خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

یکشنبه، 15 تیر 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

تعزیه ده‌زیار شاهد حضور مهربان‌ترین مخالف‌خوان بود+عکس - تسنیم

تسنیم | استان‌ها | یکشنبه، 15 تیر 1404 - 10:12
امسال میدان تعزیه ده زیار شاهد حضور مهربان ترین مخالف خوان بود وقتی "مملی" لباس تعزیه پوشید و حضور متفاوت یک جوان سندروم داون، صحنه را معنایی تازه بخشید.
تعزيه،محمد،ميدان،نقشي،عشق،نقش،مجلس،حضور،مملي،سندروم،لبخند،كر ...

به گزارش خبرگزاری تسنیم از کرمان، در سرزمینی که عشق به اهل‌بیت(ع)، با ریشه‌های فرهنگ و آیین مردم درهم‌تنیده، هر سال محرم میدان تعزیه‌اش را چون دشت کربلا جان می‌دهد؛ امسال اما حضور متفاوت یک جوان سندروم داون، صحنه را معنایی تازه بخشید؛ محمد؛ کودکی از جنس مهر که سال‌ها تماشاگر مجلس تعزیه بود و امسال با دلی لبریز از شوق، نخستین بار لباس تعزیه پوشید.
او سال‌ها ساکت و مشتاق، در سایه مجلس تعزیه می‌نشست.
گویی لحظه‌لحظه روایت کربلا را از بر بود.
مردم ده‌زیار او را خوب می‌شناسند؛ محمد را که کودکان، از سر صمیمیت و مهر، "مملی" صدایش می‌زنند.
جوانی با سندروم داون که همیشه سهمی بیشتر از عشق، مهربانی و صداقت با خود به این دنیا آورده است.
امسال اما برای نخستین بار، او تنها نظاره‌گر نبود؛ لباس تعزیه پوشید، و در دل ماجرا ایستاد.
آن هم نه هر نقشی، بلکه نقشی که خود دوست داشت؛ مخالف‌خوان.
نقشی به رنگ سرخ، با قلبی از طلا
محمد عاشق نقش شمر بود؛ آن‌چنان که گاهی در میان مجلس، جملات شمرخوان اصلی هیئت را با دقت و تسلط تکرار می‌کرد.
شاید برای دیگران عجیب باشد که جوانی با این لطافت روح، نقشی چنین خشن را برگزیده باشد، اما در آیین پاک تعزیه، نقش‌ها رنگ نمی‌دهند، نیت‌ها معنا می‌آفرینند.
محمد از کودکی دل‌بسته طبل و شیپور، آواز تعزیه و اشک‌های مجلس بود.
هر بار که هیئت حضرت ابوالفضل (ع) ده‌زیار تعزیه برگزار می‌کرد، او یکی از مشتاق‌ترین حاضران بود.
حالا خود، جزئی از این روایت بزرگ شده است.
ده‌زیار؛ دیار همه عاشقان
در ده‌زیار، سرزمین تعزیه، هیچ‌کس بیرون از دایره نمی‌ماند.
اینجا همه نقش دارند؛ از نوزادان تازه‌متولدشده، تا مردان کهنسال.
از زنان دل‌داده اهل‌بیت، تا افراد خاصی چون محمد.
اینجا هیچ محدودیتی در عشق نیست.
تعزیه، نه تئاتر است، نه نمایش؛ بلکه حضور است، زندگی است، آیینی است جاری در رگ‌های مردم.
و محمد با همان چشمان درخشان و لبخند بی‌غل‌وغش، این حضور را به شیرین‌ترین شکل ممکن معنا کرد.
مهربان‌ترین مخالف‌خوان تعزیه
دیروز، وقتی محمد با لباس مخاف‌خوان وارد میدان شد، بسیاری از مردم ابتدا متعجب شدند.
اما لبخند کودکانه‌اش و تکرار دیالوگ‌های آشنا، دل‌ها را نرم کرد.
هیچ‌کس او را طرد نکرد، بلکه با آغوشی باز و دل‌هایی خالص، حضورش را گرامی داشتند.
در تعزیه ده‌زیار، همه نقش‌آفرین‌اند؛ حتی اگر فقط با نگاه، یا لبخند، یا اشک.
محمد به ما آموخت که در این جهان شتاب‌زده و گاه سرد، می‌توان با دل زندگی کرد.
محمد نیامده بود که دیده شود، بلکه آمده بود تا دیدن را بیاموزد.
اینکه عشق، مرز نمی‌شناسد.
اینکه بازیگر بودن، گاه به قلبی بزرگ‌تر از نقش نیاز دارد.
محمد آمده بود تا به ما بیاموزد باید ایستاد و ایستادگی کرد حتی در سخت‌ترین شرایط؛ مملی در میدان تعزیه و در هنگامه نبرد با شبیه‌خوان حضرت علی‌اکبر(ع) وقتی زخمی شد، حاضر نشد میدان را ترک کند و تا آخرین لحظه تعزیه در میدان حضور داشت.
گاهی باید ایستادگی در میدن را از یک جوان سندروم دون آموخت.
و تعزیه، این روایت عاشقانه از کربلا، بستری شد برای درخشش قلبی که همیشه لبریز از مهر بود.
ده‌زیار، همچنان در محرم می‌تپد.
مجلسی که همه در آن جای دارند، از شبیه‌خوانان تا شبیه‌دل‌ها.
و امسال، نقش "مملی" در دل تعزیه، تا همیشه در خاطر مردم این دیار خواهد ماند؛ چرا که در ده‌زیار، هر کس با دلش پا به میدان می‌گذارد… حتی شمر.
انتهای پیام/511/