نزاع تمدنی؛ راز تداوم تقابل استراتژیک تهران و واشنگتن
کارشناس ادیان می گوید آنچه امروز فضای تقابل میان ایران و آمریکا را رقم زده، صرفاً اختلافات دیپلماتیک یا اقتصادی نیست؛ بلکه این نزاع در لایه ای عمیق تر، ریشه در تقابل اراده ها و باور به مفاهیم موعودباوری در بستر تمدنی دارد.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، سعید شیری: در حالی که ایران بارها مطابق گزارشهای بینالمللی بر ماهیت صلحآمیز برنامه هستهای خود تأکید داشته، آمریکا همچنان رویکردی خصمانه و جنگطلبانه علیه تهران در پیش گرفته و مهمترین اولویت خود را حفظ امنیت اسرائیل عنوان میکند.
اما چه علتی در پس این تعارض دائمی نهفته است؟
آیا پشت پرده تصمیمسازان غرب، تنها رقابت منافع اقتصادی و سیاسی است ـ یا حقیقتی عمیقتر و تمدنیتر در حال رخ دادن است؟
در این فضای متشنج، افکار عمومی جهان بارها شاهد بوده است که هر بار خبر توافق یا همکاری فنی میان ایران و سازمانهای بینالمللی مثل آژانس انرژی اتمی رسانهای میشود، بلافاصله موج جدیدی از فشارها، تحریمها و جنگ روانی از سوی آمریکا و برخی شرکای غربی آن آغاز میشود؛ گویی هیچ تضمین و نظارتی، قادر به اقناع لابیهای قدرتمند و سیاستگذاران واشنگتن نیست.
این در حالیست که بسیاری از ناظران مستقل، به دفعات اذعان کردهاند که برنامه هستهای ایران، اهداف نظامی را دنبال نمیکند و شواهد متقنی از ساخت سلاح هستهای وجود ندارد.
اما پرسش مهمتر آن است که چرا ماجرا صرفاً حول محور اجرای تعهدات یا شفافیت فنی باقی نمیماند؟
چرا هر راه برد-برد و مسیر همکاری، باز هم به بهانههای جدید تخریب میشود؟
واقعیت این است که ریشهی این چالش، عمیقتر از آن است که به تقابل قدرتهای عادی منطقه یا حتی رقابت انرژی و فناوری تقلیل یابد.
میدان نبرد اصلی، عرصه باورها، روایتها و آیندهنگری تمدنهاست؛ جایی که امنیت اسرائیل بهمثابه یک نماد ایدئولوژیک برای بخش مهمی از نظام سلطه جهانی تعریف شده و هر حرکت متفاوتی در منطقه، با شدیدترین واکنش و مهندسی بحران مواجه میشود.
محمدحسین طاهری آکردی، دانشیار ادیان مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، در تشریح ریشههای اصلی مناقشه واشنگتن با تهران در گفتوگو با خبزگراری تسنیم میگوید: کسانی که واقعاً دنیا را مدیریت میکنند، مسیحیان صهیونیست هستند، نه یهودیان.
اگر حمایت مسیحیان صهیونیست از اسرائیل قطع شود، این رژیم شکست خواهد خورد و حتی هرگز به تقابل با گروه مقاومت نخواهد رسید.
رؤسای جمهور آمریکا عمدتاً خود، پیرو همین آییناند.
او صهیونیسم را صرفاً یک رفتار سیاسی یا قومی نمیداند و تصریح میکند: صهیونیسم یک مکتب فکری است که ریشههای آن در باور به حکومت یهودی در فلسطین، پیش از ظهور موعود قرار دارد.
براساس این اعتقاد، دولت اسرائیل باید روی تپه صهیون و با وسعت نیل تا فرات تأسیس شود ـ چیزی که حتی نمادش را میتوان در دو خط آبی پرچم اسرائیل مشاهده کرد.
صهیونیست میتواند مسیحی، یهودی، مسلمان یا حتی غیرموحد باشد؛ صهیونیسم نه یک واقعیت بیرونی، بلکه نگرش فکری است که امروز سیاست جهان را رقم میزند.
این کارشناس تأکید میکند که مسئله «موعودباوری» تنها مختص یهودیت یا اسلام نیست و میگوید «در جهان امروز تقریباً همه ادیان منجیباور هستند: یهودیان درباره ماشیح سخن میگویند، زرتشتیان سوشیانت را انتظار دارند، هندوها موعود پنجم را به رسمیت میشناسند و مسلمانان دنبال زمینهسازی برای ظهور امام مهدی هستند.
از نگاه طاهری آکردی، آنچه امروز فضای تقابل ایران و آمریکا را شکل میدهد، نزاعی بر سر مدیریت آینده دنیاست؛ نزاعی که نه در ظاهر دیپلماسی یا اقتصاد، بلکه در سطحی عمیقتر، یعنی تقابل ارادهها و موعودباوری تمدنها ریشه دارد.
او میگوید: «امروز جدال کلان جهانی بر سر این است که آینده بشریت با ظهور چه کسی و بر پایه کدام ارزشها اداره خواهد شد؛ مهدی موعود، مسیح یا منجیهای دیگر؟»
در این بین، نظریههای جهانی مانند «پایان تاریخ» فوکویاما و «جنگ تمدنها»ی هانتینگتون نیز در همین بستر تفسیر شدهاند؛ جایی که تمدن غرب و تمدن اسلام رودرروی هم قرار میگیرند و آیندهی جهان محصول برآیند این چالشها خواهد بود.
در دیدگاه هانتینگتون، این منازعه پایانی ندارد و محکوم به تداوم است، اما بر اساس موعودباوری، این بحرانها پیشدرآمد رسیدن به صلح و عدالت جهانی قلمداد میشوند.
به این ترتیب، برخلاف ادعاهای رسمی درباره برنامه هستهای ایران یا امنیت منطقه، دلیل اصلی اصرار آمریکا بر تشدید بحران با ایران را باید در رقابت تمدنی و دلبستگی ایدئولوژیک به امنیت اسرائیل و آرمانهای صهیونیستی جستجو کرد؛ رقابتی که ماهیت آن فراتر از قراردادهای سیاسی یا گفتگوهای هستهای است و در اعماق باورهای معنوی و تمدنی بازیگران اصلی ریشه دارد.
بنابراین باید گفت نبرد امروز، نبرد اندیشهها، تأویلها و تلقی انسان از معنای قدرت و عدالت در جهان است.
ایران در این کارزار نه فقط از استقلال ملی یا منافع آنی دفاع میکند، بلکه نماینده جریانی اندیشهای است که باور دارد آینده بشر به سوی عدالت، حقیقتطلبی و معنویت حرکت میکند؛ در مقابل، جریانهایی قرار دارند که بقای خود را در استمرار وضع موجود و حمایت همهجانبه از نظم صهیونیستی جستوجو میکنند.
از این منظر، نبرد امروز، فراتر از ابزارها و انگیزههای فیزیکی، به میدان رقابت تفسیرها، باورها و آرمانهای کلان ملتها تبدیل شده و آینده این نبرد، بستگی مستقیمی به پایداری، بصیرت و اتکای فکری بازیگران آن خواهد داشت.
انتهایپیام/