خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

یکشنبه، 22 تیر 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

نامه یک سینماگر به وزیر فرهنگ | «سانسور»، «نظارت»، «ممیزی»، «پروانه ساخت» و «پروانه نمایش» را فراموش کنید

اعتماد | همه | یکشنبه، 22 تیر 1404 - 12:18
جامعه هنری ایران متشکل از انسان‌هایی بالغ، اندیشمند و آگاه است؛ از همین‌رو، شایسته است که واژگانی چون «سانسور»، «نظارت»، «ممیزی»، «پروانه ساخت» و «پروانه نمایش» که بر اساس تجربیات موجود بین‌المللی، نیازمند بازنگری و عبور از این چرخه تکراری‌اند، به فراموشی سپرده شوند.
ايران،سينماي،فرهنگي،فرهنگ،هنري،جامعه،موجود،وزير،اجتماعي،حكمر ...

جامعه هنری ایران متشکل از انسان‌هایی بالغ، اندیشمند و آگاه است؛ از همین‌رو، شایسته است که واژگانی چون «سانسور»، «نظارت»، «ممیزی»، «پروانه ساخت» و «پروانه نمایش» که بر اساس تجربیات موجود بین‌المللی، نیازمند بازنگری و عبور از این چرخه تکراری‌اند، به فراموشی سپرده شوند.
کد خبر: 723775 | ۱۴۰۴/۰۴/۲۲ ۱۲:۱۰:۰۰
علی کریم تهیه کننده، نویسنده و کارگردان در روزنامه اعتماد نوشت: چند روز پیش، وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی، نکاتی مهم را در صفحه «ایکس » خود، در راستای تداوم همبستگی اجتماعی برای حفظ ایران مطرح کردند.
امیدوارم ایشان نخستین چراغ را، روشن کنند.
اینجانب نیز برای همراهی و ادای وظیفه ملی و اخلاقی در مسیر حفظ تمامیت ارضی، تامین امنیت پایدار و تحقق امر ملی کشور عزیزمان، پاسخی نوشتم؛ هر چند گمان نمی‌کنم فرصت مطالعه آن برای وزیر محترم فراهم شده باشد.
برای تاکید بر اهمیت موضوع، تصمیم گرفته‌ام متن کامل را به همراه بخش‌های تکمیلی در این یادداشت منتشر کنم، با این امید که به دست جنابعالی برسد.
جناب آقای صالحی، با احترام، نکاتی را به عنوان فیلمسازی مستقل تقدیم می‌کنم که می‌تواند تکمیل‌کننده نکات ارزشمند شما درباره تداوم همبستگی اجتماعی باشد: بی‌تردید یکی از نیازهای اساسی امروز، برای تقویت و استمرار امر ملی، بازنگری جدی در ساختار تولید فیلم و شیوه‌های نظارت بر آن است.
جامعه هنری ایران متشکل از انسان‌هایی بالغ، اندیشمند و آگاه است؛ از همین‌رو، شایسته است که واژگانی چون «سانسور»، «نظارت»، «ممیزی»، «پروانه ساخت» و «پروانه نمایش» که بر اساس تجربیات موجود بین‌المللی، نیازمند بازنگری و عبور از این چرخه تکراری‌اند، به فراموشی سپرده شوند.
حذف این واژه‌ها از ادبیات رسمی سینما و دیگر عرصه‌های فرهنگی‌‌هنری، همراه با پایان دادن به اجرای رویه‌های دست‌و‌پاگیر، نه ‌تنها به معنای فرستادن پیغامی روشن از سوی حاکمیت فرهنگی مبتنی بر اعتماد به بلوغ فکری و مسوولیت‌پذیری هنرمندان است، بلکه می‌تواند تاثیراتی چشمگیر در عرصه‌های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، داخلی و بین‌المللی برجای گذارد.
سینمای فرهنگی‌‌‌هنری ایران همواره سفیری ارزشمند برای معرفی چهره‌ای مستقل، خلاق، انسانی و صلح‌دوست از کشور عزیزمان به جهان بوده است.
اکنون زمان مناسبی‌‌است برای ارتقای شاخص‌هایی همچون بلوغ حکمرانی فرهنگی و در ادامه، زدودن برچسب‌هایی که در سال‌های گذشته، به بهانه‌هایی چون نظارت و نگاه قیم‌مآبانه، سینمای فرهنگی هنری را به حاشیه رانده و استقلال و شأن آثار هنری و جایگاه خالقان آنها را تنزل بخشیده است.
به‌ دلیل به محاق رفتن سینمای فرهنگی‌هنری ایران، پس از شهریور ۱۴۰۱ و بر پایه دغدغه‌های فرهنگی، روی راهکارهای اجرایی این تغییرات متمرکز شده‌ام و از روز اول تشکیل دولت چهاردهم، بر اساس وظیفه، آمادگی خود را برای مشورت و همفکری با ریاست فرهیخته سازمان سینمایی اعلام کرده‌ام.
مایلم از این پس شما را «وزیر فرهنگ» خطاب کنم.
وزیر فرهیخته فرهنگ، هیچ چیز امروز ما شبیه به یک ماه پیش نیست؛ همان‌طور که پیش از تهاجم رژیم کودک‌کش به ایران، هیچ چیز شبیه به پیش از اتفاقات ۱۴۰۱ نبود.
در آن زمان نیز حکمرانی هنوز به تصمیم‌سازی مبتنی بر واقعیت‌های موجود اعتماد نداشت.
امروز هم، با آنکه همه دغدغه‌مندان سخنی همچون شما دارند، باز هم عملی در کار نیست.
بزرگان و شهروندان معمولی چون من، دستمان کوتاه است و خوب می‌دانید که مخاطب اصلی این سخنانِ نیک، نه مردم که خودِ شما و دیگر مدیران ارشد هستید.
شاید این عدم قطعیت، ریشه در دلبستگی به اقلیتی تندرو و به ‌ظاهر دلسوز داشته باشد؛ اقلیتی که به عنوان ناجیان ایران و اسلام مورد وثوق قرار گرفته‌اند و سال‌هاست بزرگ‌ترین مانع اصلاحات بنیادین بوده‌اند.
این در حالی است که جامعه فرهنگی آگاه، استادان دانشگاه، نویسندگان مستقل، روزنامه‌نگارانِ شریف و علمای علوم انسانی، سال‌هاست که با شناختی عمیق از تحولات اجتماعی و خواسته‌های عمومی، این خطرات را پیوسته هشدار داده‌اند؛ اما کو گوش شنوا؟!
و اما امروز:
بله، ما در میانه تحولی عمیق ایستاده‌ایم و همچنان سرگرم لفاظی و بحث بر سر بدیهیاتی هستیم؛ ابتداییاتی که هیچ تاثیری در حل بحران سینمای فرهنگی‌هنری ایران ندارند.
تشخیص شما درست است: روزهای سخت‌تری در راه است و دیگر جای مسامحه نیست.
امروز از جنابعالی انتظار می‌رود که به عنوان مسوول ارشد فرهنگی کشور، آغازگر حرکتی جدی و عمیق برای حذف قوانین محدودکننده باشید؛ قوانینی که میراث دوران دهه شصت هستند که با الهام از سازوکارهای کنترل‌گرایانه تثبیت شده‌اند.
این قوانین در بستر محدودیت امکانات فیلمسازی و تنگناهای اقتصادی و در چارچوب سیاست‌هایی که با هدف کنترل فرهنگ عمومی و هدایت جریان‌های فرهنگی و‌ هنری از بالا به پایین تدوین شده بودند، نهادینه شدند.
اما امروز، پس از گذشت چهل و شش سال، آشکار است که این رویکرد نه‌ تنها هیچ دستاوردی نداشته، بلکه سراسر آسیب و زیان برجای گذاشته است.
قوانینی که نه‌ تنها تصویر ایران با تمدنی هفت ‌هزار ساله را در جهان مخدوش کرده‌اند، بلکه به خوراکی آماده برای همان دشمنانی تبدیل شده‌اند که حکمرانی همواره به خطر آنها واقف بوده و درباره‌شان ابراز نگرانی کرده است؛ قوانینی دست‌وپاگیر که دقیقا برای اجماع‌سازی علیه فرهنگ و هنر ایران و ایجاد شکاف اجتماعی به کار گرفته شده‌اند، با برچسب‌هایی چون «سانسورچی»، «سینمای حکومتی»، «فیلمسازان حکومتی»، «مدافعان وضع موجود» و «سینمای سفارشی».
با مرور چهل‌وشش سال گذشته، به ‌روشنی می‌توان دریافت که فرهیختگان و مردم، ابزار چندانی برای اعمال نظر نداشته‌اند؛ جز مشارکت در انتخابات.
مشارکتی که از سال ۱۳۷۶ با امید به تغییرات محسوس آغاز شد و در انتخابات ۱۳۸۸، ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ به اوج رسید.
اما همان جمعیت پرشمار امیدوار، در پی سیلی‌های پیاپی، نادیده ‌انگاشته شدن و غریبه‌پنداری، به ‌تدریج پس رانده شدند تا جایی که در ۱۴۰۳، امید به اصلاح و تغییر به کمترین میزان ممکن رسید.
این روند تلخ، شادی کینه‌توزان و بدخواهان دیرین این سرزمین را در پی داشت؛ آنان ‌که نه دل در گرو ایران دارند، نه از آزادی چیزی می‌دانند و نه سهمی در عبور از روزهای دشوار داشته‌اند؛ بلکه سال‌هاست لحظه فروپاشی و تکه ‌تکه شدن وطن را روزشماری می‌کنند.
جناب صالحی، قطعا آگاه هستید که در همین انتخابات اخیر، بخش وسیعی از جامعه نسبت به سیاست‌های جاری خشمگین بودند و در قهری پایدار با حکمرانی به ‌سر می‌بردند، به‌طوری که مشارکت به حدود ۵۰ درصد از واجدان شرایط سقوط کرد؛ با این حال، نکته‌ قابل تامل این است که حتی در چنین شرایطی، نماینده تفکر بسته و شعارزده انتخاب نشد.
اگر در چنین موقعیتی صدای پای بحران شنیده نشود، پس چه زمانی قرار است شنیده شود؟!
به عنوان عضوی کوچک و دلسوز از جامعه سینمایی و با رصد تصمیمات مدیران در یک‌سال گذشته، معتقدم که بدنه مدیران فرهنگ و هنر، ناخودآگاه تحت تاثیر مشاوره‌هایی کهنه، منفعت‌محور و سطحی از سوی افرادی «خودنماینده‌ فرهنگ‌پندار» قرار گرفته است؛ افرادی که همواره در ساختار مدیریت فرهنگی حضور داشته و دارند و نقش تعیین‌کننده‌ای ایفا می‌کنند.
«خودنماینده‌پندارانی» که با اصراری حیرت‌آور، انرژی خود را صرف حفظ وضع موجود کرده‌اند و هیچ نشانه‌ای از یک برنامه یا گفتمان کلان برای پاسخگویی به تحولات الگویی جامعه دیده نمی‌شود؛ نه در قالب سیاستگذاری، نه با پیوست‌های توسعه و امنیت ملی و نه حتی با رویکردی نو برای ارتقای فرهنگ عمومی.
جناب وزیر فرهنگ، مسیر فعلی تولید و نمایش فیلم، تکرار همان راهی است که ما را به این بن‌بست کشانده است.
اگر در این بزنگاه تاریخی، تغییری اساسی در سیاست‌ها و ساختارهای فرهنگی صورت نگیرد، سینمای فرهنگی هنری ایران به ‌تدریج و شاید به‌طور کامل، از چرخه حیات خارج خواهد شد.
این در حالی است که شناسنامه، هویت و اعتبار جهانی سینمای ایران، دقیقا بر دوش همین سینما بوده است؛ سینمایی که ذائقه مخاطب را ارتقا بخشید، تصویر ایران را در جهان به شکلی انسانی و خلاقانه بازتاب داد و فراتر از مرزهای سودآوری اقتصادی، مخاطبی فرهیخته تربیت کرد و موجب بالندگی فرهنگ عمومی شد.بحث فرهنگ و سینما، محدود به سینمای تجاری، جریان اصلی و سرگرم‌کننده نیست.
امروز وقت آن است که نگاه توسعه‌محور و پایدار، متوجه سینمای فرهنگی‌‌هنری شود؛ بخشی از سینمای ایران که در حال احتضار است، جریانی که حتی نای نفس‌ کشیدن هم ندارد و گویی کسی نگران این خفگی نیست.
اکنون، زمان آن فرارسیده که سازمان سینمایی، از مسوولیت‌های نظارتی بی‌تاثیر و فرساینده دست بکشد و تمام نیرو و توان خود را بر تحول زیرساختی و تدوین یک برنامه توسعه پایدار برای فرهنگ، هنر و به‌ویژه سینمای ارزشمند ایران متمرکز کند.
امید آن است که جنابعالی و دیگر عزیزان، این فرصت را به ‌درستی درک کرده و مغتنم بشمارید و با نگاهی بسیط، در بافتاری آینده‌پژوهانه و با اقدامی جسور و رویکردی تحول‌خواه، فصلی نو در سیاستگذاری فرهنگی و هنری کشور گشوده شود؛ فصلی درخور ایرانِ مستقل، آزاد و هنرمندان فرهیخته‌اش.