بازگشت آتشفشان آبی: ساپینتو و سمفونی ناتمامش
کد خبر: 723766 | ۱۴۰۴/۰۴/۲۲ ۱۲:۰۵:۵۲
سید محی الدین حسینی مقدم| در تاریخ فوتبال، داستانهای ناتمام، قدرتی مسحورکننده دارند؛ داستان مربیانی که آمدند، توفان بهپا کردند، قلبها را تسخیر نمودند اما پیش از فتح آخرین قله، رفتند.
داستان ریکاردو ساپینتو و استقلال، یکی از همین سمفونیهای پرشور اما ناتمام بود.
به گزارش روزنامه اعتماد، اما تاریخ، گاهی فرصت نوشتن پرده دوم را به قهرمانانش میدهد.
حالا پس از چندی دوری، آن ژنرال پرتغالی بازگشته است؛ نه برای تکرار گذشته، بلکه برای بهسرانجام رساندن آن.
پیمان وفاداری در کوران بحران
برای درک اهمیت این بازگشت، باید به فصل اول این حماسه بازگشت.
در میانه جنگ دوازدهروزه که فضای فوتبال ایران برای خارجیها ملتهب بود، ساپینتو با اعلام آمادگی برای سفر زمینی به ایران، پیمانی از غیرت و تعصب با هواداران بست.
او پیش از آنکه با تاکتیکهایش شناخته شود، با قلبش سخن گفت و نشان داد که برای دفاع از پیراهن آبی، حاضر است از هر مسیری عبور کند.
این حرکت، سرمایه اجتماعی عظیمی برای او ساخت که تا آخرین روز حضور دوبارهاش، سپر محافظش بود.
انقلاب تاکتیکی و شور آتشین
استقلالِ او، تجسم شخصیت خودش بود: پرشور، بیپروا و تهاجمی.
با ارایه فوتبالی عمودی، مبتنی بر پرسینگ بیامان و انتقال سریع، او تیمی ساخت که با بهثمر رساندن ۵۲ گل، به تهاجمیترین تیم لیگ بدل شد و با فتح قاطعانه سوپرجام، نوید فصلی پربار را داد.
آن انرژی وصفناپذیر کنار خط، که هر لحظه از بازی را با تمام وجود زندگی میکرد، به نماد استقلال تبدیل شده بود.
اما همان آتشفشانی که تیم را به جلو هل میداد، گاهی گدازههایش با کارتهای رنگی و محرومیت، دامن خود تیم را میگرفت و درنهایت، رویای فتح جامهای بزرگتر را به حسرت بدل کرد.
او رفت، درحالی که قلبها را فتح کرده بود، اما تالار افتخارات را نه.
بازگشت به خانه برای اتمام ماموریت
و حالا، پرده دوم آغاز شده است.
ساپینتو بازگشته و اینبار، داستان متفاوت است.
او به محض ورود به ایران، با کلماتی که مستقیم از قلبش و برای میلیونها هوادار آبی برمیآمد، ماموریت جدیدش را اعلام کرد: «خوشحالم به خانه برگشتم.
به استقلال برگشتم که به هدف نهاییمان برسیم.
امیدوارم این دفعه جبران کنم و موفقیتهای بیشتری کسب کنیم.» این سوگندنامهای است برای جبران و برای شروعی دوباره.
او که حالا با پیچوخمهای فوتبال ایران، با حساسیت سکوها و با نقاط قوت و ضعف تیمش آشناتر است، برای یک هدف مشخص بازگشته است: تبدیل آن فوتبال زیبا و تحسینشده به جامهای قهرمانی.
او آمده تا کار نیمه تمام را زیبا تمام کند؛ تا با کسب چهارگانهای که فصل اول رویایش را در سر هواداران کاشت، نامش را برای همیشه در این سرزمین جاودانه سازد.
اینبار او رهبری باتجربهتر است که میداند شور و هیجان باید با دیسیپلین و آرامش در لحظات کلیدی همراه شود.
او بازگشته تا نشان دهد میتواند همان فرمانده شجاع روزهای سخت باشد و در عین حال، ژنرالی باشد که جامها را به خانه میآورد.
به احترام مردی که برای بار دوم، خانه را به هر مقصد دیگری ترجیح داد، باید ایستاد.
او بازگشته تا آخرین نتهای این سمفونی را بنویسد؛ نتی که هواداران استقلال امیدوارند نت قهرمانی، فریاد شادی و فتح قلههایی باشد که در فصل اول، تنها از دور نظارهگرش بودند.
آتشفشان آبی بازگشته است؛ اینبار نه فقط برای سوزاندن که برای ساختن یک امپراتوری.