پدرانه و مادرانه هم نمی‌تواند کار مربی را انجام دهد.
بابایی ادامه داد: وقتی میگوییم مربی، یعنی کسی باشد که مخاطبش را بشناسد و نیازهای و دغدغه‌های او را بشناسد و واقعاً قلبش برای مخاطبش بتپد.
اینگونه است که خودش را به روز می‌کند و دانشش را بیشتر کند.
آقای حمزه‌زاده می‌گفتند که جالب بود؛ می‌گفتند نوشته‌های نویسندگان بعد از چهل سالگی پخته می‌شود.
چرا چهل سالگی؟
شاید به این دلیل که یک پختگی در ذات آن فرد اتفاق می‌افتد که می‌تواند فاصله بین خواسته‌های خودش و مخاطب را در حوزه ادبیات کودک بشناسد.
وی افزود: دیروز یکی از روان‌شناسان حوزه ادبیات کودک و نوجوان جمله‌ای گفتند که به نظرم مهم بود.
او می‌گفت کسی که در تجربه‌های زیسته خودش، در کودکی امنیت و آغوش مادر و پدر را تجربه کرده باشد و بعد از آن محله و شهر خودش را به خوبی بشناسد، اهمیت وجود میهن را هم بهتر درک می‌کند.
اینجا به این مسأله برمی‌گردیم آن مربی-شاعری که دارد کار می‌کند، تجربه زیسته خودش چطور بوده است؟
قطعاً همه ما تجربه استاندارد و کاملی نداریم، اما وقتی نقش مربی را می‌گیریم خودمان را اصلاح می‌کنیم و سعی می‌کنیم همه آن آسیب‌ها را اول در خودمان ترمیم می‌کنیم و بعد شعری به مخاطب ارائه می‌کنیم که مناسبش باشد.
ویژگی یک مربی این است.
این شاعر با اشاره به ویژگی‌های مربی، گفت: مربی ممکن است غمگین باشد ولی غمش را طوری توضیح بدهد که بچه‌ها آسیب نبینند.
ممکن است اندوه‌های مختلف در اجتماع ببیند ولی طوری درباره‌شان حرف بزند که به جای احساس ناامیدی، احساس کنند که باید فعال و امیدوار باشند.
پس نویسنده و شاعر کودک و نوجوان هم می‌تواند انتخاب کند چه محتوایی به مخاطبش منتقل کند و چگونه منتقل کند که به آنها کمک کند.
حالا ممکن است یکی سوال کند پس جای خود شاعر کجاست؟
آیا خودش لذت نخواهد برد؟
قطعاً یک اثر ادبی با استانداردهای قابل قبول، اگر با چنین فکری و اندیشه‌ای و نگاهی تولید شود، هم مخاطبان و هم خود شاعر را هم اقناع می‌کند و برای خود او داشته‌های بسیار دارد.
بابایی افزود: مربی در جریان کار با کودک و نوجوان تربیت می‌شود.
مربی هیچوقت آموزگار نیست و چیزی به بچه‌ها یاد نمی‌دهد، بلکه مدام در حال به روز شدن است.
ویژگی کانون هم همین است که مربی‌ها مدام خودشان را به روز می‌کنند؛ حتی اگر در آستانه بازنشستگی باشند.
شناخت مسئولین درباره ادبیات، از «حسنی نگو یه دسته گل» جلوتر نیامده است
سپس حمید هنرجو شاعر کودک و نوجوان با بیان اینکه هرچقدر جلو می‌رویم فاصله بین مخاطب و پدیدآورنده بیشتر می‌شود، گفت: با این‌همه شاعرانی هستند که به صورت شخصی با نوجوانان و کودکان دیدار می‌کنند و با مخاطب‌شان ارتباط دارند.
خود من برای چند تا از شعرهایم نظر یک نوجوان را پرسیدم و از او خواستم بگوید درباره آن موضوع چه اطلاعات و شناخت و نظری دارد.
بعد دیدم آن موضوع هنوز برایش حل نشده است و اطلاعات دقیقی از آن ندارد.
یعنی تولیدات این چهل سال، چون رنگ و بوی دولتی گرفته، هنوز نتوانسته با کودک و نوجوان امروز ارتباط بگیرد.
هنرجو ادامه داد: ضمن اینکه گاهی محصول اصلاً به دست مخاطب نمی‌رسد.
شناخت خیلی از مسئولین در حوزه ادبیات کودک، از «حسنی نگو یه دسته گل» جلوتر نیامده است.
این شاعر درباره آثار ترجمه در ادبیات کودک و نوجوان، گفت: غلبه ترجمه بر آثار تألیفی در هر جامعه‌ای بد است، ولی مسأله چیز دیگری است.
به نظر من ترجمه پل ارتباطی ملت‌ها با همدیگر است.
مشکل اینجاست که این رابطه دوسویه نیست؛ یعنی همان‌طور که آثار آنها به اینجا می‌آید، آثار ما به آن کشورها نمی‌رود.
باید برای رفع این مشکل فکری کرد.
وی ادامه داد: به نظر من نویسنده و شاعر به خوبی استنباط‌های خودش را از جامعه می‌گیرد.
بعضی‌ها می‌گویند شعر و داستان خوب نداریم ولی من قبول ندارم.
وقتی از شعر و کتاب شاعر استقبال نشود، دلسردی ایجاد می‌کند.
شما الان چند ناشر سراغ دارید که در به در دنبال چاپ شعر کودک باشد؟
آثار ترجمه‌ای به راحتی منتشر می‌شوند، چون ناشر به دنبال بازگشت سرمایه است.
اینجاست که کتاب شعر شاعر ایرانی چاپ نمی‌شود و مشکلات زیادی به بار می‌آورد؛ از آن جمله اینکه وقتی هنرمند اگر مشکل داشته باشد، نمی‌تواند اثر خلق کند.
هنرجو با اشاره به مشکلات شعر نوجوان، گفت: به خاطر همین مشکلات است که در این سال‌ها خیلی‌ها را دیدیم که به قافله شعر کودک و نوجوان پیوستند ولی رها کردند.
یکی از دلایلش عدم شناخت مخاطب است.
شاعران با مشکلات مالی درگیر بودند، سوژه نداشتند و نوآوری نبود.
باید همه اینها را کنار هم دید.
وی درباره رکود در بازار شعر کودک و نوجوان، گفت: باید ببینیم چرا کتاب شعر نوجوان فروش ندارد؟
اگر بگوییم کتاب‌نخوانی مردم به شعر کودک هم تسری پیدا کرده، حرف بی راهی نگفته‌ایم.
وقتی مردم کمتر کتاب می‌خوانند، طبیعتاً این مشکل به حوزه ادبیات کودک و نوجوان هم راه پیدا می‌کند.
انگار شاعران بزرگسال فوتبال بازی می‌کنند و شاعران کودک، فوتسال!
سخنران بعدی مهدی مردانی بود.
مردانی گفت: شعر کودک و نوجوان مظلوم است و در مظلومیتش همین بس که من شاعران حاضر در این جلسه را یک سال است که ندیده‌ام.
یعنی یک سال است که هیچ اتفاقی در حوزه شعر کودک و نوجوان نیفتاده است که ما دور هم جمع بشویم.
مردانی ادامه داد: مشکلات زیاد است و گویا ما هم نمی‌خواهیم حل‌شان کنیم.
ما اصلاً کودک و نوجوان را جدی نمی‌گیریم.
در کشور ما این افراد خیلی موجودات جدی نیستند؛ به خصوص از نظر شخصیتی و معرفتی.
آنها را مصرف‌کنندگانی می‌بینیم که حق نظر دادن ندارند و باید سکوت کنند و حرف ما را بشنوند تا رشد کنند.
وی با اشاره به غفلت از شعر کودک و نوجوان در نهادهای فرهنگی، گفت: کدام شاعر کودک در ایران جدی گرفته شده است؟
مسئولان و تصمیم‌سازان جوری به ما نگاه می‌کنند که انگار شاعران بزرگسال فوتبال بازی می‌کنند و ما داریم فوتسال بازی می‌کنیم!
مردانی افزود: ما دو تا نوجوان داریم.
یک نوجوان که ما تصور می‌کنیم وجود دارد و یک نوجوان که بیرون نفس می‌کشد و راه خودش را می‌رود و ما او را نمی‌بینیم.
«نوجوان ما» باید بنشیند و گوش کند که ما چه می‌گوئیم، ولی یک «نوجوان بیرون» هم داریم که واقعی است و دارد زندگی می‌کند و خط قرمزهایش هم مال خودش است.
آن نوجوان وقتی می‌خواهد کتاب بخرد، می‌رود و شعر فروغ را می‌خواند.
خودش را بزرگسال حساب می‌کند.
اصلاً کتابی را که تصویر داشته باشد کتاب حساب نمی‌کند.
می‌گوید من اگر بخواهم شعر حفظ کنم، شعر حامد عسگری را حفظ می‌کنم.
ما هنوز آن نوجوان را پیدا نکرده‌ایم و مقابل شناخت او مقاومت می‌کنیم.
می‌گوئیم برای نوجوان شعر عاشقانه بگوییم، می‌گویند نه، خط قرمز است!
وی افزود: ما در ادبیات کودک و نوجوان، لذت را فراموش کردیم.
اصل اول در ادبیات و هنر، لذت است.
درباره کپی‌رایت هم بگویم که این زخم، زخم پنجاه ساله ماست.
وقتی من وارد دفتر ناشر می‌شوم و می‌بینم آن ناشر بدون هیچ هزینه‌ای از نمایشگاه تهران بیست سی تا کتاب خارجی خریده و همان را بدون زحمت ترجمه و چاپ می‌کند، عصبانی می‌شوم.
این ناشر، چرا با من کار کند؟
وقتی می‌تواند بدون یک ریال هزینه کتاب چاپ کند.
مردانی اضافه کرد: نکته بعدی جدی نگرفتن شاعران کودک و نوجوان است.
من بعضی از بچه‌هایی که قصد دارند شاعر کودک و نوجوان شوند خجالت می‌کشم.
با خودم می‌گویم می‌خواهی چه چیزی به آنها یاد بدهی؟
که مثل تو بشوند و در به در دنبال چاپ کردن کتاب شأن باشند؟
در درجه اول ما شاعران باید درجه‌ای از رضایت را داشته باشیم که چهار تا شاعر تربیت کنیم.
به قول استاد هنرجو ما بخش زیادی از انگیزه‌هایمان را از دست داده‌ایم.
اگر کتاب‌مان در یک فلان جشنواره دیده نشود و جایزه‌ای به واسطه آن نگیریم، باید چند سال صبر کنیم تا یک چیزی دست‌مان را بگیرد.
شاعران خوبی داریم ولی نوجوان‌ها شعر نمی‌خوانند!
سپس معصومه معصومی‌زاده شاعر نوجوان، گفت: به عنوان یک شاعر نوجوان فکر می‌کنم ما مشکلی در زمینه شعر نوجوان و شاعران نوجوان نداریم.
شعرهای شاعران اینطور نیست که نوجوان‌ها نپسندند.
فقط مشکل ما این است که نوجوان‌ها شعر نمی‌خوانند.
نمی‌دانم چرا؟
شاید اگر همین شعرها در فضای مجازی فراگیر شوند، خوششان بیاید.
معصومی‌زاده ادامه داد: من خودم نمی‌توانم درباره موضوعی که همه شعر می‌گویند، شعر بنویسم.
باید ببینم واکنش مخاطبم چیست، بعد درباره آن شعر بگویم.
مثلاً همین ماجرای جنگ؛ یکی از دوستان دخترم به خانه ما آمد و مشکلش این بود که خاله‌اش برنامه‌ای نوشته بود و مشخص کرده بود که هرکس باید یک کار را انجام می‌داد.
یکی باید ظرف می‌شست و یکی خانه را جارو می‌کرد و… به همین خاطر از فضای خانه زده شده بود و آمده بود پیش ما.
این شد موضوعی که من از مخاطبم گرفتم.
این که جنگ خوب است یا بد، وظیفه من نیست.
نوجوان دغدغه‌هایی دارد که وقتی گفته شود، احساس می‌کند فقط من نیستم که اینطوری هستم.
فقط من نیستم که روی قیافه‌ام حساسم و فقط من نیستم که تنها هستم و غیره.
وقتی درباره این موضوعات شعر می‌نویسم، این حس خوبی که به او می‌دهد، برای من شاعر کافی است.
سپس حامد محقق با اشاره به تأثیر مخرب جشنواره‌های خارجی بر ادبیات کودک و نوجوان داخل ایران، گفت: فکر می‌کنم در سال ۲۰۰۵ در جشنواره بولونیا، از ۱۶ تا جایزه اصلی، هفت تا را ایرانی‌ها بردند.
در بین جامعه تصویرگران ایرانی و غیرایرانی ترکید که ایرانی‌ها دارند چه کار می‌کنند؟
یکی از دوستان تصویرگر من می‌گفت اگر همه جایزه‌ها را ما بردیم، پس دیگر کشورها دارند چه کار می‌کنند؟
رفتم و جوایز دولت‌های مختلف را بررسی کردم و فهمیدم که بین جوایز دولتی خودشان و جوایز بین‌المللی تفاوتی وجود دارد.
آنها جوایز بین‌المللی را به تصویرگران ما می‌دهند که انتزاعی تصویرگری می‌کنند، ولی در کشورهای خودشان به تصویرگرانی جایزه می‌دهند که خیلی عینی و رئال و واقعی تصویرگری می‌کنند.
جشنواره‌های خارجی برای ما ذائقه‌سازی می‌کنند
محقق ادامه داد: این ذائقه‌سازی است که جشنواره‌های خارجی برای ما می‌کنند.
اگر توجه به تصویرگری انتزاعی خوب و درست است، باید همین قاعده را برای خودشان هم رعایت کنند دیگر.
چرا در کشور خودشان به تصویرگری‌های عینی جایزه می‌دهند ولی به ما انتزاعی؟
این شاعر با اشاره به جنگ ۱۲ روزه بین ایران و رژیم صهیونیستی و یکی از کلیشه‌های رایج در میان اهالی ادبیات درباره «بیان غیرمستقیم»، گفت: امروز دوازده سیزده سال از به وجود آمدن داعش می‌گذرد.
روزهای اول که درباره داعش صحبت می‌شد تلویزیون تمام صفحه را مات می‌کرد.
کم کم این مسیر این‌طور طی شد که صحنه سر بریدن را هم در تلویزیون نشان می‌دادند، چون میزان خشونت خیلی بالا رفته بود و نمی‌شد آن را پنهان کرد.
وقتی پنج تا از دانش‌آموزان من سر کلاسم نیامده‌اند، باید چه بگویم؟
بگویم سرما خوردند و نیامدند؟
وی افزود: غیرمستقیم‌گویی شاید یک دامی بود که جلوی پای ما پهن شد.
به بچه چطوری غیرمستقیم بگوییم مسواک بزن؟
بعضی‌جاها نمی‌شود همه چیز را غیرمستقیم گفت.
گاهی باید مستقیم بگویی و گاهی باید در آن کلام غیرمستقیم نشانه‌ای بگذاری تا مخاطب با دریافت آن نشانه، حرف اصلی را بفهمد.
اگر ده تا شعر برای طبیعت و گل و درخت می‌گوئیم، باید یک شعر هم بگذاریم و بگوییم همه این خوبی‌ها از کجاست؟
اگر می‌گویی گل زیباست، قدم بعدی چیست؟
در ادامه کمال شفیعی با اشاره به سرازیر شدن آثار ترجمه به کشورمان، گفت: غربی‌ها حق دارند که جریان‌سازی کنند.
همچنان که ما حق داریم جریان‌سازی کنیم.
اگر ما کوتاهی کردیم نباید از آنها خرده بگیریم.
ما برای ادبیات کودک و نوجوان کشور چه کار کرده‌ایم؟
آیا وقتی شهرداری در یک منطقه پارک درست می‌کند، قرار است از آن نفع ببرد و از این تاب و سرسره‌ها پول دربیاورد؟
تا وقتی که به شکم بچه‌هایمان بیشتر از مغزشان فکر می‌کنیم، معضل داریم.
نباید یارانه کتاب را به ناشر بدهیم
شفیعی ادامه داد: در خیلی از کشورهای پیشرفته، به شاعر کودک و نوجوان پول می‌دهند و کتابش را می‌خرند و کتابش را رایگان پخش می‌کنند.
ما چند تا کتابخانه تخصصی کودک و نوجوان در مراکز استان‌ها داریم؟
چرا بیشترین احترام را به شاعران کودک و نوجوان نمی‌گذاریم؟
من آلمان و ترکیه و کانادا را دیده‌ام که دولت به کتابخانه‌ها و کتاب کودک و نوجوان یارانه می‌دهد.
ما اینجا یارانه را به ناشر می‌دهیم، ناشر کاغذ را بیرون از نشر می‌فروشد و برای خودش کاخ درست می‌کند.
الان تمام ناشرانی که می‌گویند پول نداریم، کاخ دارند.
دم و دستگاهی برای خودشان دارند.
این یارانه را نباید به ناشر داد.
وقتی این یارانه به دست خریدار می‌رسد، او این یارانه را به راحتی به سبد فرهنگی‌اش اضافه می‌کند و در جای خودش خرج می‌شود.
وی به کم‌کاری در حوزه شعر کودک و نوجوان اشاره کرد و گفت: صد درصد شاعران کودک و نوجوان کشور ما از شعر بزرگسال به اینجا آمده‌اند و نود درصدشان هم مربیان کانون بودند و چون در این حوزه بودند، به شعر کودک و نوجوان ورود پیدا کردند.
این افراد شاید اگر در مسجد بودند، مداح می‌شدند.
پس این جبر محیطی است که اینها را شاعر کرده است.
ما چه تخصصی و خدماتی به آنها داده‌ایم که از آنها توقع داریم روان‌شناسی و جامعه‌شناسی کودک بلد باشند؟
کدام‌یک از ارگان‌ها برای شاعران کودک و نوجوان دوره برگزار کرده و روان‌شناس و جامعه‌شناس و استاد دانشگاه بیاورد؟
این یکی از معضلات است.
شفیعی اضافه کرد: ما در یک جریان گسسته هستیم.
نمی‌دانیم سیاست‌گذار ادبیات کودک و نوجوان ما کیست.
کانون پرورش فکری است؟
آموزش و پرورش است؟
حوزه هنری است؟
ارشاد است؟
صداوسیما است؟
اینها شبیه هم هستند و همه در عرض هم هستند.
با هم همسو نیستند؛ جز موارد بسیار نادر.
مثلاً الآن جنگ است و همه دوست دارند یک کتاب برای جنگ تولید کنند.
ولی با چه رویکردی؟
مشخص نیست.
ما به نوجوانان با کتاب‌های کودکانه توهین کرده‌ایم
وی با اشاره به مشکلات چاپ کتاب برای نوجوان‌ها در تصویرگری و طرح جلد و… گفت: من معتقدم نوجوانان کتاب‌خوان زیادی داریم.
من از روستاهای همدان بگیرید تا زابل برای بچه‌ها کتاب بردم.
دیوانه‌وار کتاب دوست دارند و می‌خوانند.
ولی ما به شخصیت نوجوان توهین کرده‌ایم.
وقتی کتاب نوجوان را مثل کتاب کودک نقاشی می‌کنیم و کتاب نقاشی به دستش می‌دهیم و ابعادش را کوچک می‌کنیم، به او احساس توهین دست می‌دهد.
نوجوان خودش را یک بزرگسال می‌داند.
چرا کتاب فروغ را می‌خرد؟
چون قطعش، قطع بزرگسالانه است.
نوجوانی یک دوره فرّار و یک دوره کوتاهی است که نوجوان فقط خودش را می‌بیند و درگیر خودجهان‌پنداری است.
ما باید به مسائلی که او درگیرش است، بپردازیم.
ولی به ما می‌گویند درباره مرگ حرف نزن، درباره عشق حرف نزن.
شفیعی در پایان گفت: چرا به ادبیات تئوریک و ادبیات تئوریک نمی‌رسیم؟
تا وقتی زیرساخت‌هایمان را درست نکردیم، هیچوقت به آنجا نمی‌رسیم.
چون ما اصلاً نمی‌دانیم درباره چه مخاطبی داریم کار می‌کنیم.
امشب حوزه هنری تصمیم می‌گیرد درباره پیاده‌روی اربعین کتاب چاپ کند؛ بعد در کانال‌ها سفارش شعر می‌دهیم و چهل تا شعر جمع می‌شود.
آیا این کتاب بر اساس چه نیاز و ذائقه‌سازی تولید کردیم؟
زمانی می‌توانیم به آن جایگاه تئوریک برسیم که زیرساخت‌ها را آماده کرده باشیم.