روانشناس قلابی چگونه دختر نوجوان را اغفال کرد؟
جوان ۳۰ ساله افغان که دختر ۱۳ ساله را به بهانه ازدواج فریب داد تا بتواند با اخاذی از خانواده او بدهیهای خود را بدهد، در گفتوگو با سایت جنایی درباره نحوه آشنایی با دختر نوجوان و نحوه فریب او توضیح داد.

جوان ۳۰ ساله افغان که دختر ۱۳ ساله را به بهانه ازدواج فریب داد تا بتواند با اخاذی از خانواده او بدهیهای خود را بدهد، در گفتوگو با سایت جنایی درباره نحوه آشنایی با دختر نوجوان و نحوه فریب او توضیح داد.
کد خبر: 723987 | ۱۴۰۴/۰۴/۲۳ ۱۳:۴۲:۵۸
جوان ۳۰ ساله افغان که دختر ۱۳ ساله را به بهانه ازدواج فریب داد تا بتواند با اخاذی از خانواده او بدهیهای خود را بدهد، در گفتوگو با سایت جنایی درباره نحوه آشنایی با دختر نوجوان و نحوه فریب او توضیح داد.
*چطور با دختر نوجوان آشنا شدی؟
با او در اینستاگرام آشنا شدم.
*چطور او را فریب دادی؟
به او گفتم تحصیلکردهام و در رشته روانشناسی درس خواندهام اما دروغ گفتم.
*چطور؟
راستش من در افغانستان چند کلاس بیشتر درس نخواندم.
چند سال قبل هم برای کار، قاچاقی به تهران آمدم.
از همان زمان هم کارگری را شروع کردم اما در قرار اول، عاشق دختر نوجوان شدم و اگر میگفتم کارگر ساده هستم، هرگز قبول نمیکرد با من ازدواج کند.
*بعد از اینکه او را فریب دادی تا از خانهاش سرقت و سپس فرار کند، متوجه دروغهای تو نشد؟
چرا، وقتی از خانه فرار کرد و به خانه باغی که من در آنجا کار میکردم، آمد تمام حقایق را فهمید.
*اعتراضی نکرد؟
ناراحت شد اما به او گفتم عاشقش هستم و با چربزبانی او را راضی کردم تا نقشهای را که با هم کشیده بودیم، اجرا کنیم.
*چه نقشهای؟
نقشه اخاذی از پدرش.
*از جزئیات نقشه بگو.
باور کنید او هم عاشق من شده بود.
وقتی به او گفتم طلاهای مادرت را بردار و از خانه فرار کن، نه نیاورد.
بعد هم که پیش من رسید، با پدرش تماس گرفتیم و درخواست ۵ هزار دلار کردیم، حتی همکاری کرد عکسهایی برای پدرش بفرستم و بگویم دخترش را شکنجه کردهام.
*هدفتان از این اخاذی چه بود؟
میخواستیم از پدرش اخاذی کنیم و به ترکیه برویم.
*اما تحقیقات نشان میدهد که قصد اخاذی داشتی تا تنهایی از ایران فرار کنی و به ترکیه بروی.
نه اینطور نبود.
من میخواستم زندگی تشکیل بدهم.
درست است من ۱۷ سال از او بزرگترم اما باور کنید عاشق هم بودیم.
*چرا طلاهای او را سرقت کردی؟
بدهی داشتم.
چون من قبلاً در افغانستان زورگیری میکردم.
در آنجا سر سرکرده باند را کلاه گذاشتم و پس از انجام یک سرقت بزرگ، از دست او فرار کردم.
شنیدم که او دنبال من است.
میخواستم پول جور کنم تا وقتی به افغانستان رفتم، بدهیام را بپردازم، چون ممکن بود جانم را از دست بدهم.