روایت دستهای پینهبسته در روستاها که عشق به حسین (ع) در دلها میکارند - تسنیم
شاید راز ماندگاری عاشورا در همین باشد، در خانه های ساده ای که هر روز و شب مجلس روضه برقرار است، در دستان پینه بسته ای که زنجیر می زنند، در دل کودکانی که با اولین اشک های شان، عاشق حسین(ع) می شوند.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از گرگان، در دل روستاهای سرسبز استان گلستان، جایی میان گندمزارها و باغهای انبوه، این روزها طنین دیگری به گوش میرسد.
فصلی است پرکار برای زمین، اما ساکنان این خاک، دلشان را برای عزای حسین بن علی (ع) آماده کردهاند.
از نخستین ساعات سحر، مردان روستا راهی زمین میشوند تا کار مزرعه را به وقت برسانند، چرا که میدانند عصر، وقت دستههای زنجیرزنی و روضههای خانگی است؛ وقتی که زندگی با نوای طبل و سنج، رنگ دیگری میگیرد.
در خیابان اصلی روستا که حالا پر از پرچمهای سیاه و علمهای عزاداری شده، هر عصر دستههایی به حرکت درمیآیند؛ پیر و جوان، شانهبهشانه، با دستهایی پینهبسته اما دلهایی گرم و عاشق، زنجیر میزنند، بر سینه میکوبند و نام حسین (ع) را فریاد میزنند.
در آن لحظات، دیگر کسی کشاورز یا کارگر نیست؛ همه عزادارند، همه دلبسته آن کاروانی که از مدینه به کربلا رسید و برای همیشه در دلها ماند.
اما محرم در این روستاها فقط در خیابانها نیست، روضههای خانگی هنوز هم رونق دارد.
در هر محله، خانهای هست که درِ آن به روی عزاداران باز است.
خانههایی که صبح زود جارو زده میشوند، چای تازه دم میشود، نان محلی در تنور آماده میشود و صدا به صدا میپیچد که امروز روضه در خانه فلانی است.
روحانی محله، با صدایی بغضآلود و نگاهی پر از مهر از کربلا میگوید، از طفل ششماهه، از لبهای خشکیده، از سقایی که هرگز آب نخورد.
نذریها سادهاند، اما لبریز از اخلاص.
از نان و شیر محلی گرفته تا آش و حلیم، هر چه هست با دستهای خود مردم تهیه شده و بر سفرهای گسترده میشود که نامش «محبت» است.
هیچ کس با دست خالی نمیرود، نه فقط از طعام، بلکه از محبت و معرفت.
شبها هم مسجدهای روستاها جان میگیرند.
نوجوانانی که در طول روز دوچرخهسوار و چوپاناند یا در کنار خانواده بر سر زمین مشغول کارند، شب با چهرههایی نورانی و پیشانیهای عرقکرده در صفهای منظم سینهزنی ایستادهاند.
کودکان، با چشمهایی درخشان به علَم و پرچمها نگاه میکنند و آرامآرام رسم وفاداری را از علمدار یاد میگیرند.
جوانان، با شور و شعور، در خدمت مراسماند؛ برقکشی، صوت، نذری، نظم، همه را با عشق و بیادعا انجام میدهند.
محرم در روستاهای گلستان، تصویر روشنی است از پیوند زمین و آسمان؛ جایی که دستان دانهها را میکارند، اما دلها در آسمان عشق حسین (ع) پر میکشند.
در اینجا محرم فقط یک مناسبت نیست؛ بخشی از زندگیست، سنتی زنده که از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود، نه از سر عادت، بلکه از عمق باور.
و شاید راز ماندگاری عاشورا در همین باشد؛ در خانههای سادهای که هر روز و شب مجلس روضهاند، در دستان پینهبستهای که زنجیر میزنند، در کودکانی که با اولین اشکهایشان، عاشق حسین (ع) میشوند.
گلستان در محرم، خاکی دارد که از اشک و ایمان سیراب میشود.
اینجا، حسین (ع) تنها در روضه نیست؛ در جان زندگیست.
انتهای پیام/