«علوم انسانی اسلامی» و «دفاع متعالیه 12 روزه» - تسنیم
اگر بعد از این جنگ جهانی علیه جمهوری اسلامی ایران، درهای مراکز علمی و دانشگاهی ما بر همان پاشنه های پیشین غرب گرایی و غربزدگی علمی بچرخد، نه تنها هدر رفت منابع مادی و معنوی خواهد بود که خیانت به حقیقت و خیانت به خون شهدای مقاومت و اقتدار است.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از قم، حجت الاسلام والمسلمین احمد حسین شریفی، عضو هیئت علمی و استاد تمام فلسفه موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) و رئیس دانشگاه قم در یادداشتی با عنوان «علوم انسانی اسلامی» و «دفاع متعالیه 12روزه» به بررسی مساله تجاوز رژیم صهیونی و نظریههای پیروان علوم انسانی اسلامی و نظریههای مدعیان علوم انسانی غربی و اومانیستی در ایران پرداخت.
در ادامه متن این یادداشت را بخوانید:
یک: دفاع متعالیه 12 روزه دربرابر جنگ جهانی علیه جمهوری اسلامی را میتوان میدانی واقعی و عینی برای مقایسه کارآمدی و درستی نظریههای پیروان علوم انسانی اسلامی و نظریههای مدعیان علوم انسانی غربی و اومانیستی در ایران دانست.
توضیح آنکه از مهمترین نظریههای علوم انسانی اسلامی میتوان به «نظریه ولایت فقیه»، «نظریه مقاومت»، «نظریه ملت ــ امت» و «نظریه استقلال و خودکفایی» اشاره کرد.
در مقابل، از مهمترین ایدههای مدافعان علوم انسانی غربی و اومانیستی در ایران میتوان به «نظریه سکولاریسم» (جدایی دین از سیاست)، «نظریه پیروی از جریان سلطه»، «ملیگرایی در تقابل با دینگرایی»، «نظریه وابستگی و بیگانهگُزینی»، «نظریه نئولیبرالیسم اقتصادی» و امثال آن اشاره کرد.
دو: همگان دیدیم که عامل پیروزی و عزت و سربلندی و حفظ شرافت ایرانیان در این جنگ، دستاوردهایی بود که همگی محصول و مولود نظریههای علوم انسانی اسلامی بود؛
قدرت و عظمت و ارزش ولایت فقیه در ساعات اولیه این جنگ تحمیلی کاملاً نمایان شد.
زمانی که همه ملت در بهت و حیرت هجوم ناگهانی، غافلگیرانه و ترکیبی دشمن فرو رفته و یأس و ترس بر سراسر ایران حاکم شده بود، با نخستین پیام تصویری حضرت نائب المهدی و مشاهده صلابت و قدرت و قاطعیت و آرامش الهی این مرد خدا، گویا سکینه و آرامشی الهی بر سراسر کشور حاکم شد؛ ناگهان ورق برگشت و تقریباً همه ملت یکپارچه مطمئن به پیروزی شدند!
همگان دیدیم که عزت و حکمت سیاسی ولایت فقیه و مدیریت جنگ و دیپلماسی توسط ولی فقیه چگونه توانست دو قدرت هستهای را به زانو درآورده، سرافکنده کند و ذلیلانه به دریوزگی آتشبس بیاندازد.
از کنار این حادثه نباید به سادگی گذشت.
این قدرت امامت و ولایت و قدرت روحی و معنوی و مدیریتی نائب المهدی است.
افزون براین، همگان دیدیم که ابزارهای قدرت و اقتدار جمهوری اسلامی در این جنگ، محصول تلاشهای کسانی بود که با عمق وجود خود به خودکفایی و خوداتکایی باور داشتند.
کسانی که علیرغم همه تحریمهای خارجی و داخلی توانسته بودند با تکیه بر قدرت ایمان و علم و با اعتقاد به ثمربخشی جهاد در راه خدا، چنان موشکهایی را تولید کنند که نه تنها همه سامانههای پدافندی غرب را درنوردیدند که در فاصله 2000 کیلومتری به همان نقطهای اصابت میکردند که ما میخواستیم!
همگان دیدم که ملت ایران، برای دومین بار در تاریخ 250ساله اخیر خود بود که به برکت انقلاب اسلامی و به برکت روح حسینی و علوی که در اثر انقلاب اسلامی در کالبد ایران دمیده شده بود، به صورتی منسجم و هماهنگ، جانانه و شجاعانه مقاومت کردند و قاطعانه به میدان آمدند و یکصدا گفتند جان میدهیم اما به اجنبی اجازه نمیدهیم که برای «ملت امام حسین» تعیین تکلیف کند.
ملیگرایی منهای دین و معنویت، همانی بود که در 200 سال پیش از انقلاب دربرابر تجزیه ایران و جدا شدن سه میلیون و پانصد هزار متر مربع از خاک ایران، هیچ عکسالعملی انجام نداده بود!
بطلان «ملیگرایی محض» و ملیگرایی بدون روح و هویت اسلامی، و درستی نظریه «ملت ــ امت» و نظریه «ملت امام حسین» به وضوح بر همگان روشن شد.
سه: اکنون انتظار میرود:
الف.
مراکز دانشگاهی، تغییراتی جدی در برنامههای درسی خود ایجاد کنند؛ به جای ترویج نظریههای علوم انسانی غربی، همه توش و توان خود را برای تعلیم و تعلم نظریههای علوم انسانی اسلامی به کار گیرند.
تعلیم و تعلم نظریههای غربی را به خود آنها واگذارند.
ذهن و ضمیر دانشجویان را با لاطائات غربیان مشغول نکنند.
در همه عرصههای علوم انسانی به نظریههای اسلامی روی بیاورند که قدرت و اقتدار و امنیت و عزت و پیشرفت و شرافت ما در گرو آنهاست.
ب.
حال که کارآمدی علوم انسانی اسلامی در ساحت سیاسی و نظامی بر همگان آشکار شده است، انتظار میرود برای آنکه طعم شرافت و کرامت اسلامی و ایرانی در عرصههای اقتصادی و هنری و فرهنگی نیز چشیده شود، تصمیمسازان و تصمیمگیران اقتصادی کشور، به جای نظریههای اقتصاد لیبرالی و نئولیبرالی، به نظریههای اقتصاد اسلامی روی آورده و در مقام عمل نیز اقتصاد اسلامی را اجرا کنند؛ و متصدیان علمی و عملی فرهنگ و هنر کشور نیز به جای ترویج فرهنگ و هنر خانمانبرانداز و انسانسوز غربی و لیبرالی، فرهنگ و هنر اسلامپسند را ترویج داده و اجرایی کنند.
خلاصه آنکه معتقدم اگر بعد از این جنگ جهانی علیه جمهوری اسلامی ایران، درهای مراکز علمی و دانشگاهی ما بر همان پاشنههای پیشین غربگرایی و غربزدگی علمی بچرخد، نه تنها هدر رفت منابع مادی و معنوی خواهد بود که خیانت به حقیقت و خیانت به خون شهدای مقاومت و اقتدار هم هست.
انتهای پیام/