حاج رمضان؛ ژنرال بینامی که اسرائیل ۲۰ سال در تعقیبش بود +فیلم
او همیشه آنجا بود، جایی پشت جبههها، پشت تونلهای خاموش غزه، پشت سامانههای موشکی حماس، بیآنکه نامش در خبری بیاید.حاج رمضان، فرماندهی که خاک را باور داشت و آسمان را تجربه کرد، حالا دیگر میان ما نیست.

به گزارش مشرق ، در میان همهمه خبرها و هیاهوی صفحههای رسمی و غیررسمی، برخی نامها آرام میآیند و خاموش میروند.
بیادعا، بیتابلو، بیحاشیه.
اما آنگاه که نامشان در قاب قاب زندگی مقاومت نقش میگیرد، حقیقتی دیگر رخ مینماید؛ حقیقتی که نه در قاب دوربینها میگنجد و نه در تیترهای درشت، بلکه در عمق تاریخ و در نبض دلها میتپد.
شهید سردار محمد سعید ایزدی، معروف به حاج رمضان، یکی از همین نامهای ناشناخته اما همیشه زنده است.
او نه در صدر اخبار بود و نه نامش زینت بخش رسانهها.
اما نفسِ روزهای مقاومت، از هوای قدمهای او جان میگرفت.
متولد ۱۳۴۳ در شهرستان سنقر و کلیایی در شرق کرمانشاه، از دیار کوهستانهای بلند و دلهایی سختچین، قدم در مسیری نهاد که جز با نذر جان، ره به آن نیست.
فرماندهای که تنها یک نام داشت: حاج رمضان.
نه رتبه میخواست، نه مدال، نه عنوان.
اگرچه تا مقام سرلشکری در سپاه پاسداران رسید، اما گمنامی را به همهی شناختهشدنها ترجیح داد.
او که از نخستین روزهای تشکیل سپاه در دههی پنجاه، همپای دیگر طلایهداران این نهاد انقلابی سلاح به دست گرفت، تا سال ۱۳۶۳ در جبهههای جنوب و غرب ایران با دشمن بعثی جنگید.
پس از آن، افق دیدش به سوی جنوب لبنان و قلب آرمان فلسطین گشوده شد.
حاج رمضان، اما، تنها یک فرمانده نبود؛ او امید بود، پشتوانه بود، ستون خاموش جهاد.
وقتی تبعیدشدگان مرجالزهور به جنوب لبنان پناه آوردند، او نیز به آنها پیوست و از همانجا بود که زندگیاش به تاروپود مقاومت فلسطین گره خورد.
سی سال، شاید بیشتر، شب و روزش وقف پشتیبانی از آرمانی شد که قبلهی اول مسلمانان را نشانه گرفته بود.
او دستی ناپیدا در ساخت سامانههای موشکی بود، پناهگاهی برای فرماندهان در غربت، و پلی میان ایران و دلهای زخمیِ مقاومت.
در تمام این سالها، حاج رمضان نه تریبونی داشت و نه تصویری از او منتشر شد.
او یک سایهی مؤثر بود؛ دستی که همواره پشت صحنه، اما در همهی تصمیمهای بزرگ حضور داشت.
او با سرداران و شهدای بزرگی چون عماد مغنیه، محمود الزهار، عبدالعزیز رنتیسی، فؤاد شکر، ابراهیم عقیل و یحیی السنوار همراهی میکرد؛ تا آنجا که بسیاری او را نه یک فرمانده ایرانی، بلکه یکی از بلندپایهترین چهرههای مقاومت فلسطین میدانستند.
او در دل همان شبی شهید شد که همیشه از آن میگفت.
نه در سنگرهای لبنان، که در منزل خود در قم، اما در خاکی که مقدس بود و آغشته به عطر شهادت.
در سحرگاه ۳۱ خرداد ۱۴۰۴، دشمنی که سالها در کمینش بود، بالاخره او را به آسمان رساند.
شهادتش، بهگفتهی صهیونیستها، نقطهی عطفی در نبرد طوفان الاقصی بود.
برای ما، اما، تکمیل حلقهی فرماندهانی بود که رفتند تا بمانیم.
او که دستان فلسطینیها را پر کرد
نمیتوان نقش حاج رمضان را در تقویت زیرساختهای مقاومت فلسطین نادیده گرفت.
از تونلها تا پهپادها، از سامانههای موشکی تا خطوط ارتباطی پیشرفته؛ او همان فرماندهی بود که همیشه پیش از نیاز، خود در کنارشان ایستاده بود.
فناوری را میآورد، منابع را میفرستاد، طرحها را میساخت و اراده را در دل خستهترین مبارزان تزریق میکرد.
او نه فقط مسوول «پرونده فلسطین» در نیروی قدس سپاه پاسداران، بلکه پدرِ دیدهنشدۀ جهاد در خفا بود.
آنچنان که همسرش روایت کرده: "در اثر سجدههای طولانی، رمقی در پاهایش نمانده بود." این یک جمله، شاید رمز گشودن قفل زندگی حاج رمضان باشد؛ مردی که بر زمین افتاد تا آرمانها بایستند.
سکوتی سنگین
رژیم صهیونیستی که از حدود ۲ دهه پیش بارها برای ترور حاج رمضان در سوریه و لبنان تلاش کرده بود، سرانجام عملیات نهایی را در خاک ایران به انجام رساند.
اما آنها نفهمیدند که با پرواز حاج رمضان، مسیری آغاز میشود که پایان ندارد.
امروز، نه تنها ایران، که حماس، جهاد اسلامی، گردانهای قسام و حتی دلهای زخمی غزه برایش عزادارند.
"او پُشت ما بود؛ او تنها نبود، ما تنها شدیم." این را یکی از فرماندهان مقاومت گفته است.
پس از شهادتش، پیامهای تسلیت موج زدند.
از سپاه پاسداران تا رهبران مقاومت.
اما هیچیک نتوانستند عمق آن خلأیی را پر کنند که رفتن یک فرمانده بیبدیل بهجای گذاشته است.
از سنقر تا قم، در مسیر آسمان
پیکر مطهر این شهید، امروز دوشنبه ۹ تیر در زادگاهش سنقر و کلیایی تشییع و روز پنجشنبه ۱۲ تیر در شهر مقدس قم، در جوار کریمه اهل بیت، حضرت فاطمه معصومه (س) به خاک سپرده شود.
هزاران چشمِ اشکبار، هزاران دل مشتاق، به بدرقهی مردی خواهند آمد که بیصدا زیست و با شکوه رفت.
آخرین سخنان حاج رمضان: نقاب از چهره اسرائیل افتاد
مدت کوتاهی پیش از شهادتش، حاج رمضان در سخنانی کوتاه اما عمیق گفت: «این وحشیگری که اسرائیل در این تجاوز اخیر انجام داد، نقاب از چهرهاش برداشت.
این غدهی سرطانی، دیگر خود را پشت هیچ منطقی پنهان نمیکند.»
او میدانست که زمان، زمانِ تصمیم است؛ زمانِ شناختن تکلیف.
و اکنون، راهی را که او هموار کرد، ادامه خواهد یافت.
با دستانی پر، دلهایی مصمم، و قلبهایی که هنوز رد نگاه او را در سنگرهای خاموش میبینند.
شهرستان سنقر و کلیایی با سابقه تدین و مبارزات سیاسی مردم و تقدیم ۴۱۸ شهید، ۸۵۰ جانباز و ۵۷ آزاده که نشان از روحیه ایثارگری اهالی منطقه دارد در۸۶ کیلومتری شمال شرق کرمانشاه قرار دارد.
در پی تجاوز رژیم صهیونیستی از بامداد جمعه ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ به کشورمان، ۶۶ نفر در استان کرمانشاه به درجه رفیع شهادت نائل شدند و ۵۳۲ نفر نیز مجروح گردیدند.
پس از استان تهران بیشترین شهید در استان کرمانشاه تقدیم ایران اسلامی شده است.