غافلگیری راهبردی؛ کالبدشکافی یک آسیب!
به گزارش مشرق، نوید کمالی فعال رسانه در تلگرام نوشت:
با پایان جنگ تحمیلی ۱۲ روزه و برقراری آتشبس، بایستی با بازخوانی دلسوزانه اما انتقادی درسآموختهها دلایل غافلگیری در ساعات اولیه جنگ و حتی پیش از آن را که نمودش را میتوان در دایر شدن کارگاههای تولید و مونتاژ پهپادهای انتحاری در داخل کشورمان دید، برای خنثیسازی تهدیدات آینده آماده شد.
تجربهی اخیر نشان داد که مجموعهای از خطاهای ساختاری و سوگیریهای شناختی، توان پیشبینی و پاسخگویی سیستم نظارتی و امنیتی کشورمان را تضعیف کرده بود.
ریشه این آسیب را میتوان در سیطره «تأییدگرایی» جستجو کرد؛ این خطای شناختی تمایل ناخودآگاه ذهن به جستجو، تفسیر و به خاطر سپردن اطلاعاتی است که باورها و فرضیات قبلی ما را تأیید میکنند و همزمان منجر به نادیده گرفتن یا بیاهمیت جلوه دادن اطلاعاتی میشود که با باورهای ما در تضاد هستند!؛ در نتیجه در روزهای پیش از جنگ شاهد بودیم که طرح حمله دشمن توسط بسیاری از تحلیلگران معروف حتی در قاب تلویزیون «غیرمعقول و ناممکن» ارزیابی میشد و حتی یکی از آنها مدعی بود که کشور در دورترین حالت خود از جنگ قرار دارد!
متاسفانه این دست تحلیلها به وضوح با آنچه واقعا توسط دشمن در حال تدارک بود فاصله عمیقی داشت!
این پیشفرض که دشمن به دلیل فقدان عمیق راهبردی و همچنین در پی شعارهای انتخاباتی جنگ گریز ترامپ و همچنین وعده ادامه مذاکرات امکان ورود به جنگ با ما را ندارد، بهتدریج از یک تحلیل به یک «باور» خدشهناپذیر تبدیل شد و باعث گردید دادهها و تحلیلهای کلیدی مغایر با آن بیاهمیت و ناشی از عدم اطلاع یا باور به ناتوانی دشمن در نظر گرفته شود و به کلی از فرایندهای سیاستی حذف شوند!
در سطحی دیگر، سیستم تحلیلی در دام غفلت از آنچه در منابع اطلاعاتی تحت عنوان «سگهایی که پارس نکردند» یاد میشود افتاد؛ یعنی در حالی که تحلیلگران موثر بر سیاستگذاری منتظر نشانههای سنتی تهاجم بودند اما دقت نمیکردند که خودِ «فقدان» این نشانهها میتواند نشانهای از یک تاکتیک فریب باشد!
این خطاهای شناختی در دستگاههای تحلیلی کشور با ضعفهای دیگری تشدید شد.
به طور مثال فقدان فرآیند «بازبینی مستقل» و به چالش کشیدن مفروضات بنیادین گزارشهای تحلیلی تحلیلگران صاحب کرسی، زمینه را برای شیوع «تفکر گروهی» و حذف ناخودآگاه سناریوهای واقعگرایانه و مغایر با پیشفرضهای مسئولان فراهم آورد.
همزمان، پرداختن به موضوعات حاشیهای و غیرمستند توسط برخی چهرههای صاحب تریبون سیاسی، به انحراف تمرکز از تهدیدهای واقعی و اتلاف ظرفیت گرانبهای کارشناسی و شناختی کشور منجر شد و عملاً توان تحلیلی را در بزنگاههای حساس به هدر داد.
برای جلوگیری از تکرار چنین خطاهایی، استقرار یک چارچوب تحلیلی هوشمند و مبتنی بر تفکر انتقادی ضروری است.
این چارچوب باید شامل تدوین منظم سناریوهای متنوع (حتی غیرمحتمل) امنیت ملی، تعریف آزمونهای ابطالپذیری برای هر فرضیه، ایجاد سازوکاری برای پایش و تحلیل «داده محور» مسائل و استقرار تیمهای مستقل بازبینی (معروف به تیمهای قرمز) برای نقد بیتعارف تحلیلها و سناریوهای مطرح شده توسط تحلیلگران باشد.
چنین رویکردی نهتنها از غافلگیریهای احتمالی در آینده جلوگیری میکند، بلکه تضمین مینماید که تصمیمات راهبردی، نه بر مبنای تصورات ذهنی و باورهای رایج، بلکه بر اساس حقایق میدانی، احتمالات معتبر و تحلیلهای چندوجهی اتخاذ شوند.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.