آینده و امنیت ایران/ درس های عبرت آموز جنگ 12 روزه
یادداشت حاضر نگاهی به نقش حافظه تاریخی و سواد تاریخی عمومی در تامین امنیت ایران با نگاهی به جنگ تحمیلی 12 روزه می پردازد.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از زاهدان، در ابتدا یادداشت شهادت جمعی از فرماندهان و دانشمندان و مردم عزیز کشور را طی جنگ تحمیلی 12 روزه تسلیت عرض میکنم.
این واقعه تاریخی برگی مهم از تاریخ کشور است که باید با دقت ریشهها و بسترها وقوع آن و درسها و عبرتها و پیروزیهای این واقعه تاریخی برای رشد جامعه و حاکمیت ایران و تولدی ققنوسوار برای ایرانی با آینده درخشان بازخوانی شود و این مهم تکلیف همگانی و به ویژه دستگاههای فرهنگی و نیز نخبگان جامعه است که در این شرایط تاریخی و خطیر، وظیفه و تکلیف تاریخی خود را نسبت به کشور ادا کنند.
هرگونه بیتفاوتی و سکوت و یا سطحی اندیشی و نظریات غیرمسولانه و غیردقیق کشور را در مسیر حوادث و آسیب قرار میدهد.
بیتردید علت پیروزی در این جنگ نابرابری و تحمیلی و ظالمانه، مقاومت مردم و رشادت و قوت نیروهای مسلح و رهبری مقتدرانه و حکیمانه رهبر معظم انقلاب اسلامی بود.
در مباحث مرتبط با جنگ اخیر و آینده ایران نکات فراوانی وجود دارد که اهل فن باید مطالعه کنند و یافتهها را با مردم به اشتراک بگذارند.
یکی از این نکات و ارکان تعیین کننده آینده، موضوع مقاومت کشور است.
رابطه سواد عمومی تاریخی و کنش نخبگان و وقوع جنگ
مقاومت ابعاد مختلفی دارد.
مهمترین بعد مقاومت بویژه از بعد زیرساختی بعد اجتماعی است.مقاومت اجتماعی تابع خودآگاهی و هوشیاری و حافظه جمعی است؛ اما این آگاهی بطور یکسان در جامعه توزیع نشده است.
یکی از مهمترین اقشار جامعه و فعال ترین و موثر ترین اقشار در سرنوشت سیاسی امنیتی جامعه بدلیل جبر سنی، از کم بهره ترین اقشار از آگاهی تاریخی است.
قشر جوان به عنوان یک بدنه فعال سیاسی به ویژه در انتخاباتها و فضای عمومی و رسانهای در سرنوشت سیاسی جامعه قشر موثری است.
لذا میزان سواد عمومی و آگاهی تاریخی این قشر کلیدی و تعیین کننده است.
با توجه به فرهنگ سیاسی و دوران کوتاه تبلیغات انتخاباتها که باعث ایجاد فضای تهییجی و احساسی میشود و نیز جو رقابت کمتر امکان فرصت گفتوگو عمیق و جدی و کار اثرگذار و موثر برای تقویت سواد عمومی و تاریخی مهیا است.
دو قطبیهای سیاسی نیز باعث سیاست زدگی گفتوگوها در جامعه میشود.
ایران امروز بعد از انقلاب شکوهمند و مردمی خود تاکنون دو تجربه جنگ تحمیلی گذرانده است.
هر دو جنگ با طراحی و حمایت آمریکا و برای شکست و تسلیم ایران طراحی شده بود.
حمله نظامی و تحمیل جنگ بر مبنای محاسباتی از هزینه و فایده و میزان آسیب پذیری کشور انجام میشود.
این آسیبپذیری دو بعد واقعی و غیرواقعی دارد.
بخشی بر پایه واقعیت و بخشی بر پایه حدس و گمان است.
بخشی از این واقعیت مانند شرایط اقتصادی و سیاسی و اجتماعی نتیجه تصمیمها و سیاستگذاریهای داخلی است.
نتیجه فضاهای انتخاباتی و به ویژه وعدهها و کلیدواژههای انتخاباتی است.
برای مثال دهه نود از نظر سیاسی کلیدواژه مذاکره با آمریکا و توافق با غرب و برجام گره خورده است.
امروز با وقوع جنگ تحمیلی دوازده روزه در پایان راهی هستیم که در دهه 90 آغاز شد.
ترکیبی از خوشبینیهای ایدیولوژیک(ایدولوژی که در ابتدای قرن به عنوان غربزدگی توسط شناسایی شده و تاکنون شیوع و رشد داشته) و بیش اعتمادی به غرب(مانند فقر ضمانتهای اجرایی قوی و محکم در برجام) و ضعف حافظه تاریخی عمومی و نخبگانی از رابطه با غرب و فقر سواد نخبگانی و عمومی در کارنامه غرب با رابطه کشورهای مشابه ایران، همه و همه دست به دست هم داد که فضای و ریلگذاری سیاسی ما به سمت امیدآفرینی به آمریکا و شرطیسازی کشور به مذاکرات و رابطه با غرب و نهایتاً تحمیل جنگ شد.
مسئله دردناک ادامه دفاع از خط مذاکره و نیز راه حل دانستن آن بعد از انبوهی تجربهها و عبرتهای پرهزینه است.
این دفاع و تاکید بر ادامه دادن خط مذاکره با غرب در دولت و برخی اقتصاددان و دانشگاهیان که نامه تغییر پارادایم را منتشر کردند بر پایه شدت نفوذ انگاره مذاکره و امکان رابطه باعزت با غرب در بدنه اجتماعی جامعه است.
به هر حال بیش از یک دهه جامعه تحت تاثیر رسانههای تحت کنترل این نخبگانهای اقتصادی سیاسی و رسانهای و بمباران رسانهای آنها و ادبیات سیاسی روزانه مسولان دولت در دهه نود بودند و پس از وقفهای در دوران شهید رئیسی مجدداً با همان ادبیات سیاسی طرفدار مذاکره روبرو هستند.
به عنوان راه حل دوباره برمیگردم به ابتدای یادداشت و اهمیت سواد عمومی در حوزه تاریخ و اهمیت تقویت حافظه تاریخی.
با مسلط شدن رسانههای دیجیتالی و شبکههای اجتماعی و ذایقه سازی این شبکههای و تسلط آنها بر نسل جدید و پمپاژ تولیدات تهییجی و سطحی و دروغ و غلط و تحریف واقعیت و تاریخ، سواد تاریخی به یک معضل جدی در حوزه سواد عمومی است.
این فقر اطلاع و سواد از تاریخ کشور و رفتار غرب با ایران و حتی تزریق سواد تحریف شده و شبه سواد مانند بزک و سفیدشویی دوران نکبت سلطنت پهلوی و یا خوش بینی به آمریکا و غرب و سادهسازی و تقلیل خصومتهای غرب با ایران تاریخی و فرهنگی به خصومت سیاسی با حکومت در کنار دولتها و رسانهها و نخبگان مبتلا به ایدولوژی غربزدگی و طرفدار مذاکره اهمیت سواد تاریخی و بازخوانی تاریخ را نه یک گزینه که یک اورژانس اجتماعی رسانهای سرنوشتساز تبدیل میکند.
چرا که ادامه این روند حمایت از مذاکره و رابطه با آمریکا ولو بعد تعرض و بمباران و کشتار مردم طی جنگ تحمیلی دوازده روزه برای آینده ایران ادامه تهدید امنیتی و نظامی است.
لذا سیاستگذاری رسانهای و اجتماعی و عمومی برای تقویت حافظه تاریخی و سواد تاریخی رکن مهمی از تبدیل آگاهی تخدیری به آگاهی تاریخی و نگاه مبتلا به خوش بینی کاذب به نگاه مبنی بر واقعیت تاریخی یک راهبرد موثر و ضروری سیاستگذاری کلان و خرد و تولید محتوا رسانهای است.
آینده ایران بستگی به مقاومت اجتماعی مبنی بر آگاهی دارد.
گشایش در آینده ایران نه از راه اصرار بر تکرار تجربههای پرهزینه و اشتباهات گذشته که از تقویت مقاومت اجتماعی و تابآوری اجتماعی اقتصادی فرهنگی سیاسی است.
حملات امنیتی اقتصادی فرهنگی و نظامی غرب با محوریت آمریکا فقط از راه تقویت قدرت مهار میشود.
بنیان تقویت قدرت چند بعدی ایران نیز تقویت اجتماعی است.
یک رکن مهم است تقویت اجتماعی تقویت سواد تاریخی است.
تجربه جهانی تقویت حافظه تاریخی
در جهان مطالعات متنوعی نشان داده که کشورهایی که آموزش تاریخ و تقویت حافظه تاریخی مترکز بر عبرتهای و اشتباهات سیاسی تاریخی را جزو ارکان آموزش عمومی قرار دادند پیشرفت اجتماعی بیشتری داشتند.
طبق گزارش UNDP، کشورهایی با آموزش تاریخی قوی مانند ژاپن، نرخ رشد GDP سالانه 8-10٪ در دهههای پس از جنگ داشتند، در حالی که کشورهایی بدون آن(مانند برخی کشورهای آمریکای لاتین با فراموشی دیکتاتوریها) نرخ پایینتری(2-4٪) نشان میدهند.
سازمان OECD تخمین میزند که سرمایهگذاری در آموزش تاریخی میتواند رشد اقتصادی را 1-2٪ افزایش دهد.
گزارشUNDP (Human Development Report 2020) مقایسه کرد: کشورهایی با «حافظه تاریخی قوی»(اندازهگیریشده بر اساس ساعات آموزش تاریخ در مدارس) HDI بالاتری دارند(میانگین 0.85 vs.
0.65 برای کشورهای ضعیف).
مطالعه بانک جهانی(2021) در مورد “سرمایه اجتماعی” نشان داد آموزش تاریخی به اعتماد اجتماعی کمک میکند، که نرخ رشد اقتصادی را 2-3٪ افزایش میدهد.
کره جنوبی(پس از جنگ کره و دیکتاتوری): کره جنوبی از دهه 1980 آموزش تاریخ استعمار ژاپنی(1910-1945) و دیکتاتوریهای داخلی را تقویت کرد، با تمرکز بر دموکراسی و حقوق بشر و از یک کشور فقیر به قدرت اقتصادی(HDI 0.925، رتبه 19).
گزارشUNDP (2020) نشان میدهد این آموزش به گذار دموکراتیک(از دیکتاتوری به دموکراسی در 1987) کمک کرد و نرخ رشد GDP را به 10٪ در دهههای 1980-1990 رساند و در چ پیشرفت اجتماعی به نرخ سواد 98٪ و نوآوری بالا(رتبه 5 جهانی) رسیدند.
در کشور فنلاند با تمرکز بر تاریخ جنگهای داخلی و جنگ جهانی دوم ، آموزش تاریخی را بخشی از سیستم آموزشی برتر خود کرده، با تأکید بر درسهای جنگ داخلی(1918) و جنگ با شوروی.
مطالعه PISA نشان میدهد دانشآموزان فنلاندی در درک تاریخی برتر هستند، که به نرخ پایین فساد(رتبه 2 جهانی) و پیشرفت اجتماعی کمک کرده است.
این الگو نشان میدهد آموزش تاریخی نه تنها «حافظه» را حفظ میکند، بلکه آن را به ابزاری برای پیشرفت تبدیل میکند.
انشاءالله در سری یادداشتهای آینده برخی از تجربیات سایر کشورهای منطقه و جهان در رابطه با غرب و رفتار آمریکا با آنها را بازخوانی میکنیم.
به قلم مجتبی جهانتیغ
انتهای پیام/