درباره آینده کنشگری اسرائیل علیه ایران
به گزارش مشرق، کانال تلگرامی پژوهشکده ابرار معاصر نوشت:
۱.
در بازدارندگی تجمعی (Cumulative Deterrence)، برخلاف تعاریف کلاسیک بازدارندگی، استفاده همزمان از نیروی نظامی و تهدیدات در دستورکار قرار میگیرد.
بر این اساس بازدارندگی تجمعی در دو سطح برای بازیگر اعمالکننده آن مؤثر واقع میشود؛ نخست اینکه در سطحی کلان، تصویری از برتری نظامی او ایجاد میکند و دوم اینکه در سطح خُرد، حملات نظامی به از میان رفتن تهدیدات خاص و یا اقدامات طرف مقابل منجر میشود.
برخی به این حملات نظامی نقطهای در چهارچوب بازدارندگی تجمعی، «چمنزنی» (Mowing the Lawn) گفتهاند، به این معنا که اگر کسی نمیتواند دشمنش را شکست دهد، میتواند هر از چندگاه، او را تضعیف کند و یا مانع از تقویت او گردد.
چمنزنی در ادبیات بازدارندگی رژیم صهیونیستی، بسیار رایج است و سالها، منطق عملیاتی آن درقبال حماس و سپس حزبالله لبنان را تشکیل میداد.
۲.
در برخی اخبار آمده است که یکی از محورهای مهم رایزنیهای نتانیاهو و تیمش در واشنگتن، ضرورت ادامه حملات نظامی به ایران بوده است، چراکه از نظر آنها، برنامه هستهای ایران، باوجود خسارتهای وارده به آن، همچون «سرطان» است که میتواند بازگردد و بنابراین، ناگزیر هر از گاهی نیاز است تا «شیمیدرمانی» شود.
۳.
«شیمیدرمانی» (حملات نظامی) ادعایی صهیونیستها برای ممانعت از بازگشت «سرطان» (تقویت برنامه هستهای) و رسیدن به وضعیت «متاستاز» (دستیابی به سلاح هستهای)، همان راهبرد «چمنزنی» در قالب بازدارندگی تجمعی است که البته بههیچ وجه به حوزه هستهای نیز محدود نخواهد شد، چهاینکه در جنگ ۱۲ روزه، این موشکهای ایرانی بودند که برای اسرائیل خسارتبار بودند.
ازنظر صهیونیستها، ارتفاع چمنهای (مؤلفههای قدرتافکنی) ایران در حوزههای هستهای، موشکی و منطقهای نباید بهگونهای شود که نظم پیشین بازیابی شود.
بنابراین اکنون که احساس میکنند راهی به آسمان و خیابان ایران یافتهاند، قصد دارند سیاست چمنزنی را پیش گیرند و انواع کنشهای عملیاتی از ترورهای هدفمند گرفته تا حملات نقطهای و محدود به محمولههای درحال انتقال تسلیحاتی، پایگاههای نظامی و ممانعت از قدرتیابی گروههای مقاومت را محقق سازند.
این، البته یک تحلیل حداقلی است و مواردی چون براندازی و تغییر نظام سیاسی را مبنا قرار نداده است.
۴.
راهبرد چمنزنی اسرائیل، حتماً هزینههایی جدی برای جمهوری اسلامی ایران خواهد داشت.
اساساً مهار این راهبرد جز از مسیر تقابل سختِ متقارن و نامتقارن امکانپذیر نخواهد بود، چرا که طرف مقابل گمان میکند چمنهای ایران را کوتاه کرده و تصورش از مذاکره، صرفاً ابزاری برای نهادینهسازی این کوتاهی در قالب یک تعهد است.
در چنین شرایطی، حتی با پذیرش گزینه مذاکره ازسوی ایران، باز هم این گزینه کفایت لازم را برای اسرائیل و آمریکا نخواهد داشت و راهبرد چمنزنی، همچنان در جعبه ابزار سیاستورزی آنها علیه ایران، فعال خواهد بود.
بنابراین صرف این تصور که با مذاکره محدود به موضوع هستهای، امکان متوقفسازی حملات اسرائیل وجود دارد، چندان واقعی ارزیابی نمیشود.
در مذاکرات جامع نیز اساساً آنها همانی را دنبال میکنند که در جنگ در پی آن هستند: کاهش بُرد موشک و انقطاع ایران از گروههای مقاومت و سرانجام، ترک مخاصمه با اسرائیل.
حتی در این صورت نیز آینده به ما نشان خواهد داد که باز هم ایران را آرام نخواهند گذاشت.
این، منطق خَصمِ مستکبر است که پیشروی را در شرایطی که حریف را ضعیف میپندارد، تا بینهایت ادامه خواهد داد.
در چنین چهارچوبی، مذاکره (و نه الزاما دیپلماسی)، صرفا و حداکثر میتواند کارکردی تاکتیکی داشته باشد و انتظار راهبردی از آن، خطایی پرمخاطره خواهد بود.
رجوع به یک اصل بدیهی، اکنون راهگشاست؛ برای تغییر نظام ادراکی حریف، نباید آنچه در ذهنش قوام یافته را تقویت کرد!
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.