چگونه ترومای جنگ را درمان کنیم؟
روزنامه اعتماد نوشت: كمك به خود و ديگران در زمان بحران تنها به حمايت عاطفي محدود نميشود. ما بايد به روانمان به اندازه جسممان اهميت بدهيم و به ديگران يادآوري كنيم كه آنها تنها نيستند. از سوي ديگر، بايد مراقب باشيم كه از آسيبهاي رواني خود نيز غافل نشويم. در كنار هم ميتوانيم اين مسير را با دلسوزي، همدلي و مراقبت از خود طي كنيم و به يكديگر در مسير بهبود كمك كنيم.

روزنامه اعتماد نوشت: کمک به خود و دیگران در زمان بحران تنها به حمایت عاطفی محدود نمیشود.
ما باید به روانمان به اندازه جسممان اهمیت بدهیم و به دیگران یادآوری کنیم که آنها تنها نیستند.
از سوی دیگر، باید مراقب باشیم که از آسیبهای روانی خود نیز غافل نشویم.
در کنار هم میتوانیم این مسیر را با دلسوزی، همدلی و مراقبت از خود طی کنیم و به یکدیگر در مسیر بهبود کمک کنیم.
کد خبر: 724323 | ۱۴۰۴/۰۴/۲۵ ۰۹:۱۵:۲۲
«روانشناسی بحران» عنوان یادداشت روزنامه اعتماد به قلم مریم زینالی است که در آن آمده؛ وقتی جنگ یا بحران به سراغ یک جامعه میآید، معمولا اولین چیزی که به چشم میآید، خسارتهای فیزیکی است؛ دیوارها ترک میخورند، خانهها و خیابانها ویران میشوند و همه چیز دچار تغییرات عظیم میشود.
اما چیزی درون ما میشکند که صدای شکستنش هیچوقت شنیده نمیشود.
نه در اخبار، نه در گزارشها و نه در هیچ آماری.
هیچ نقشهای از آن نشان داده نمیشود، اما این شکستن به اندازه هر خرابی و ویرانی مهم است.
ما در شرایط بحران تنها درگیر بقا نبودیم؛ بقا جسمانی که شاید بتوانیم آن را با کمی شجاعت و تلاش برای زنده ماندن مدیریت کنیم، اما چیزی عمیقتر از بقا در بازی است.
ما درگیر حفظ انسانیتمان بودیم، درحالیکه در میان ترس، دود و صدای آژیرها، سعی میکردیم هویت خود را حفظ کنیم.
سعی میکردیم همچنان به عنوان انسانهایی که ارزشها و احساسات دارند، زندگی کنیم.
این یکی از بزرگترین مبارزات است؛ مبارزه برای نگهداشتن آرامش در دنیای آشفتهای که هیچ چیز ثابت نیست.
اینطور نیست که جنگ فقط جسممان را به خطر بیندازد.
جنگها میتوانند در هر جنگی که درون ما میجنگد، زخمی بزنند.
مغز و ذهن ما ممکن است زخمهایی بخورد که هیچ کس نتواند آنها را ببیند.
این زخمها نه در گزارشها و آمارهای رسمی گنجانده میشوند، نه کسی دربارهشان صحبت میکند.
آنها در دنیای درونی ما شکل میگیرند و اثراتشان به قدری عمیق است که ممکن است سالها یا حتی دههها بعد، همچنان ما را تحت تاثیر قرار بدهند.
ما ممکن است اکنون در وضعیت آتشبس باشیم، تنمان شاید از خشونت و ترسهای جنگی رهایی یافته باشد، اما ذهنمان هنوز در آن وضعیت آمادهباش است.
هنوز صداها در گوشمان میپیچد، هنوز بدنمان به طور ناخودآگاه در واکنش به خطرات، تنش و اضطراب را تجربه میکند.
بنابراین، حتی وقتی که دنیا از بیرون آرام به نظر میرسد، در درون ما ممکن است آشوبی باقی مانده باشد که هیچ کس نمیبیند.
چرا روانشناسی بحران مهم است؟
روانشناسی بحران به ما کمک میکند تا بفهمیم این زخمهای پنهانی که در درونمان به وجود آمدهاند، چیستند و چطور میتوانیم با آنها کنار بیاییم.
بحرانها فقط باعث آسیبهای فیزیکی نمیشوند، بلکه ضربههای روحی و روانی هم بهجا میگذارند.
این ضربهها ممکن است در سکوت بمانند، اما تاثیرشان روی زندگیمان میتواند بزرگ باشد.
بسیاری از ما ممکن است افسردگی، اضطراب یا احساس انزوا را بعد از بحرانها تجربه کنیم.
گاهی این احساسات به مرور زمان در ما شکل میگیرند و ممکن است هیچ وقت کسی متوجه نشود که درون ما چه میگذرد.
وقتی ما درگیر بحرانهای شدید میشویم، شاید جسممان در حال مقابله با آنها باشد، اما روانمان نیاز به توجه و درمان دارد.
در چنین شرایطی، ما نیاز داریم که به جای فقط شنیدن از بحران و آسیبهای آن، به خودمان و یکدیگر فرصتی بدهیم تا از منظر روانی و عاطفی به وضعیت خود نگاه کنیم.
باید به عمق آن چیزی که درونمان شکسته، نگاه کنیم.
باید بپذیریم که در حالی که ممکن است آسیبهای جسمی دیگر به وضوح درمان شوند، درمان روح و روانمان هم به همان اندازه نیاز به توجه و مراقبت دارد.
چطور میتوانیم به خودمان و دیگران کمک کنیم؟
در شرایط بحرانی، مراقبت از خود و دیگران یک نیاز اساسی است.
شاید در ابتدا فقط احساس کنیم که باید خود را از آسیبهای خارجی محافظت کنیم، اما در واقع، مراقبت از روان و روحمان بههمان اندازه اهمیت دارد.
وقتی ما خود را فراموش میکنیم، آسیبهای روانی ممکن است عمیقتر شوند و اثرات بلندمدت داشته باشند.
برای اینکه بتوانیم به خود و دیگران کمک کنیم، ابتدا باید درک کنیم که هر فرد و جامعهای نیاز به زمان، فضا و حمایت دارد تا از بحرانها عبور کند.
چطور به خود کمک کنیم؟
1- پذیرش آسیبها: اولین گام در فرآیند درمان این است که بپذیریم آسیب دیدهایم.
هیچ اشکالی ندارد که احساس آسیبپذیری کنیم و از خود مراقبت کنیم.
این مرحلهای است که اغلب نادیده گرفته میشود، اما پذیرش درد و ترسهای درونی میتواند اولین قدم برای بهبود باشد.
2- مراقبت از بدن: بدن و روان ما به طور مستقیم با یکدیگر در ارتباط هستند.
انجام فعالیتهای بدنی مانند ورزش، پیادهروی یا تمرینات تنفسی میتواند کمک کند تا سطح استرس کاهش یابد و انرژی منفی از بدن خارج شود.
تغذیه مناسب، خواب کافی و استراحت هم به فرآیند بهبودی روانی کمک میکند.
3- درخواست کمک: هیچ مشکلی در درخواست کمک وجود ندارد.
مشاوره روانشناختی میتواند کمک بزرگی باشد.
صحبت کردن با کسی که به شما گوش میدهد و احساسات شما را درک میکند، میتواند فشار روانی را کاهش بدهد.
همچنین، اگر نیاز به حمایت عاطفی دارید، با عزیزانتان ارتباط برقرار کنید.
4- ایجاد زمان برای خود: گاهی باید به خود زمان بدهیم تا احساساتمان را پردازش کنیم.
این زمان میتواند شامل فعالیتهایی مانند مطالعه، هنر، موسیقی یا حتی زمان آرامش با خود باشد.
این فرصتها میتوانند به شما کمک کنند تا از حالت آمادهباش ذهنی خارج شوید و به وضعیت طبیعی بازگردید.
5- مدیریت افکار و احساسات: تمرینهای آرامشبخش مانند مدیتیشن، یوگا یا حتی نوشتن احساساتتان میتواند به شما کمک کند تا ذهنتان را از افکار منفی و استرسزا پاک کنید.
چطور به دیگران کمک کنیم؟
1- گوش دادن فعال: یکی از بهترین کارهایی که میتوانیم برای دیگران انجام بدهیم، شنیدن آنها است.
گاهی فقط گوش دادن و درک کردن احساسات فردی که دچار بحران است، میتواند کمک بزرگی باشد.
این گوش دادن نباید قضاوتگرانه باشد؛ باید فضایی امن فراهم کنیم تا فرد بتواند آزادانه صحبت کند.
2- ارایه حمایت عاطفی: نشان دادن همدلی و محبت میتواند به افراد کمک کند تا احساس کنند تنها نیستند، بهویژه در بحرانها، افراد نیاز به یادآوری دارند که کسی به آنها اهمیت میدهد و در کنارشان است.
3- کمک عملی: اگر توانایی دارید، کمکهای عملی مانند فراهم کردن غذا، مراقبت از کودکان یا ارائه کمکهای روزمره میتواند بار سنگین را از دوش فردی که در بحران است، بردارد.
4- حمایت از فرآیند درمان: گاهی، افراد به دلیل ترس یا عدم آگاهی از کمکهای روانشناختی، از مراجعه به درمانگر خودداری میکنند.
تشویق و حمایت از آنها برای دریافت کمک حرفهای میتواند تفاوت بزرگی ایجاد کند.
ترومای همدلی و خطرات آن
در کنار کمک به خود و دیگران، یک نکته بسیار مهم وجود دارد که باید در نظر بگیریم: ترومای همدلی.
این اصطلاح به حالتی اطلاق میشود که افراد، بهویژه کسانی که در موقعیتهای حمایتی هستند (مانند مشاوران، روانشناسان، امدادگران و حتی دوستان یا خانواده) به دلیل همدلی شدید با درد و رنج دیگران، خود دچار آسیبهای روانی میشوند.
وقتی افراد دیگران را در بحرانها یا شرایط بحرانی مشاهده میکنند، به طور ناخودآگاه درگیر احساسات و تجربیات آنها میشوند.
این همدلی میتواند به احساس اضطراب، افسردگی یا حتی آسیبهای فیزیکی مانند سردرد و خستگی منجر شود.
در برخی موارد، ممکن است فرد به طور غیرمستقیم با ترومای فرد دیگر همحس شود و از آن آسیب ببیند.
چگونه میتوان از ترومای همدلی جلوگیری کرد؟
1- حفظ مرزهای عاطفی: افراد باید مرزهای روانی خود را با دیگران حفظ کنند.
این به معنای فاصلهگذاری عاطفی است که به فرد اجازه میدهد تا همدلی کند، اما خود را از آسیبهای روانی ناشی از آن محافظت کند.
2- مراقبت از خود: افرادی که در موقعیتهای حمایتی قرار دارند باید مراقب سلامت روان خود باشند.
زمان برای خود، آرامش و استراحت میتواند به جلوگیری از خستگی روانی کمک کند.
3- دریافت پشتیبانی: بهویژه برای افرادی که در شغلهای حمایتی مشغول به کار هستند، دریافت پشتیبانی حرفهای از مشاوران یا درمانگران میتواند مفید باشد.
نتیجهگیری
درنهایت، کمک به خود و دیگران در زمان بحران تنها به حمایت عاطفی محدود نمیشود.
ما باید به روانمان به اندازه جسممان اهمیت بدهیم و به دیگران یادآوری کنیم که آنها تنها نیستند.
از سوی دیگر، باید مراقب باشیم که از آسیبهای روانی خود نیز غافل نشویم.
در کنار هم میتوانیم این مسیر را با دلسوزی، همدلی و مراقبت از خود طی کنیم و به یکدیگر در مسیر بهبود کمک کنیم.