آلمان: همدست جدید در تجاوز
با حمایت آلمان از تجاوز نظامی اسرائیل علیه ایران، پرسشها درباره نقش تاریخی و مسئولیت بینالمللی برلین در دامن زدن به درگیریها بالا گرفته است.

باشگاه خبرنگاران جوان، سمیه خلیلی - در اوراق تاریخ معاصر، نام آلمان با فصلهایی از خون، ویرانی و نقض گسترده حقوق بینالملل عجین گشته است.
کشوری که در نیمه نخست قرن بیستم، دو جنگ جهانی را آغاز کرد و بزرگترین فجایع بشری را رقم زد، از آن پس همواره در صدد بازسازی چهره خود برآمده و در قامت یک بازیگر مسئولیتپذیر در عرصه جهانی ظاهر شده است.
اما نگاهی عمیقتر به سیاستهای خارجی و رویکردهای تاریخی دولتهای مختلف آلمان، نه تنها گواهی بر این ادعا نمیدهد، بلکه پرده از الگویی خطرناک و تکرارشونده برمیدارد: الگوی همدستی، معاونت و تسهیل تجاوزگری نظامی.
این یادداشت قصد دارد با نگاهی کاملاً انتقادی، این نقش تاریخی آلمان را مورد بازبینی قرار داده و به طور خاص، حمایتهای مصرانه و بیقید و شرط اخیر برلین از رژیم صهیونیستی در سناریوی فرضی "جنگ ۱۲ روزه" با ایران را به مثابه مصداق بارز این تداوم نگرانکننده، برجسته سازد.
۱.
میراث سنگین تجاوزگری: بازخوانی نقش تاریخی آلمان در جنگها
برای درک عمق رویکرد کنونی آلمان، نمیتوان از کنار میراث تاریخی آن به سادگی گذشت.
جنگ جهانی اول و دوم، که میلیونها انسان را به کام مرگ کشاند و نظم جهانی را در هم شکست، ریشه در روحیه تجاوزکارانه و توسعهطلبانه سیاستمداران وقت آلمان داشت.
فروپاشی امپراتوریها، ظهور ایدئولوژیهای افراطی و کشتارهای جمعی بیسابقه، همه و همه در کارنامهی این کشور ثبت شده است.
پس از این فجایع بیمانند، انتظار میرفت آلمان با درس گرفتن از گذشته، به منادی صلح و عدالت در جهان تبدیل شود.
شعار "دیگر هرگز" (Nie wieder)، که پس از هولوکاست و جنایات نازیها بر سر زبانها افتاد، قرار بود مبنای یک سیاست خارجی اخلاقی و انسانی باشد.
اما حقیقت تلخ این است که این شعار، در بسیاری از مواقع، به ابزاری برای انتخابگری اخلاقی و استانداردهای دوگانه تبدیل شده است.
"مسئولیت تاریخی" آلمان در قبال هولوکاست و امنیت رژیم صهیونیستی، به جای اینکه این کشور را به حافظ بیطرف عدالت و حقوق بینالملل تبدیل کند، به توجیهی برای نادیده گرفتن جنایات سایرین و حتی حمایت از آنها مبدل گشته است.
این مسئولیت، که میبایست آلمان را در خط مقدم دفاع از تمام قربانیان تجاوز و ستم قرار میداد، اکنون به سپر دفاعی برای متجاوزی بدل شده که خود نقضکننده آشکار اصول بنیادین انسانی است.
این یک تناقض بنیادین است که قلب هر ناظر منصفی را به درد میآورد.
۲.
از "مسئولیت تاریخی" تا همدستی در تجاوز: رویکرد آلمان در قبال رژیم صهیونیستی
در طول دهههای اخیر، سیاست خارجی آلمان در قبال رژیم صهیونیستی به یک خط قرمز مطلق و غیرقابل نقد تبدیل شده است.
این رویکرد، که در ادبیات سیاسی آلمان تحت عنوان "Staatsräson" (دلیل دولت یا مصلحت کشور) تبیین میشود، به معنای تعهد بیقید و شرط به امنیت اسرائیل است.
هرچند ریشههای این تعهد به درستی در گذشته تاریک آلمان نهفته است، اما تفسیر و کاربرد امروزی آن، به یک مشکل جدی تبدیل شده است.
"Staatsräson" عملاً به بهانهای برای چشمپوشی از جنایات جنگی، شهرکسازیهای غیرقانونی، نقض مکرر قطعنامههای سازمان ملل و نقض حقوق بشر فلسطینیان تبدیل شده است.
این حمایت بیحد و مرز، فراتر از یک حمایت دیپلماتیک یا سیاسی صرف است.
آلمان یکی از تامینکنندگان اصلی تسلیحات پیشرفته به رژیم صهیونیستی است.
فروش زیردریاییهایی که قادر به حمل کلاهکهای هستهای هستند، یا انتقال تکنولوژیهای نظامی پیشرفته، نشاندهنده مشارکت فعال در تقویت قدرت نظامی رژیمی است که سابقهای طولانی در تجاوزگری دارد.
این کمکهای نظامی، در کنار حمایتهای سیاسی و اقتصادی، به رژیم صهیونیستی این اطمینان را میدهد که میتواند بدون نگرانی از پیامدهای بینالمللی، به سیاستهای تجاوزکارانه خود ادامه دهد.
اینجاست که "مسئولیت تاریخی" نه تنها به مانعی برای عدالت تبدیل میشود، بلکه خود به ابزاری برای تداوم بیعدالتیها مبدل میگردد.
۳.
"جنگ ۱۲ روزه" با ایران: اوج همدستی و مسئولیت بینالمللی آلمان
در سناریوی فرضی "جنگ ۱۲ روزه" میان رژیم صهیونیستی و ایران، حمایت آشکار و قاطع دولت آلمان به رهبری صدراعظم فریدریش مرتس از تجاوز نظامی این رژیم، نقطهی اوج این رویهی غیرمسئولانه است.
در حالی که جامعه جهانی باید تمام تلاش خود را برای کاهش تنشها و جلوگیری از درگیریهای گسترده در منطقه به کار گیرد، شاهد آن هستیم که آلمان، نه تنها نقشی سازنده ایفا نمیکند، بلکه عملاً به یکی از عوامل تشدید بحران تبدیل میشود.
سخنگوی وزارت امور خارجه ایران به درستی و قاطعیت این موضوع را مطرح کرده است: "حمایت مصرانه و مستمر صدراعظم آلمان از تجاوز نظامی این رژیم علیه ایران و جنایات جنگی ارتکابیافته در طی آن، موجبات مسئولیت بینالمللی دولت آلمان بهخاطر همدستی و معاونت در ارتکاب عمل متخلفانه و جنایتکارانه این رژیم را فراهم کرده و دولت آلمان باید پاسخگو باشد.
" این اظهارات، صرفاً یک بیانیه دیپلماتیک نیست؛ بلکه بیانگر تبعات حقوقی و اخلاقی جدی رویکرد آلمان است.
همدستی و معاونت در جنایت در قوانین بینالملل معنایی مشخص دارد.
هنگامی که یک کشور، با ارائه کمکهای مالی، نظامی، لجستیکی یا حتی حمایت سیاسی و دیپلماتیک، به طور آگاهانه به رژیمی اجازه میدهد یا آن را تشویق میکند که مرتکب تجاوز نظامی، جنایات جنگی یا جنایات علیه بشریت شود، خود شریک جرم تلقی میگردد.
در سناریوی "جنگ ۱۲ روزه" با ایران، حمایتهای مادی و معنوی آلمان از رژیم صهیونیستی، به منزله چراغ سبز برای تداوم تجاوز و بیتفاوتی نسبت به پیامدهای انسانی و منطقهای آن است.
این اقدام، نقض آشکار اصل عدم مداخله در امور داخلی کشورها و ممنوعیت تهدید یا استفاده از زور در روابط بینالملل است که در منشور ملل متحد به صراحت ذکر شده است.
در پی این "جنگ ۱۲ روزه"، زیرساختهای حیاتی ایران هدف قرار گرفته، غیرنظامیان آسیب دیدهاند، یا حقوق بینالملل بشر و حقوق بشردوستانه نقض شده است.
در چنین صورتی، هر اقدام آلمان در حمایت از عامل این تجاوز، این کشور را در جایگاه "معاون جرم" قرار میدهد.
این بدان معناست که دولت آلمان نه تنها مسئولیت اخلاقی، بلکه مسئولیت حقوقی مستقیم در قبال پیامدهای این درگیری خواهد داشت.
این مسئولیت، میتواند شامل پرداخت غرامت، تحریمهای بینالمللی، و از همه مهمتر، از دست دادن اعتبار و مشروعیت در عرصه جهانی باشد.
۴.
معیارهای دوگانه و توجیهات بیاساس: نقد استدلالهای آلمان
استدلال همیشگی آلمان مبنی بر "مسئولیت تاریخی" و "تعهد به امنیت اسرائیل" به عنوان توجیهی برای سیاستهای کنونیاش، دیگر قابل پذیرش نیست.
مسئولیت واقعی تاریخی آلمان، پس از تجربه فجایع جنگ جهانی دوم و هولوکاست، باید در عدم تکرار چنین رویدادهایی نهفته باشد.
این مسئولیت، باید به معنای دفاع قاطع از حقوق تمام ملتها، از جمله ملت فلسطین و ملت ایران، باشد، نه اینکه ابزاری برای سرپوش گذاشتن بر تجاوزات یک رژیم خاص شود.
آلمان در حالی از رژیم صهیونیستی حمایت میکند که همین رژیم، با دهها قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد و مجمع عمومی سازمان ملل متحد مبنی بر نقض حقوق بینالملل، اشغالگری و جنایات جنگی مواجه است.
چگونه کشوری که به خود اجازه میدهد سایر کشورها را به بهانه نقض حقوق بشر یا دموکراسی تحریم کند یا مورد انتقاد قرار دهد، میتواند در مقابل رژیمی با چنین کارنامه سیاهی، سکوت اختیار کرده و حتی از آن حمایت فعالانه به عمل آورد؟
این نمونه بارز معیارهای دوگانه و فرصتطلبی سیاسی است که اعتماد به نهادهای بینالمللی و اصول عدالت را تضعیف میکند.
این رویکرد نه تنها اعتبار آلمان را در چشم ملتهای آزاده جهان مخدوش میسازد، بلکه پتانسیل آن را برای ایفای نقش میانجیگرانه و سازنده در مناقشات منطقهای و جهانی از بین میبرد.
کشوری که در چشم بخشی از جهان، حامی تجاوز و همدست در جنایت دیده میشود، چگونه میتواند ادعای رهبری اخلاقی یا پیشگامی در حل بحرانها را داشته باشد؟
این سیاست، به جای تقویت جایگاه آلمان، آن را در جبهه کشورهای حامی استعمار، اشغالگری و تجاوز قرار میدهد.
۵.
فراخوان به پاسخگویی و تغییر رویکرد: آلمان در برابر وجدان جهانی
دولت آلمان باید در برابر وجدان جمعی جهانی و در قبال مسئولیتهای حقوقی و اخلاقی خود پاسخگو باشد.
حمایت بیقید و شرط و مداوم از رژیمی که سابقه طولانی در نقض حقوق بینالملل و تجاوزگری نظامی دارد، به هیچ وجه با اصول دموکراسی، حقوق بشر و صلح که آلمان مدعی آن است، سازگار نیست.
جامعه بینالملل، نهادهای حقوق بشری و دولتهایی که به دنبال صلح و عدالت پایدار هستند، باید به آلمان فشار بیاورند تا:
• فورا به حمایتهای نظامی و امنیتی خود از رژیم صهیونیستی پایان دهد.
• سیاست خارجی خود را از معیارهای دوگانه پاک کرده و بر اساس اصول یکسان حقوق بینالملل برای تمامی کشورها عمل کند.
• در حل مناقشات منطقهای، به جای حمایت از یک طرف متجاوز، نقش میانجیگر بیطرف و حامی عدالت را ایفا کند.
• مسئولیت خود را در قبال هرگونه همدستی در جنایات جنگی یا نقض حقوق بینالملل بپذیرد و آماده پیامدهای آن باشد.
زمان آن فرا رسیده است که آلمان از سایه سنگین گذشته و تفسیرهای محدودکننده "مسئولیت تاریخی" خود خارج شود و به جای تکرار الگوهای مخرب، به یک بازیگر واقعاً مسئولیتپذیر در عرصه جهانی تبدیل شود؛ بازیگری که به جای همدستی با متجاوزان، به طور قاطع در کنار قربانیان میایستد و به اصول پایدار عدالت و صلح بینالمللی پایبند است.
تنها در این صورت است که میتواند ادعای بازسازی چهره خود را داشته باشد و میراث تلخ گذشته را به فرصتی برای آیندهای بهتر تبدیل کند.
در غیر این صورت، این کشور برای همیشه در کارنامه سیاه همدستی در تجاوزگری نظامی در حافظه تاریخ ثبت خواهد شد.