خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

سه شنبه، 10 تیر 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

رویکرد چین به جنگ ۱۲ روزه ایران و رژیم صهیونیستی چگونه بود؟

مشرق | سیاسی | سه شنبه، 10 تیر 1404 - 17:40
رفتار چین در جنگ ۱۲ روزه میان ایران و اسرائیل، از محکومیت دیپلماتیک قاطع اسرائیل به سمت مشارکت فعال در دیپلماسی بحران تغییر کرد.
چين،ايران،نظامي،جنگ،اسرائيل،حمايت،پكن،سازمان،مداخله،حملات،حف ...

به گزارش مشرق، آغاز ناگهانی جنگ ۱۲ روزه میان ایران و اسرائیل، چالشی برای چابکی دیپلماتیک و اولویت‌های راهبردی چین بود.
از همان لحظه‌ای که نیروهای اسرائیلی حملاتی علیه ایران انجام دادند، پکن این حملات را به‌عنوان نقض آشکار حاکمیت ایران محکوم و تلاش کرد خود را به‌عنوان صدای خویشتنداری معرفی کند.
طی این درگیری کوتاه اما شدید، موضع چین از واکنش دیپلماتیک اولیه به سمت مشارکت فعال‌تر برای کاهش تنش‌ها تحول یافت.
بااین‌حال، با وجود روابط عمیق با تهران، چین هرگز از حمای مستقیم از ایران فراتر نرفت.
این رویکرد را می‌توان با چند عامل توضیح داد: تمایل پکن برای حفظ تصویر خود به‌عنوان رهبر صلح‌طلب جهان در حال توسعه، علاقه‌اش به ثبات در غرب آسیا به‌عنوان منطقه‌ای انرژی‌خیز و احتیاط راهبردی ناشی از محاسبات ژئوپلیتیک و موضع خود ایران.
از واکنش دیپلماتیک تا مشارکت فعال
سخنرانی فو کانگ، سفیر چین در سازمان ملل در جلسه شورای امنیت پس از حمله اسرائیل به ایران (۱۳ ژوئن ۲۰۲۵)
پاسخ فوری چین به این جنگ ریشه در دیپلماسی داشت.
تنها چند ساعت پس از حملات اسرائیل، دولت چین این حملات را نقض آشکار حاکمیت و تمامیت ارضی ایران خواند.
فو کانگ، نماینده دائم چین در سازمان ملل، حملات اسرائیل به تأسیسات هسته‌ای ایران را «عبور از خط قرمز دیگر» دانست و خواستار توقف فوری این «تجاوز غیرقانونی» شد.
در نشست شورای امنیت، او هشدار داد که چین با گسترش این درگیری مخالف و «به ‌شدت نگران پیامدهای اقدامات اسرائیل» است.
این لحن قاطعانه، چین را در جایگاه مدافع هنجارهای بین‌المللی در برابر تجاوزگری قرار داد.
بیانیه‌های تند در سازمان ملل و ابتکار در سازمان همکاری شانگهای
فراتر از بیانیه‌های نیویورک، چین دیپلماسی سطح بالای خود را در غرب آسیا فعال کرد.
وانگ‌یی، وزیر امور خارجه چین شخصا با سید عباس عراقچی وزیر امور خارجه ایران تماس گرفت و ضمن ابراز حمایت، پیشنهاد میانجی‌گری برای آتش‌بس داد.
وزارت خارجه چین اعلام کرد وانگ‌یی تأکید کرده که «چین از تلاش‌های ایران برای حفظ استقلال، تمامیت ارضی و امنیت ملی خود حمایت می‌کند.» او همه طرف‌ها را به خویشتنداری فراخواند و خواستار «برقراری هرچه سریع‌تر آتش‌بس واقعی» و بازگشت به گفت‌وگو شد.
چین همچنین از جایگاه ریاست دوره‌ای سازمان همکاری شانگهای (SCO) برای صدور بیانیه مشترک علیه اسرائیل بهره برد.
این بیانیه، حملات اسرائیل را «نقض شدید اصول حقوق بین‌الملل و منشور سازمان ملل، تضعیف حاکمیت ایران، و تهدیدی برای صلح و ثبات جهانی» خواند.
همچنین اشاره کرد که این حملات زیرساخت‌های غیرنظامی و تأسیسات هسته‌ای تحت نظارت آژانس را هدف قرار داده و موجب تلفات غیرنظامی شده است.
این اقدام چین، فشار دیپلماتیک بر اسرائیل را افزایش داد و همبستگی با ایران را به نمایش گذاشت.
در کنار دیپلماسی علنی، نشانه‌هایی از ژست‌های مادی محدود چین به ایران نیز وجود داشت.
رسانه‌های منطقه‌ای گزارش‌هایی غیررسمی مبنی بر ارسال دو محموله کمک لجستیکی از سوی چین به ایران منتشر کردند.
اگرچه این اخبار رسما تأیید نشد، اما نشان می‌دهد پکن ممکن است در پشت ‌صحنه، کمک‌هایی نظیر تدارکات یا پشتیبانی فنی ارائه کرده باشد.
بااین‌حال، این کمک‌ها هرگز به سطح دخالت نظامی مستقیم یا ارسال آشکار تسلیحات نرسید.
در مجموع، رفتار چین در این جنگ، از محکومیت دیپلماتیک قاطع اسرائیل به سمت مشارکت فعال در دیپلماسی بحران تغییر کرد.
چین با محکوم کردن حملات، سازمان‌های چندجانبه را علیه اسرائیل بسیج کرد، برای میانجی‌گری میان طرفین تلاش کرد و احتمالا حمایت لجستیکی محدودی نیز به ایران ارائه داد.
این رویکرد نشان داد چین در تلاش برای مدیریت بحران است: دفاع از شریک خود و تشویق به کاهش تنش، اما با کالبدشکافی دقیق نقش خود برای پرهیز از عبور از خطوط قرمز.
حفظ تصویر صلح‌طلب در جهان جنوب
یکی از دلایل اصلی که چین حمایت خود از ایران را به کمک نظامی رسمی ارتقا نداد، ضرورت حفظ تصویر بین‌المللی‌اش به‌عنوان بازیگری صلح‌طلب و غیرهم‌پیمان بود؛ به‌ویژه در نگاه کشورهای در حال توسعه.
چین با وجود قدرت اقتصادی و نظامی عظیمش، همواره تأکید دارد که عضوی از جهان جنوب (Global South) و مدافع کشورهای در حال توسعه است.
شی جین‌پینگ، رئیس‌جمهور چین در سخنرانی کلیدی‌اش در سال ۲۰۲۴ در شصتمین سالگرد UNCTAD تصریح کرد: «چین همیشه عضو جهان جنوب بوده و خواهد بود.» این موضع برای چین بسیار مهم است تا خود را متفاوت از قدرت‌های مداخله‌گر تاریخ معرفی کند.
ورود نظامی آشکار به جنگی پرریسک مثل ایران و اسرائیل، می‌توانست این تصویر را به‌طور کامل مخدوش کند.
رهبران چین نگران‌اند که هرگونه درگیری نظامی آشکار، اعتماد کشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین که چین را جایگزینی خوش‌خیم برای سلطه غربی می‌دانند، از بین ببرد.
همان‌طور که شی جین‌پینگ تأکید کرده، چین ترجیح می‌دهد میانجی فعال و قدرت مسئول باشد، نه بازیگری جنگ‌طلب.
چرا چین از حمایت نظامی مستقیم خودداری کرد؟
اصل عدم مداخله در امور داخلی کشورها که از زمان چوئن‌لای به‌عنوان ستون سیاست خارجی چین مطرح بوده است نیز در همین راستا قرار دارد.
وانگ‌یی، وزیر خارجه چین در تماس‌های خود در طول جنگ، بارها تأکید کرد که چین از ابتکارهای کاهش تنش حمایت می‌کند و خواستار جلوگیری از «گسترش درگیری‌ها» در غرب آسیا است.
همچنین بسیاری از کشورهای جهان جنوب رفتار چین را به ‌دقت زیر نظر داشتند.
اگر چین به‌طور علنی در این جنگ جانب‌داری می‌کرد، این پیام به دیگر شرکای جهانی‌اش منتقل می‌شد که پکن ممکن است در آینده نیز بی‌طرفی خود را از دست بدهد.
از سوی دیگر، ایالات متحده آشکارا از اسرائیل حمایت کرد و چین با عدم مداخله نظامی، تلاش کرد خود را جایگزینی صلح‌طلب نشان دهد.
بنابراین، حفظ این تصویر صلح‌طلبانه و سیاست اصول‌محور عدم مداخله، از مهم‌ترین دلایل چین برای پرهیز از حمایت نظامی مستقیم از ایران بود.
حفظ منافع بلندمدت و ثبات منطقه‌ای
فراتر از ملاحظات تصویری و اصول سیاست خارجی، رویکرد محدود چین ناشی از منافع سخت استراتژیک آن بود؛ به‌ویژه ضرورت جلوگیری از شعله‌ور شدن جنگی گسترده که امنیت انرژی چین را به خطر اندازد.
غرب آسیا (خاورمیانه) نه‌تنها منبع عمده نفت و گاز چین است، بلکه منطقه‌ای است که چین نفوذ اقتصادی و ژئوپلیتیک خود را در آن گسترش داده است.
وقوع یک جنگ تمام‌عیار می‌توانست مسیرهای حیاتی انرژی و سرمایه‌گذاری‌های چین را مختل کند.
امنیت انرژی چین در گرو ثبات خلیج فارس
چین بزرگ‌ترین واردکننده نفت جهان است و تقریبا نیمی از واردات نفتش از خاورمیانه تأمین می‌شود.
بخش بزرگی از این نفت از تنگه هرمز عبور می‌کند.
برآوردها نشان می‌دهد حدود ۳۸ درصد نفتی که از تنگه هرمز عبور می‌کند، به مقصد چین می‌رود درحالی‌که آمریکا تنها ۳ درصد آن را دریافت می‌کند.
به عبارت دیگر، چین در صورت بسته شدن هرمز، آسیب‌پذیرتر از هر قدرت دیگری است.
علاوه بر این، تداوم جنگ می‌توانست قیمت جهانی نفت را افزایش دهد یا باعث کمبود عرضه شود.
اگرچه چین طی سال‌های اخیر ذخایر نفت خود را به بیش از یک میلیارد بشکه رسانده بود - که بزرگ‌ترین ذخیره نفت دولتی جهان محسوب می‌شود - اما این ذخایر نیز محدودند و فقط زمان می‌خرند.
به همین دلیل چین تأکید داشت که صلح و ثبات در خلیج فارس، ضروری و غیرقابل مذاکره است.
چین حتی همراه با روسیه پیش‌نویس قطعنامه‌ای برای آتش‌بس فوری و بدون قید و شرط به شورای امنیت ارائه کرد، هرچند آمریکا آن را وتو کرد.
این اقدام هرچند نمادین بود، اما نشان داد پکن چقدر به پایان یافتن جنگ اهمیت می‌دهد.
احتیاط راهبردی و موضع خود ایران
عامل مهم دیگر در محدود ماندن حمایت امنیتی چین از ایران، نبود هرگونه پیمان رسمی یا درخواست مستقیم برای مداخله نظامی بود.
در طول جنگ ۱۲ روزه، تهران همواره بر توانایی خود برای دفاع و پاسخ‌گویی مستقل تأکید کرد و چنین درخواست علنی‌ از چین نداشت.
این موضوع برای پکن که به‌طور سنتی از درگیری‌های نظامی خارجی دوری می‌کند، آسودگی خاطر به همراه داشت.
چین می‌توانست عدم مداخله نظامی را با استناد به اینکه ایران هیچ‌گاه تقاضای نیرو یا تسلیحات نکرده توجیه کند.
مقامات آمریکایی نیز اذعان کردند که هیچ نشانه‌ای از حمایت نظامی چین از ایران در این جنگ وجود نداشت.
رویکرد چین در این زمینه با اصل عدم مداخله و الگوی رفتاری‌اش در سایر بحران‌ها، مانند جنگ روسیه و اوکراین، همخوانی دارد؛ جایی که پکن در عین حمایت اقتصادی و سیاسی از مسکو، از ارائه کمک تسلیحاتی خودداری کرد.
علاوه بر این، ایران واقعا به حمایت نظامی خارجی فوری در این جنگ کوتاه نیاز نداشت.
ایران توانست پاسخ‌های موشکی گسترده‌ای به اسرائیل دهد و بازدارندگی خود را حفظ کند.
از منظر تهران، درخواست رسمی مداخله نظامی از چین می‌توانست جنگ را بین‌المللی کند .
بنابراین ایران ترجیح داد کمک سیاسی و دیپلماتیک چین را دریافت کند که از طریق محکومیت‌های سازمان ملل و سازمان همکاری شانگهای به‌ خوبی محقق شد.
از اطلاعات ماهواره‌ای تا پشتیبانی فناورانه
همچنین همکاری‌های امنیتی پنهان ایران و چین در سال‌های اخیر تقویت شده بود.
پس از توافق ۲۵ ساله راهبردی دو کشور در سال ۲۰۲۱، همکاری‌های اطلاعاتی و فناوری‌های نظارتی میان تهران و پکن افزایش یافت.
احتمالا در طول جنگ، چین به‌طور غیرعلنی اطلاعات ماهواره‌ای یا سایبری در اختیار ایران قرار داد؛ حمایتی که برخلاف اصول اعلامی چین نبود و حساسیت کمتری نیز داشت.
از دید راهبردی، چین مداخله نظامی را غیرضروری و غیرعاقلانه می‌دانست، مگر در صورتی که بقای حکومت ایران تهدید می‌شد.
درحالی‌که جنگ ۱۲ روزه کوتاه بود و با آتش‌بس پایان یافت، نیازی به چنین اقدامی پیش نیامد.
آزمونی برای شراکت ایران و چین
هرچند چین توانست با دیپلماسی و حمایت‌های نمادین خود را از این بحران عبور دهد، پایان جنگ پرسش‌های جدیدی درباره آینده روابط ایران و چین و نقش چین در امنیت خاورمیانه ایجاد کرده است.
پایان جنگ و آغاز پرسش‌ها درباره آینده روابط نظامی ایران و چین
در این میان، چین گزینه‌ای کلیدی برای تأمین فناوری‌ها و سخت‌افزارهای نظامی پیشرفته ایران به‌شمار می‌رود، به‌ویژه اگر حمایت نظامی روسیه محدود یا کند باقی بماند.
برخی تحلیلگران پیش‌بینی می‌کنند چین ممکن است به شریک اول نظامی ایران تبدیل شود.
در رسانه‌های ایران نیز پس از جنگ، نقدهایی مطرح شد مبنی بر اینکه «دوستان ایران کجا بودند؟» و این سخنان در واقع دعوتی از چین برای ایفای نقش ملموس‌تر در آینده است.
تهران احتمالا برای تقویت پدافند هوایی، سامانه‌های ضد موشک و حتی جنگنده چین به پکن رجوع خواهد کرد.
اگر چین حاضر به فروش چنین تسلیحاتی شود، این همکاری نظامی وارد مرحله جدیدی خواهد شد.
نشست دفاعی شانگهای؛ نشانه‌ای از تغییر نقش چین در منطقه؟
علائم اولیه نشان می‌دهد چین به‌ دنبال ایفای نقش امنیتی بزرگ‌تر در منطقه است.
تنها چند روز پس از آتش‌بس، نشست وزرای دفاع سازمان همکاری شانگهای در چینگدائو برگزار شد و وزیر دفاع ایران در آن از چین بابت حمایت‌هایش قدردانی کرد و خواستار ایفای «نقش بزرگ‌تر چین در کاهش تنش‌های منطقه» شد.
آیا چین به شریک نظامی اول ایران تبدیل می‌شود؟
چگونگی پاسخ چین به این خواسته‌ها، مسیر آینده روابط دو کشور را تعیین خواهد کرد و نشان خواهد داد پکن تا چه حد مایل است قدرتش را به‌عنوان یک «ضامن ثبات» در نظام جهانی متحول‌شده به کار گیرد.
منبع: روزنامه صبح نو