سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

میدان‌داری صداوسیما زیر آتش جنگ شناختی؛ مراقب اختلال ادراکی باشیم

مهر | فرهنگی و هنری | پنجشنبه، 19 تیر 1404 - 18:23
مجید زین العابدین از مدیران باسابقه فرهنگی و هنری در یادداشتی از عملکرد صداوسیما نوشت و آن را به مثابه میدان‌داری صداوسیما زیر آتش جنگ شناختی دانست.
رسانه،ملي،روايت،جنگ،شبكه،دشمن،تجاوز،شناختي،روايي،عرصه،اجتماع ...

به گزارش خبرنگار مهر، مجید زین العابدین دانش آموخته دکتری مدیریت رسانه و از مدیران پرسابقه فرهنگی هنری کشور که سال‌ها تجربه مدیریت شبکه های یک، سه، پنج، مدیرعاملی بنیاد سینمایی فارابی و بنیاد هنری رودکی را دارد به فعالیت رسانه ملی در روزهای جنگ ۱۲ روزه پرداخت.
او در یادداشتی اختصاصی که در اختیار خبرگزاری مهر قرار داد، با تحلیل ساختار هوشمند روایی و تاب آوری رسانه ای صداوسیما در تجاوز اسرائیل، میدان داری رسانه ملی در جنگ شناختی را خوب و شجاعانه ارزیابی کرد و نوشت برخی افراد و جریان های منتقد مراقب باشند دچار اختلال ادراکی نشوند و در پازل حمله شناختی به مغز افزار رسانه ملی قرار نگیرند.
متن یادداشت تخصصی و تحلیلی مجید زین العابدین به این شرح است:
«در جنگ شناختی می گویند میدان اصلی جنگ، مغز انسان ها است.
صحنه این جنگ نابودی فیزیکی نیست و معطوف به دگرگونی اذهان، اختلال ادراکی و فروپاشی باورها است.
تجاوز تروریستی اسرائیل به ایران را باید در عرصه نظامی - سیاسی «جنگ وجودی» و در عرصه اجتماعی و رسانه ای «جنگ شناختی» دانست که با روش های هیبریدی و ترکیبی اجرا شد.
یک صحنه این جنگ ترکیبی با ترور و تجاوز از آسمان و یک صحنه آن برای فروپاشی ذهن رسانه ای مردم طراحی شده بود.
از همین روی این صحنه آرایی پیچیده نیازمند یک «فراروایت رسانه ای» بود که برساختی از عقلانیت ملی باشد.
فرا روایتی قدرتمند و چندلایه که بتواند دلبستگی و همبستگی ملی، مقاومت ایمانی و صلابت دفاع مشروع را به‌عنوان صدا و تصویر حقیقت ملت ایران نشان دهد.
صداوسیما در این نبرد ترکیبی در قلب میدان قرار داشت و به مثابه بخشی از سامانه پدافندی کشور، علاوه بر بروز توانمندی حکمرانی رسانه ای خود، نقش مهمی در معماری و ساخت چند وجهی روایت ملی ایفا کرد.
بنا به تجربه انباشته از سالیان طولانی مدیریت هنری و فرهنگی در کشور معتقدم رسانه ملی در این جنگ هیبریدی به‌عنوان «رسانه تاب آور» و «رسانه روایت ساز» رویکرد و عملکرد موفقی بروز داد.
این درحالی است که در اثنای تجاوز دشمن، روایت مهاجم از رسانه های دشمن درکنار خرده روایت های غیر رسمی از رسانه های اجتماعی و انسان رسانه ها، به طور مداوم ذهن مخاطبان در جنگ روایت ها را با چند قطبی و ناترازی روایت ها درگیر می کرد.
اما مهندسی تولید و توزیع پیام در مغز افزار سیاستگذاری و تصمیم گیری رسانه ملی تابع ساختار روایی هوشمند و عقلانی بود تا در گرداب برساخته از روایت های مهاجم (روایت دشمن) و روایت های غیر رسمی نیافتد.
تحلیل عملکرد صدا و سیما را با سه شاخص مهم «تاب آوری رسانه ای» و «ساختار روایی هوشمند» و «فریم بندی مناسب رسانه ای» باید ببینیم.
از یاد نبریم ساختمان شیشه ای به عنوان ستاد ریاست سازمان و معاونین، مرکز ثقل خبرگزاری و شبکه خبر همگی یکجا مورد تهاجم مستقیم دشمن قرار گرفت اما برنامه های رادیو و تلویزیون بدون توقف با ضریب اطمینان بالا ادامه یافت.
این سطح عالی از حفظ تعادل مدیریت رسانه، نقطه طلایی و بی مثال در مدل تاب آوری رسانه است که نمونه و ابعاد آن در هیچ جای دنیا تجربه نشده است.
این سطح از تاب آوری رسانه ای محصول انعطاف پذیری حرفه ای، انطباق پذیری مدیریتی، برگشت پذیری انسانی، انسجام سازمانی و ساختاری، آمادگی تکنیکی و بازیابی سریع فنی و تولیدی در سازمان صداوسیما است.
در این بین هر آنکه اندکی با پیچیدگی سازمان های رسانه ای در زیست جهان رسانه ها آشنا باشد حتماً می داند و می فهمد که صداوسیما با پیوستگی و انسجام روایت زیر آتش تجاوز دشمن به خوبی میدان داری کرد و باید آن را ستود.
به همین علت برخی افراد و جریان های منتقد باید مراقب باشند در عرصه جنگ شناختی دچار اختلال ادراکی نشوند و در پازل حمله شناختی به مغز افزار رسانه ملی قرار نگیرند.
یکی از شاخص های جنگ هیبریدی دشمن در عرصه روانی و رسانه ای، ایجاد ابهام و حمله موازی از طریق بازیگران نیابتی و بازیگران ناخواسته در عرصه رسانه است.
تکلیف بازیگران نیابتی مثل اینترنشنال روشن است اما بازیگران ناخواسته در جنگ شناختی کسانی هستند که در قالب نقد و اصلاح، ناخواسته به تولید دوقطبی روانی و تضعیف سرمایه اجتماعی و تنزل اعتماد به نفس ملی در عرصه رسانه ای می پردارند.
تحلیل مضمون و تبریک سومین پیام تلویزیونی رهبری ناظر به پیروزی ملی در سراسر این جنگ بود.
صدا و سیما هم درمنظومه دفاعی کشور بخشی از ارکان دفاع مشروع ملی در مقابل تجاوز اسرائیل و آمریکا بود.
از همین روی تقلیل عملکرد رسانه ملی به برخی مطالب ژورنالیستی و سیاسی و جناحی اخیر، دست کم از ساده انگاری ذهن رسانه ای است!
نکته بعدی؛ فریم بندی رسانه ای و ساختار هوشمند روایی برنامه های رسانه ملی در شرایط بحران است.
بازگشت پذیری آنتن شبکه خبر چند لحظه پس از تجاوز مستقیم اسرائیل، حتماً محصول مدیریت تصادفی نیست و قدرت یکپارچه روانی و ورزیدگی حرفه ای مبتنی بر سیاستگذاری راهبردی در سه عرصه فنی، محتوایی و سرمایه انسانی می خواهد.
در چکاچک این جنگ، شبکه خبر دسترسی به تجهیزات اصلی و مرسوم خود را از دست می دهد اما به اتکای مغز افزار مدیریتی، صداوسیما با تضمین تاب آوری رسانه ای در شرایط بحران و تهدید، پیوستگی آنتن و انسجام روایی خود را از دست نمی دهد.
باور پذیری به مقاومت ملی و مقاومت ایمانی در لحظه اصابت موشک دشمن با ایستادگی تک تک عوامل پیش و پشت صحنه، روایت تازه ای از صلابت و شهامت ملی می سازد که صدای حقیقت مردم ایران را در رسانه های بین المللی بازنمایی و بازتولید می کند.
تجاوز اسرائیل به استودیو شبکه خبر قدرت روایت سازی صدا و سیما در اوج بحران را نشان می دهد که به سرعت روایت موثر ملی را در ابعاد جهانی می سازد و پارادایم «جنگ نصر» را از دل حادثه نشان می دهد.
حالا همه ساختمان شیشه ای در آتش دشمن سوخته و خیل مدیران و کارکنان حرفه ای رسانه ملی کاغذ و قلم بدوش رسالت رسانه ای خود را بدون هیچ اختلال و تزلزلی اداره می کنند.
ساختمان شیشه ای سوخته است اما صدا و سیما در میانه آتش جنگ ترکیبی میدان داری می کند.
چنانچه به ساخت «فرا روایت همبستگی ملی» و «فرا روایت دفاع مشروع ملی» و سپس به خرده روایت های زیرین در قوس روایی رسانه توجه نماییم، حقیقت آنست که صدا و سیما به عنوان نهاد اصلی پایش جنگ روایت ها در این نبرد ترکیبی موفق ظاهر شد و علاوه بر تولید روایت ملی، به کنترل روایت دشمن هم مبادرت ورزیده است.
این پارادیم روایی در مغز افزار هسته مرکزی رسانه تشکیل شده و ابعاد آفندی و پدافندی آن تا شبکه های ملی و استانی با فریم بندی رسانه ای پیوسته، بسط یافته است.
صرف نظر از برخی اشکالات لحظه ای و نقطه ای مثل گویش مجریان (قابل اغماض در شرایط بحران)، فریم بندی مناسب رسانه ای توانست توسعه هدفمندی از بازنمایی یکپارچگی ملی را در شبکه های مختلف رادیو و تلویزیون نمایان کند.
گستردگی، تفاوت و تنوع ماهیت این شبکه ها، سیاستگذاری ماتریسی پیچیده ای را منظومه رسانه ای با این وسعت می طلبد که نباید ساده انگارانه دیده شود.
ساخت الگوی آرامش اجتماعی، آرام سازی ذهن جمعی در کنار ارتقای تعلق افقی مردم به میهن مهمترین کارکرد شبکه های رادیو و تلویزیونی در این دوره است.
پس از موج ۴۸ ساعت اولیه جنگ که بر روایت دفاع مشروع ملی متمرکز بود، برنامه های شبکه ها در ادامه پهنای بهتری یافتند و با پخش برنامه های متنوع از زندگی عادی و اجتماعی، پخش زنده مسابقات فوتبال باشگاه‌های جهان در شبکه سه، گفتگوهای روانشناسی و خانوادگی در شبکه دو، چرخش کنداکتوری در شبکه های نسیم، کودک و مستند، چارچوب مندی مناسبی از بازنمایی پیام رهبری و استمرار زندگی عادی مردم را در اجزای رسانه به تصویر کشید.
در این میان توسعه کمپین خوب آگهی بازرگانی و برجسته سازی جریان تولید و نشاط اقتصادی و اجتماعی نیز از دیگر برساخت های هوشمند در این فریم بندی رسانه ای بود.
این میدان داری خوب صداوسیما زیر آتش جنگ شناختی، چنانچه دچار اختلال ادراکی بازیگران سیاست زده یا بازیگران ساده انگار نشود، نشان می دهد رسانه ملی به اتکای دلایل حرفه ای و تخصصی موثری در بازنمایی تصویر مردم و دعوت از شخصیت های مختلف با سلایق سیاسی و فرهنگی گوناگون کوشید تا میان خرده روایت های سیاسی و اجتماعی با فرا روایت همبستگی ایران، همنوازی خوبی در این سمفونی ملی ایجاد نماید.»