پاسخ سلیمی نمین به یک بیانیه
مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران در پاسخ به «بیانیه جمعی از اقتصاددانان و اساتید دانشگاه» نوشت: امضا کنندگان بدون دقت در محتوا و جملهبندی، به امضای هر متنی مبادرت نورزند.

خبرگزاری مهر؛ یادداشت مهمان - عباس سلیمی نمین، مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران: حضور امضاءکنندگان «بیانیه جمعی از اقتصاددانان و اساتید دانشگاه» ضمن عرض سلام و آرزوی بهرهگیری از ایام سالگرد شهادت اسوه آزادگان حسین بن علی (ع) اجازه میخواهم نکاتی در ارتباط با کنش سیاسی اخیرتان معروض دارم، هر چند پرداختن به افتراقات را بعد از پیروزی بزرگ ملت ایران بر متجاوزان، زیادهخواهان و زورگویان عالم، در مسیر صیانت از مصالح ملی نمیدانم و در شگفتم که شما با چه انگیزهای همراه با اتخاذ مواضع کاملاً متناقض در این وادی گام نهادهاید!
۱- در بیانیه صادره، شعارهایی درباره ضرورت توجه بیشتر به شایستهسالاری، آزادی بیان، نفی رانتخواری، فساد و… مطرح شده که فینفسه محل اختلاف نیست، الا وقتنشناسی برای طرح آن علیه کنشگران سیاسی رقیبتان، که نوعی فرصتطلبی تلقی میشود؛ البته جهت یادآوری، سوابق اولین فرد در فهرست امضا کنندگان که مردم او را بهخوبی میشناسند در تعارض آشکار با شعارها و رهنمودهای بیانیه است.
خوشبختانه موهبت چرخش قدرت با رأی مردم در ایران بعد از رها شدن از سلطه غرب موجب شده که آحاد جامعه نسبت به مدعیان «ویژه بودن»، شناختی نه بر اساس شعارهای موجه و جذاب، بلکه مبتنی بر عمکردها پیدا کنند.
حضور فرد مورد اشاره در مدیریت کلان کشور نه بر اساس شایستهسالاری، که مصداق بارز و اخص رانتجویی بوده است و طرفه اینکه امروز به جای شرمندگی از اینکه خدمتی نداشته، خود را طلبکار نیز میداند چراکه ساعاتی را از تجارت خویش فاصله گرفته و بر صندلی صدارت تکیه زده است!
اینجانب بعد از دفع کامل تهدیدات دشمن نژادپرست در خدمتتان خواهم بود تا در مورد چنین افرادی که به جای پاسخگویی به ملت، پرسشگر شدهاند بحث مستقل مکتوبی داشته باشیم.
۲- در اولین فراز از بیانیه، ضمن غفلت «عامدانه» از جایگاه رفیعی که ملت و قوای نظامی را به یکدیگر پیوند داده و مدبرانه قدرتی پایدار را رقم زده است، صرفاً از نیروهای مسلح و مردم به دلیل دفع تجاوز دشمن و حتی خنثیسازی برنامه تجزیه ایران عزیز تجلیل شده است، هرچند معالاسف در پایان بیانیه دو جمله به چشم میخورند که هدف دیگری را دنبال میکنند؛ یکی مبهم: «از سوی دیگر بهرهمندی نهادهایی متوقف شود که با وجود گسترش هشدار دهنده…» و دیگری به طور صریح رویکرد نیروهای مسلح را زیر سوال میبرد و جانفشانی آنها را ملکوک میکند: «بر ضرورت خروج نیروهای نظامی از امور بنگاهداری و فعالیتهای اقتصادی و تمرکز آنها بر امور مربوط به حوزههای مستقیم مرتبط با امور نیروهای مسلح تأکید میشود.» آیا طرح این ادعا (حتی اگر درست باشد) بلافاصله پس از جانفشانی و ایثار کمنظیر آنان در دفع فتنه اسرائیل و آمریکا و شهدای گرانقدری که در این راه تقدیم کردند میتواند خیرخواهانه و در راستای تقویت امنیت باشد؟!
این در حالی است که سالها پیش، یعنی در دوران ریاست جمهوری آقای روحانی، نیروهای مسلح داوطلبانه و بر اساس رهنمود رهبری بانکهای مرتبط با خود را به دولت تسلیم داشتند و عملاً به سیاست مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی مبنی بر خودکفایی سازمانها و نهادها پایان دادند.
طرح چنین اتهامی بعد از اینکه فرماندهان عالیرتبه تمام هستی خود را نثار امنیت پایدار ایران عزیز کردند قطعاً شرافتمندانه نیست و از قدرشناسی اولیه جز ظاهری باقی نمیگذارد.
۳- در این بیانیه هر چند به امری آشکار یعنی متجاوز بودن اسرائیل و آمریکا اذعان شده است (واقعیتی که خود متجاوزان نیز آن را نفی نمیکنند) اما در چندین فراز از آن، سیاست ایران در حوزه بینالملل مورد هجمه قرار گرفته، به نوعی که گویا دولت و ملت ایران راهی جز تجاوز برای متجاوزان باقی نگذاشتهاند: «سیاست خارجی منجمد…»، «اتخاذ سیاستهایی نوین در جهت ایجاد و گسترش روابط بینالمللی بر مبنای تنشزدایی»، «عبور کم هزینه از این شرایط بدون گسترش روابط بینالملل از یک طرف…»، «توصیه مؤکد ما آن است که برای خروج از شرایط به وجود آمده، مسیر دیپلماسی و مذاکره سازنده با آمریکا و اروپا فعال شود و از بروز مجدد جنگ و تداوم فشارهای اقتصادی جلوگیری شود» و… این عبارات بدان معناست که ایران آنگونه که شایسته بوده از دیپلماسی بهره نگرفته؛ لذا چنین عاقبتی رقم خورده است؛ بر این اساس به نظر میرسد از دیدگاه آقایان هیچ ایرادی به سیاست خارجی آمریکا و اروپا در دفاع تمامقد از پایگاه نژادپرستی وارد نیست زیرا اگر وارد بود «تهیه کننده بیانیه» میبایست توصیههایی نیز به دولت آقای پزشکیان در صیانت بیشتر از مصالح ملت ایران در مذاکرات و به طور کلی در عرصه دیپلماسی میکرد؛ مگر نه آنکه در میانه مذاکره، آمریکا و اسرائیل، برنامه حمله به ایران را که از مدتها قبل تدارک دیده شده بود به اجرا گذاشتند؟!
خوشبختانه در هر دو تجربه تلخ دیپلماتیک اخیر، اصلاحطلبان مذاکرات را دنبال میکردند.
معلوم نیست به چه دلیل بیانیه نویس هیچ ایرادی به دیپلماسی آمریکا و اروپا وارد نمیبیند تا به دولت آقای پزشکیان توصیه کند مراقب بدعهدیها، پیمانشکنیها و از پشت خنجر زدنهای متجاوزان باشد؛ به ویژه آنکه به اذعان بیانیه، متجاوزان خیال خوش تجزیه ایران عزیزمان را نیز دنبال میکردند.
در مواجهه با چنین دشمنانی آیا شرافتمندانه است که حملات را متوجه نیروهای مدافع کشورمان- چه در عرصه دیپلماسی و چه عرصه نظامی- کنیم؟
چرا مشخص نمیکنید ویژگی سیاست خارجی منجمد مورد انتقاد بیانیه چیست و چرا آمریکا و صهیونیستها نیز آن را مطلوب خود نیافتند و به آن حملهور شدند؟
آیا دولت ایران جز تأکید بر حقوق مصرح قانونی در NPT مطالبه دیگری داشت؟
خوشبختانه مذاکرات (به دلیل غیر مستقیم بودن) در هر مرحله مکتوب شده و به امضای طرفین رسیده است.
کدام کشور در این مذاکرات موضع متناقض و دائم در حال تغییر داشت؟
با توجه به وقاحت آمریکا و اروپا در دفاع از پایگاه نژادپرستی و زیرپا گذاشتن قوانین بینالمللی در مذاکرات، دولت ایران که هیچ موقع مذاکره را از دستور کار دیپلماسیاش خارج نساخت منطقاً شروطی را برای تداوم آن مطرح میسازد، اما بیانیه نویس صرفاً بر «مذاکرات سازنده»!
تأکید دارد.
آیا مذاکره سازنده بدین معنی است که صرفاً نظرات حامیان صهیونیستها تأمین شود یا بر اساس قانون، ما و آنها به تعهدات خود پایبند باشیم؟
از آنجا که تأکید دولت ایران به پایبندی به قانون از سوی بیانیه، «دیپلماسی منجمد» نامیده شده است چرا توصیهای برای تضمین قانونمند کردن دشمن ندارید؟
۴- در جایجای بیانیه این گونه القا شده است که اگر به مذاکره سازنده؟!
تن ندهیم تهدید جدی متوجه ایران خواهد بود و حتی تمامیت ارضی کشور به مخاطره خواهد افتاد.
این بدان معناست که اگر به مطالبه غیر مشروع دشمن به قول شما در «مذاکره سازنده»؟!
تن ندهیم از طریق جنگ وادار به پذیرش آن خواهیم بود؛ لذا بهتر است به این زورگویی در مرحله مذاکره تن دهیم، و الا آن بر سر ملت ایران خواهد آمد که در تاریخ نمیتوان سراغ گرفت!!
این تلاش برای ایجاد رعب در دل راستقامتان این دیار در حالی صورت میگیرد که چند روزی بیش از درس تاریخی ملت ایران به متجاوزان نمیگذرد.
به عبارت دیگر متجاوزانی که حتی ۱۲ روز نتوانستند در برابر حملات متقابل ایرانیان تاب آورند و پرچم آتشبس برافراشتند اکنون در تصور آنند به کمک جنگ روانی سنگین، حتی در داخل ایران، مجدداً از طریق به اصطلاح مذاکره خواستههای زیادهطلبانه خود را دنبال کنند؛ البته تهران نیز علیرغم اعتقاد راسخ به اینکه هیچ اعتمادی به غرب نیست صرفاً بر اساس احترام به افکار عمومی به دیپلماسی باز خواهد گشت و بر حقوق خود از این طریق تأکید خواهد کرد، اما این بار با پیش شرطهایی که قلدران عالم تصور نکنند ملتها را میتوانند بازیچه قرار دهند.
۵- در فرازی از توصیههای نویسنده بیانیه با صراحت این گونه عنوان میشود که در صورت وجود آزادی در ایران علت بهوجود آمدن شرایط کنونی و چگونگی خروج از آن توسط صاحبان اندیشه مشخص خواهد شد: «آزادی بیان صاحبان اندیشه تضمین شود و این امکان فراهم شود که همه بتوانند با برخورداری از آزادی، نظرات خود را در مورد چرایی بروز شرایط موجود و چگونگی خروج از آن، ابراز کنند.» این بدان معنی است که ریشه و محرک همه جنایات تجاوزکاران را باید در ایران جست!
عجبا!
یعنی اگر بیانیه نویس آزادی بیان داشت ثابت میکرد که هیچ گناهی متوجه آمریکا و پایگاه نژادپرستی و حامیان اروپایی آنان نیست؛ بنابراین مشکل اصلی فقدان آزادی است که نویسنده بیانیه نتوانسته همه مکنونات قلبی خود را بیان دارد و آمریکا را بیش از این تطهیر کند، و الا اگر معتقد بود ترور دانشمندان جنایت علیه بشریت است، حمله به مراکز فعالیتهای هستهای صلحآمیز نقض آشکار قوانین بینالمللی است و… مشکلی در بیان آن نداشت.
خیر، از نگاهی ویژه به سردمداران سرمایهداری جهانی، کدخداگری آمریکا هرچه را ایجاب کند میبایست در چارچوب «مذاکراتی سازنده» به آن تن داد و الا به حق!!
ملت ایران مورد تجاوز قرار خواهد گرفت.
۶- در آخرین فراز از این نوشتار، این درخواست از عزیزانی که شأنی دانشگاهی دارند زیاده نیست که بدون دقت در محتوا و جملهبندی، به امضای هر متنی مبادرت نورزند.
در متن تهیه شده متأسفانه علاوه بر رویکردهای خطا، اغلاط مفهومی فراوانی بهچشم میخورد که زیبنده نیست: «برای خنثیسازی همهجانبه دشمن»، «محصورانی که بهدلیل بیان نظرات زندانی شدهاند.» و...
امید است به بهانه نفی نگاههای افراطی که وظیفهای خطیر است به وادی ترویج نگاهی تفریطی نیفتیم و منافع ملی را هرگز قربانی گرایشهای حزبی و گروهی نسازیم؛ زیرا که هر نوع فرصتطلبی در این شرایط گناهی نابخشودنی خواهد بود.