خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

چهارشنبه، 18 تیر 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

لالایی‌هایی که مِهر وطن را با خون ما می‌آمیزند

مهر | فرهنگی و هنری، فرهنگی و هنری | چهارشنبه، 18 تیر 1404 - 15:29
وطن دوستی و ایستادگی برای وطن را مادران ما، با شیر به جان‌مان ریخته‌اند و با لالایی های شان در گوش‌مان خوانده‌اند و مثل گنجی ابدی در دل‌هایمان به یادگار گذاشته‌اند.
لايي،لاي،شاليزار،لالايي،خاك،دشمن،كوچ،كودك،واي،مهتاب،عطر،آرام ...

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب، طاهره طهرانی: می‌گفت: خانم جوان دانشجویی، آمده بود برای مصاحبه.
بچه‌اش هم همراهش بود، پسرکی حدود یکساله.
وقت مصاحبه نمی‌شد پیش مادرش بماند، همکاران طفلک را آوردند بیرون و دادند بغلم؛ سعی کرده بودند با خوراکی و آبنبات آرامش کنند که موفق نبود؛ لابد ما خانم‌ها بهتر بلدیم یک بچه که فارسی هم نمی‌فهمد را چطور آرام کنیم تا مصاحبه مادرش تمام شود.
طفلک آمد بغلم، در میان چهره‌های ناآشنا آشفته بود و در آستانه گریه.
فکر کردم چیزی برایش بخوانم مثل لالایی، که هم آرام بشود و هم ریتم را بشنود و هرچند کلمات و معنی‌شان را نمی‌داند و نمی‌شناسد، اما مهربانی و امنیت را از لحن و صدا بفهمد.
لالایی که محمد نوری خوانده بود یادم آمد، نوازش‌کنان خواندم، سرش را گذاشت روی شانه‌ام و گوش می‌داد.
همینطور که راه می‌رفتم بارها و بارها خواندمش، پسرک با آرامش گوش می‌داد.
نمی‌دانم اصلاً کلمات را می‌فهمید؟
یادم نیست چقدر طول کشید تا کار مادرش تمام بشود و بیاید دنبالش، ولی وقتی بوسیدمش و رفت فکر می‌کردم چطور به هم پیوسته است این نخ حیات، رشته‌ای از مادرانگی و فرزند و وطن.
یک کودک فلسطینی توی بغل منِ ایرانی با یک لالایی لطیفِ بختیاری که از شالیزار شروع می‌شود و آخرهایش می‌گوید «خون می‌دُم رویِ خاکم، خاک خومون آی طلایَه، جون می دُم غم ندارُم، بالاسر مون یَه خدایَه» آرام می‌گیرد.
این رشته مهر حتماً یک جایی به هم گره خورده است...
ترانه «شالیزار» با صدای محمد نوری اجرا شده است.
متن این ترانه شعری فولکلور با گویش بختیاری است، در شمال استان خوزستان شالیزار هست و برنج کشت می‌شود و بختیاری‌ها هم در این مناطق زندگی می‌کنند.
آهنگسازی آن را فریبرز لاچینی انجام داده است و در آلبوم آوازهای سرزمین خورشید منتشر شده بود.
تصاویر این لالایی فضایی شاعرانه و تصویری از طبیعت و زندگی کشاورزان در شالیزارها دارد و با لحن لالایی‌، امید و نور را به تصویر می‌کشد.
این ترانه با ترکیبی از عناصر طبیعت، فرهنگ بختیاری و نمادهای مقاومت همراه است و به نوعی نوای امید و پایداری در برابر سختی‌ها و مهر به سرزمین را دارد.
به متن ترانه که ترجیع بندش لالایی است نگاه کنیم:
شکفته غنچه مهتاب تو بهشت شالیزاران
سنبله می‌رقصد به ناز با سرود شالیکاران
شالیزار سبز و بیدار، پیرهن عروس پوشیده
عطر خاک عطر مهتاب عطر تازه امیده
لای لایی، لای لایی، شالیزار امید مایی
لای لایی، لای لایی، شالیزار نور خدایی
کم کَمَک مهتاب شالی، می‌رود تا سحر بیاید
شالیزار در انتظار، تا که خورشید در بیاید
شالیزار سبز و بیدار، پیرهن عروس پوشیده
عطر خاک عطر مهتاب عطر تازه امیده
لای لایی، لای لایی، شالیزار امید مایی
لای لایی، لای لایی، شالیزار نور خدایی
وای گلُم کجا کوچ کنیم، از دیار خوب خومون؟
وای خدا نذا بَشینِه، خاک غریبی بهمون
خون می دُم رویِ خاکم، خاک خومون آی طلایَه
جون می دُم غم ندارُم، بالاسر مون یَه خدایَه
لای لایی، لای لایی، چه خوشه ولاتِ خومون
لای لایی، لای لایی، دشمنُم می بینم پشیمون
شِمشیری که خوم بستُم، می کَشُم به روی دشمن
موخوم با اسب کَهرُم، می تازُم به سوی دشمن
اسبَ پیر، زین و برگُم، یار قشنگُم تفنگُم
چکمه و شمشیرُم، قِطار قِطار فِشنگُم
لای لایی، لای لایی، چه خوشه ولاتِ خومون
لای لایی، لای لایی، دشمنُم می بینم پشیمون
در ساختار شعری لالایی چند عنصر شعری مهم به کار رفته است که در لالایی‌های ایرانی به طور کلی رایج است، از جمله اینکه لالایی‌ها معمولاً دارای وزن موزون و قافیه‌اند، اما قافیه به شکل دقیق شعر کلاسیک رعایت نمی‌شود و بیشتر هماوایی و تکرار اصوات برای ایجاد ریتم آرامش‌بخش به کار می‌رود.
وزن اغلب بر پایه تکرار الگوهای ساده و قابل حفظ است که برای کودکان مناسب باشد.
همچنین تکرار مصراع‌ها یا واژه‌های کوتاه برای ایجاد حس آرامش و لحن لالایی به کار می‌رود.
این تکرار به تثبیت حس امنیت و آرامش در کودک کمک می‌کند.
لالایی‌ها معمولاً روایت ساده و خطی دارند که با زمان و مکان مشخص همراه است.
در این روایت‌ها معمولاً حضور مادر به عنوان راوی و کودک به عنوان مخاطب دیده می‌شود.
گاهی وقایع یا احساسات به صورت تدریجی و با تکرار بازگو می‌شوند تا ذهن کودک را آرام کنند.
لالایی‌ها با زبانی ساده و عاطفی، صمیمی و پر از مهر مادرانه سروده می‌شوند که احساسات عمیق مادر به کودک را منتقل می‌کند و در عین حال برای فهم کودک قابل درک است.
اشاره به مکان‌ها و مفاهیم مرتبط با آن شیوه زندگی (مثل شالیزار و شالیکاران، مهتاب، بهشت، ولات یا ولایت و ده و آبادی خودمان، کوچ و زمین) و اشیا و موجودات (اسب و زین و برگش، شمشیر و تفنگ و قطار فشنگ که جزئی از زندگی ایل نشینان بختیاری است) تصاویر طبیعی برای خلق فضای شاعرانه و آرامش‌بخش است که کودک را با محیط پیرامون آشنا کرده و حس امنیت و آرامش را تقویت می‌کند.
اما نکته مهمی در این ترانه نهفته است.
لالایی با تصاویر زیبایی زمین و شالیزار زیر نور مهتاب آغاز می‌شود، رقص شالی و باد و نسیم شبانه که با تصاویر طلوع که گرمی و امید می‌بخشد و در ادامه می‌آید، جایگزین می‌شود.
در بند بعدی موسم کوچ می‌رسد اما انگار این کوچ مانند کوچ همیشه ایل از ییلاق به قشلاق و برعکس نیست، کوچی اجباری است از سر فشاری یا ستمی.
این شیوه کوچاندن یا یکجا نشین کردن اجباری توسط شاه یا با حمله دشمن نیز در حافظه ایل بختیاری زنده است.
و مادری که در گوش فرزندش لالایی می‌خواند، انگار نگرانی و دلواپسی‌اش را می‌سراید وقتی می‌گوید:
وای گلُم کجا کوچ کنیم، از دیارِ خوب خومون؟
(وای گل من، از دیار خوب خودمان به کجا کوچ کنیم؟)
وای خدا نذا بَشینِه، خاک غریبی بهمون (وای خدا… نگذار خاک غریبی و غربت به سر و روی ما بنشیند)
خون می دُم رویِ خاکم، خاک خومون آی طلایَه (خون می‌دهم روی خاک خودم، آخ که خاکِ خودمان طلاست)
جون می دُم غم ندارُم، بالاسر مون یَه خدایَه (جانم را _برای این خاک_ می‌دهم و غمی ندارم، بلای سرمان خدایی هست)
و همین مادر، در بند بعدی وارد عمل می‌شود و شمشیر و تفنگ و قطار فشنگش را برمی دارد و گویی ایستادگی را به دلبندش یاد می‌دهد:
شِمشیری که خوم بستُم، می کَشُم به روی دشمن (شمشیری که خودم به کمرم بستم را به روی دشمنم می کشم)
موخوم با اسب کَهرُم، می تازُم به سوی دشمن (سوار اسب کهرم میشوم و به سوی دشمن می تازم)
اسبَ پیر، زین و برگُم، یار قشنگُم تفنگُم (اسب پیرم، زین و برگم، و تفنگی که یار قشنگم است)
چکمه و شمشیرُم، قِطار قِطار فِشنگُم (چکمه و شمشیر و قطارهای فشنگی که حمایل مردان و زنان ایل می‌شده است در زمان نبرد)
همانطور که پیداست ترجیع بند دو بند پایانی لالایی با دو بند بالایی متفاوت است:
لای لایی، لای لایی، چه خوشه ولاتِ خومون (لای لایی، لای لایی، ولایت _ده و آبادی و سرزمین خودمان_ چه خوب و خوش و دلخواه است)
لای لایی، لای لایی، دشمنُم می بینم پشیمون (لای لایی، لای لایی، دشمن را پشیمان می بینم، یا خواهم دید)
لالایی‌ها، شعرهایی برای خواباندن بچه‌ها نیستند، هرچند در گوش کودکان‌مان وقت آرامش خوانده می‌شوند و طفل با شنیدن این نوای آرام از لبان مادر و با صدای آشنای او چشم بر هم می‌گذارد.
لابه‌لای کلمات این لالایی نوعی حماسه خوابیده است، می‌توان دید که مهری به خاک و سرزمین و دلاوری‌ای برای ایستادگی و رویارویی با دشمن برای آباد ماندن سرزمینی که خاکش طلاست، در گوش فرزند خوانده می‌شود.
به گفته امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع) سرزمین‌ها با وطن دوستی آباد می‌شوند؛ و وطن دوستی و ایستادگی برای وطن را مادران ما، با شیر به جانمان ریخته‌اند و با لالایی‌هایشان در گوش‌های‌مان خوانده‌اند و مثل گنجی ابدی در دل‌های‌مان به یادگار گذاشته‌اند.