رسانه آتشبس ندارد
در روایت لاریجانی خبری از رجزخوانی یا بزرگنمایی روایت در مورد دستاوردهای جنگ نیست. در این روایت آنچه اهمیت دارد، موجودیت و قدرت ایران در مبارزه با دشمن و تشریح خدعههای دشمن است.

به گزارش مشرق، ترامپ یک شب پیش از توقف درگیری ۱۲ روزه ایران و اسرائیل، مارش پیروزیاش را نواخت تا هم پایان جنگ را به نام خودش ثبت کند هم طرف پیروز ماجرا باشد.
البته او اگر نیمنگاهی به رسانههای آمریکایی، تحلیلهایشان و تصویری که از خرابههای تلآویو منتشر میکردند، میانداخت؛ طرف پیروز و شکستخورده جنگ مشخص بودند.
اما به هر صورت نمیتوان اثر رسانهای دروغپردازیهای رئیسجمهور آمریکا و نخستوزیر رژیم صهیونیستی از پیروزنماییشان از جنگ را دستکم گرفت.
در این بین روایتی که مقامات ایرانی در مورد این نبرد ۱۲ روزه بیان میکنند، زاویه روایت و آنچه به عنوان دستاوردهای ایران در این دوهفته مطرح میشود، علاوه برآنکه افکار عمومی را در مقابل هجمه رسانههای فارسی زبان صهیونیستی بیمه میکند، بازتاب آن در رسانههای بینالمللی هم به مثابه ضدحملهای برای پیروزنمایی رئیسجمهور آمریکا و نخستوزیر رژیم صهیونیستی، عمل میکند.
روایتی که علی لاریجانی روز یکشنبه از این درگیری ارائه داد، روایتی غالب در مواجهه با ادعاهای مقامات آمریکایی و با استناد به همین رسانههاست.
نکته مهمتر آنکه او بدون بیرونزدگی، شعارزدگی، رجزخوانی پوچ و برمبنای اخبار و اطلاعات، شکست و پیروزیهای ایران را روایت میکند و جنگ روانی دشمن را برملا میکند.
خروجی این گفتوگوی یک ساعت و ۱۷ دقیقهای مخاطب را به این نتیجه میرساند که بهرغم وجود شکستها اما در این درگیری، دست برتر با ایران است، آن هم برمبنای اطلاعات دقیق، مشاهدات و مستندات موجود.
روایتها، طرف پیروز را مشخص میکند
ترامپ در دوره اول ریاستجمهوریاش، مرد توییتهای نامنظم در مورد تصمیمات مهم کاخ سفید بود.
تقریباً تمام اخبار و اطلاعات کاخ سفید که شاید ردهبندیهایی داشت، زودتر از اعلام رسمی در توییتر ترامپ منتشر میشد.
او البته این ویژگیاش را همچنان حفظ کرده است.
واکنشها و اظهاراتی که ترامپ بدون در نظر گرفتن عواقب دیپلماتیک و بینالمللی در مورد ایران و درگیریاش با اسرائیل مطرح میکرد، به خاطر همین سبک خاص او در سیاستمداری است.
البته بخشی از آن هم به شغل چندین ساله خانوادگیاش یعنی بنگاهداری، برمیگردد.
با این حال این را نمیتوان انکار کرد که ترامپ مهارت بالایی در به راه انداختن جریان رسانهای و همراه کردن رسانهها با روایتی دارد که خودش ارائه میدهد.
اتفاقی که در جریان جنگ ۱۲ روزه هم رخ داد.
علیرغم آنکه آمریکا یکی از حامیان اصلی جنگ بود، اما خودش را به عنوان طرف پیروز و مدافع صلح معرفی کرد اما یک سمت مهم و کلیدی جنگ ایران است.
کشوری که مورد تهاجم قرار گرفته و البته مجامع بینالمللی در مورد آن سکوت کردند.
مواجهه و پاسخ به ادعاها و زیادهگوییهای ترامپ در مورد جنگ، خود بخش مهمی از جنگ و تعیین طرف پیروز است.
حالا با توقف درگیری ۱۲ روزه، روایتها و خوانشهای این جنگ است که میتواند طرف پیروز را برای افکار عمومی مشخص کند.
در این رابطه مقامات و مسئولان ایرانی، ابتدا باید ضرورت و لزوم ارائه و روایت دقیق از جنگ، تبیین واقعیتها و تعریف نقاط ضعف و قوت را درک کنند.
امنیتیسازی همه اتفاقات جنگ و قراردادن رسانه در اولویت دستچندم، میدان روایت را به حیاط خلوتی برای رسانههای فارسی زبان صهیونیستی تبدیل میکند و آنها هم با تحریف ماجرا، طرف پیروز را مشخص میکنند.
کار تبلیغی را خوب انجام دهید
خطای دیگری که در ارائه روایتهای رسانهای در موضوعات مختلف ازجمله جنگ ارائه میشود، بزرگنمایی بیش از اندازهای است که تنه به تنه یک روایت غیرواقعی میزند.
رجزخوانیهای غیرواقعی خطاب به دشمن، نمیتواند افکار عمومی را قانع کند.
درواقع کارکردی برای جامعه ایرانی ندارد.
اگرچه اصل تهدید و رجزخوانی برمبنای تهدید و ترساندن دشمن و تضعیف روحیه او انجام میشود، اما این موضوع ظرافتها و اصولی دارد که اگر رعایت نشود، نه تنها مخاطب آن را نمیپذیرد، بلکه به ضد خود نیز تبدیل میشود.
جدای از آنکه رجزخوانی برای «دشمن» کارکرد بیشتری دارد تا مردم، اما باید رنگی از واقعیت هم داشته باشد و با در نظر گرفتن توانمندی خود و نقاط ضعف دشمن مطرح شود.
اگر این اصول رعایت نشود مخاطب حتی تهدیدهای قابل اجرا را نیز نمیپذیرد و باور نمیکند.
نمایش واقعی رجزخوانی و قدعلم کردن در مقابل دشمن را موشکهای بالستیکی به نمایش گذاشتند که در آسمان تلآویو پرواز کردند.
روایت این نمایش شجاعانه و تهدید دشمن هم دستاوردهای جنگ را در ذهن مردم ثبت میکند و هم این باور را برای مردم ایجاد میکند که تهدیدهای ایران برای دشمن پوچ و توخالی و بدون در نظر گرفتن توانمندیها نیست، بلکه تجاوز دشمن با پاسخ محکم و هوشمندانه مواجه خواهد شد.
همچنان از ضعف روایت رنج میبریم
خطای دیگری که در این جنگ ۱۲ روزه رخ داده که محل توجه نیز است، آن که با وجود جنایتها و حملاتی که به مناطق غیرنظامی شد و درنتیجه آن ۹۳۵ نفر ازجمله ۳۸ کودک و ۱۰۸ زن شهید شدند، رسانهها و مسئولان ایرانی نتوانستند روایت و برساختی از این جنایت انجام دهند که بتواند افکار عمومی را با خود همراه کند.
اگرچه در ادامه جنایتهای صهیونیستها در یک سال گذشته و کشتار کودکان غزه، بخشی از مردم جوامع غربی علیه این تجاوز، تجمعاتی برگزار کردند اما تجاوز به ایران موضوعی بوده و است که میتواند دردسرهای بزرگتری برای صهیونیستها در سطح بینالمللی ایجاد کند.
اگرچه صهیونیستها با توجیه مقابله با نیروهای حماس دست به کشتار در نوار غزه زدند، اما تجاوز به آسمان ایران و کشتار غیرنظامیان، نقض قوانین بینالمللی و تعرض به آسمان یک «کشور» رسمی آن هم به بهانههای غیرواقعی اتفاق افتاد.
در این میان روایت مظلومیت غیرنظامیانی که در این تجاوز کشته شدند و ایجاد موجرسانهای برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی جهانی میتواند همان بلایی را سر اسرائیل بیاورد که در یک سال و نیم گذشته با آن دست به گریبان بود.
این تجاوز تیر خلاصی به چهره بزک شده اسرائیلیها از صلح و دموکراسی بود، اما نوع بازنمایی این جنایت میتوانست این تصویر را برای افکار عمومی جهانی، دقیقتر و روشنتر به نمایش بگذارد.
تجربه این جنگ ۱۲ روزه و اتفاقات پس از آن نشان داد هنوز در ارائه روایت طرف مظلوم در جنگ خلأهای جدی وجود دارد.
این ضعف روایت فرصتی در اختیار صهیونیستها قرار میدهد تا با تکرار اینکه همه آنهایی که در این تجاوز کشته شدند نظامی بودند، افکار عمومی را فریب دهند و خودشان را به عنوان طرف مظلوم و تحت فشار و تهدید قرارگرفته جا بزنند.
روایت لاریجانی همه بایدها را یکجا داشت
آنچه در این روزها به آن نیاز داریم، ارائه یک روایت دقیق، امید بخش و نزدیک به مرز واقعیت است تا علاوه بر اینکه مخاطب آن را میپذیرد، تصویر دقیقی از پیروزی در جنگ و شکستها ارائه دهد و بتواند پاسخی درخور به جنگ روانی و رسانهای دشمن بدهد.
مصداق عینی این جنس روایت در آنچه علی لاریجانی یکشنبه شب از این درگیری ۱۲ روزه ارائه کرد، دیده میشود.
البته لاریجانی پیش از این و در مواجهه با تهدیدهای آمریکا و زیادهگوییهای صهیونیستها، از ابزار رسانه و قدرت کلامش برای خنثی کردن این تهدیدها استفاده کرده است.
اگرچه نقطهزنی در کلام، ویژگی خاصی است که لاریجانی در آن مهارت ویژهای دارد، اما او در روایت ۱۲ روزه از جنگ، علاوه بر دقت بر انتخاب واژهها، سیر روایی از جنگ با استفاده از فکتهای رسانههای غربی ارائه داد که در انتها مخاطب به این نتیجه میرسد که ایران بهرغم همه دشواریها توانست دست برتر را در این جنگ حفظ کند.
اشاره او به اینکه آنچه اتفاق افتاده رویدادی نیست که بتوان با تحلیلی ساده بیانش کرد، از دل پیچیدگیهای اتفاق، یک روایت تمیز و دقیق به مخاطب ارائه میدهد که با وجود قابل فهم بودن آن برای مردم، خبری از سادهسازی روایت و رویدادهای جنگ نیست.
روایتی روی لبه واقعیت
لاریجانی در روایتش تنها یک دوگانه مطرح میکند؛ ایران و دشمن صهیونیستی که البته آمریکا هم حامی جدی آن بوده و است.
روایت او تا انتها حول همین دوگانه پیش میرود.
لاریجانی در بخشی از این گفتوگو به این ادعای نتانیاهو اشاره میکند که میخواهد همانطور که کوروش یهودیان را نجات داد، مردم ایران را نجات دهد، حماقت او را مورد تمسخر قرار میدهد و این مقایسه معالفارق را زیر سؤال میبرد.
او در ادامه تناقضگویی صهیونیستها، تغییر نظام سیاسی ایران را هم مورد اشاره قرار میدهد و تأکید میکند ادعای آنکه ما به دنبال تغییر نظام سیاسی نیستیم پس از آن اتفاق افتاد که نتانیاهو فهمید کارزاری که در آن وارد شده، از قواره او بزرگتر است و پیروزی به این سادگی نیست.
نکته دیگر آنکه لاریجانی، صراحتاً برهههایی که ایران در آن دست برتر را در اختیار نداشت بیان میکند.
در بخشی از این گفتوگو به این موضوع اشاره میکند که تا روز سوم جنگ با وجود پاسخهای ایران همچنان ۶۰ به ۴۰ قدرت نظامی به نفع اسرائیل بود.
اما در روز چهارم ورق به نفع ایران برمیگردد.
در روایت لاریجانی خبری از رجزخوانی یا بزرگنمایی روایت در مورد دستاوردهای جنگ نیست.
او هم شکستها، هم پیروزیها، هم ضربات وارد شده به کشور و هم ضرباتی که به دشمن وارد شده را در قلب یک روایت زماندار و دقیق بیان میکند.
در این روایت آنچه اهمیت دارد، موجودیت و قدرت ایران در مبارزه با دشمن و تشریح خدعههای دشمن است.
لاریجانی در این روایت از خودش قهرمان نمیسازد.
قهرمان در روایت او تنها ایران است.
او حتی در بخشی از این گفتوگو در مورد تهدیدهای تلفنی صهیونیستها اشارهای کوتاه به تماس تلفنی صهیونیستها با او میکند و از کنار این موضوع عبور میکند.
لاریجانی تا انتهای این روایت روی لبه واقعیت حرکت میکند و پیش میرود.
سیاستمداران بحران را حفظ کنید
در موقعیتی که با دونگاه غلط به جنگ مواجهیم که یک طرف با عینک رمانتیکها به جنگ نگاه میکند و تصور میکند که با آرزوی آنکه «کاش به جای اسلحه ساز میساختیم» میتوان با واقعیت روابط و مناسبات بینالمللی مواجه شد و در طرف دیگر هم با افرادی مواجهیم که از آن طرف بوم افتادهاند و نگاهی آرمانگرایه و غلوآمیز به جنگ و رویدادهای آن دارند و آنها هم بدون در نظر گرفتن واقعیت میدان و تحولات بینالمللی تحلیل و روایت ارائه میکنند، لاریجانی درست وسط این دوگانه غلط میایستد و نگاه و تحلیلی واقعگرایانه و بر مبنای آنچه در واقعیت میدان رخ داده ارائه میکند.
واقعیت ماجرا این است که در عرصه سیاسی به چنین شخصیتهایی نیاز داریم، افرادی که علاوه بر آنکه در چهارچوب منافع ملی و به دور از جناحبندیها و اختلافات سیاسی با رویدادهای بینالمللی مواجه میشوند، نگاهشان به اجتماع و مردم کلانتر از یک تقسیمبندی سیاسی است و در عین حال تحلیل درستی با در نظر گرفتن امنیت ملی و ظرافتهای سیاسی و بینالملل ارائه میکنند و توانایی سوار کردن روایت و تحلیل خود بر رسانه، ایجاد موج رسانهای و خنثی کردن جنگ رسانهای دشمن را دارند.
همانطور که در میانه بحران و جنگ، فرمانده ماهر و کاربلد، توانایی این را دارد که ابتکار را در جنگ در اختیار بگیرد و به دشمن ضربه بزند، در عرصه روایت و رسانه به افرادی نیاز داریم که در جنگ روایتهای دشمن در مقابل طرح دشمن ابتکار عمل به کار ببرند.
این افراد به مثابه سرمایههایی برای نظام حکمرانی هستند که حفظ آنها یکی از اصول اساسی است.
با این حال در سالهای اخیر، مواجهههای پرسشبرانگیزی با چهرههایی مثل علی لاریجانی شده که قابل نقد است.
با این حال باید به این موضوع توجه کرد که ممکن است ما موافق یا مخالف لاریجانی باشیم؛ اما او حداقل در این روزها تصویری از یک سیاستمدار متبحر و پخته ارائه داد.