نخلهای عاشورا؛ شور و اشک در کوچههای فردوس - تسنیم
آیین نخل گردانی در فردوس، نمادی بی نظیر از ارادت و مقاومت عاشورایی است؛ نخل هایی چند تنی که با همت جوانان بر دوش گرفته می شوند و داستانی زنده از وفا و عزاداری را در دل کویر روایت می کنند.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از بیرجند، در تقویم دلهای عاشق، دهم محرم تنها یک روز نیست؛ لحظه لحظهاش روایت اندوه و وفاداری است.
در شهرستان فردوس، دلهای عزاداران با ضربآهنگ طبل و سینهزنی نمیتپد، بلکه با نفس نخلهایی که بر دوش گرفتهاند، گره خورده است.
نخلهایی که فقط چوب و پارچه و آذین نیستند؛ خاطرهاند، ارادتاند، روایتاند.
در روز عاشورا، این شهر کویری، پر از تصویرهایی است که اشک را در چشم خشکترین کویرها هم جاری میکند؛ آیین نخلگردانی، همان رسم کهن و یکتایی که در فردوس نهتنها زنده مانده، که نسل به نسل گسترش یافته است.
سیاهپوشان نخل؛ جوانانی با شانههای ستبر و دلهای عاشق
از روز تاسوعا و شب عاشورا، تکاپویی در هیئتها شکل میگیرد.
نخلها، با راهنمایی ریشسفیدان و با دستان جوانان، سیاهپوش و آذین میشوند.
هر هیأت، نخل خودش را دارد.
این نخلها چیزی میان سنت و ارادتاند.
نه سبکاند و نه قابل جابهجایی ساده؛ چهار پایه، شش متر ارتفاع، بیش از یک تن وزن.
هفت هیئت بزرگ فردوس، شامل هیأتهای حسینی، فاطمیه، ابوالفضلی، موسیبنجعفری، جوادالائمه، طفلان مسلم و حضرت رقیه (س)، نخلهای خود را از محلههای دور و نزدیک بر دوش میگیرند و به سمت محل برگزاری نماز ظهر عاشورا حرکت میدهند.
ضربآهنگ طبل؛ زبان خاموشی که نخل را هدایت میکند
هر نخل، زبانی دارد.
زبانی که نه با واژه، بلکه با ریتم طبل صحبت میکند.
صدای طبلزن که پیشاپیش نخل حرکت میکند، فرمان ایست و حرکت را صادر میکند.
زیرنخلیها ـ همان جوانان و مردانی که نخل را بر دوش دارند ـ گوش به فرمان طبل، با انسجام و هیبت، نخل را در خیابانهای شهر به حرکت درمیآورند.
پیش از حرکت، در هر هیئت جلسهای برگزار میشود.
نکات ایمنی، هماهنگی حرکت، و حتی رمز و راز صدای طبل، به زیرنخلیها آموزش داده میشود؛ چرا که یک ناهماهنگی میتواند یک تن وزن را بر زمین بکوبد.
نخلها، نه به امامزاده که به میعادگاه ظهر عاشورا میروند
در گذشته، نخلها به حرم امامزادگان سلطان محمد و سلطان ابراهیم (ع) برده میشدند.
اما حالا چند سالیست مسیر عوض شده؛ نخلها به محل اقامه نماز ظهر عاشورا میروند.
نمازی که به تاسی از آخرین نماز سیدالشهدا (ع)، در میان غم و اشک و خون، اقامه میشود.
بعد از نماز، اوج آیین نخلگردانی آغاز میشود.
از حافظ تا مصلی؛ خیابانی که به کربلا ختم میشود
همهچیز از خیابان حافظ آغاز میشود.
نخلها به تدریج پایه میشوند؛ یعنی با هماهنگی طبل، روی زمین قرار میگیرند.
مداحی آغاز میشود.
صدای حزنانگیز و ضرب سینهزنیها، در کوچهپسکوچههای فردوس میپیچد.
نوای آشنای «وای که از رُخ حسین، شمر حیا نمیکند...» دلها را میلرزاند و بغضها را میترکاند.
در این لحظه، نخلها آرام آرام به سمت مصلا حرکت میکنند؛ جایی که به «مقتل» معروف است.
آنجا، مراسم به اوج خود میرسد.
مقتلخوانی؛ روایت آخرین لحظهها
در مصلی، جمعیتی موج میزند.
عزاداران، زنان، کودکان، و بازماندگان فردوسیهای مهاجر از شهرهای دیگر که برای این روز بازگشتهاند، گرد آمدهاند.
روحانیون با تجربه، بالای منبر میروند.
صدایشان میلرزد، مثل صدای تاریخ وقتی به لحظه قتل میرسد.
با خواندن مقتل، صحرای کربلا بازسازی میشود.
نامهای میمنه و میسره، فرماندهان سپاه حسین (ع) و عمرسعد، پیش چشم مردم زنده میشود.
خطبهها، اشکبرانگیز است.
و آنگاه که نوبت به شهادت امام حسین (ع) میرسد، از سادات میخواهند برخیزند.
مجلس سنگین میشود.
عزاداران در سکوتی گریهدار، اشک میریزند.
پایان آیین؛ بازگشت نخلها، اطعام عزاداران
پس از پایان مقتلخوانی، نخلها باز هم روی دوش گرفته میشوند و با احترام به هیئتهای خود بازگردانده میشوند.
در هر هیئت، اطعام صورت میگیرد؛ غذایی که بوی نذر و عشق میدهد.
فردوس؛ شهری که نخلهایش تاریخ را بر دوش دارند
شاید در شهرهای دیگر ایران هم نخل باشد، اما نخل فردوس چیز دیگریست.
ترکیبی است از انسجام، قدمت، هیبت و روایت.
آیینی است که باید بارها از تلویزیون ملی پخش شود، و به حق شایسته است در فهرست آثار ملی ثبت شود.
نخلگردانی در فردوس، تنها یک مراسم نیست؛ صحنهایست از تاریخ، نمایشی زنده از ارادت مردمی که قرنهاست در عاشورا زندگی میکنند، نه فقط عزاداری.
انتهای پیام/258/