انکار قتلی که به خاطر یک شیشه مشروب رخ داد
مرد ورامینی که به دلیل درگیری بر سر شیشه مشروب جوانی را با اسلحه کشته است پای میز محاکمه رفت.

کد خبر: 723599 | ۱۴۰۴/۰۴/۲۱ ۲۰:۵۵:۱۹
مرد ورامینی که به دلیل درگیری بر سر شیشه مشروب، جوانی را با اسلحه کشته است پای میز محاکمه رفت.
به گزارش سایت جنایی، متهم که بعد از قتل به افغانستان فرار کرده بود، بعد از دستگیری مدعی شد قاتل نیست.
یک سال قبل فردی به ماموران گزارش داد درگیری شدیدی در یک باغ در ورامین اتفاق افتاده است.
وقتی ماموران به محل رسیدند مشخص شد درگیری بین دو گروه از دوستان بوده که نسبت فامیلی نیز با هم دارند.
پلیس متوجه شد عامل اصلی درگیری و قتل در باغ دو جوان به نامهای سامان و اردشیر هستند.در حالی که پلیس برای دستگیری دو متهم وارد عمل شده بود، سامان خود را به پلیس معرفی کرد و گفت: «من در درگیری بودم اما قاتل نیستم.
اردشیر سلاح داشت و شلیک کرد.»
سپس متهم دیگر چند روز بعد خود را به پلیس معرفی کرد.
او به قتل اعتراف کرد و گفت برای دفاع از خودش این کار را کرده است.
کیفرخواست علیه متهمان صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه ارسال شد.
در جلسه رسیدگی که در شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد، ابتدا کیفرخواست علیه متهم خوانده شد.
سپس اولیای دم در جایگاه قرار گرفتند و خواستار قصاص شدند.
در ادامه، متهم ردیف اول در جایگاه قرار گرفت و گفت: «اتهام را قبول ندارم.
من این کار را نکردم.
اعترافاتم دروغ است.»
متهم گفت: «من از اول در درگیری نبودم.
یکی از دوستانم گفت سامان و چند نفر دیگر که از اقوام من بودند با فردی معروف به «یدی» درگیر شدهاند.
اینطور که شنیدم درگیری به خاطر یک شیشه مشروب بود.
سامان گفته بود شیشه مشروب مال اوست اما یدی قبول نکرده بود.
من رفتم که جلوی درگیری را بگیرم.
خودم هم مشروب خورده بودم اما میتوانستم تشخیص دهم چه اتفاقی افتاده است.
همین که جلو رفتم، دیدم درگیری شدید است.
وقتی پلیس هم آمد، سوار ماشین شدم و فرار کردم.
قاضی گفت: «در اعترافاتت در دادسرا گفتهای وقتی یدی با چوب به سمت تو حمله کرد و میخواست تو را بزند با اسلحه به او شلیک کردی که نتواند این کار را بکند.
چطور حالا میگویی این کار را نکردی؟
ضمن اینکه خودت به شاهدان گفتهای که برای دفاع از خودت مجبور به قتل شدی.
در این باره چه میگویی؟»
متهم گفت: «من این حرفها را قبول ندارم.
چون سواد نداشتم ماموران خودشان به جای من نوشتند.
من وقتی رسیدم درگیری شدید بود.
یکی با چوب به سرم زد و بیهوش شدم.
بعد هم خودم را کشیدم داخل ماشین و دیگر نفهمیدم چه شد.»
قاضی گفت: «پس چرا فرار کردی؟»
متهم گفت: «وقتی سامان فرار کرد، من هم ترسیدم و فرار کردم.
او سمت پاکستان رفت، چون در سیستان و بلوچستان آشنا زیاد داشت.
اسلحه را هم از آنجا آورده بود.
اینها خانوادگی اسلحه دارند ولی من چیزی نداشتم.
من هم به مرز افغانستان رفتم و فرار کردم.
بعد شنیدم سامان خودش را معرفی کرده، من هم خودم را تسلیم کردم.»
در ادامه، سامان در جایگاه قرار گرفت.
او گفت: «من اتهام معاونت را قبول ندارم اما قبول دارم مشروب خورده بودم، البته حالا توبه کردهام.
درگیری با من بود اما اردشیر شلیک کرد.
او درباره من دروغ میگوید.»
در پایان، هیات قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.