فرمانده کل جنگ، فرمانده کل صلح
آیتالله سید علی خامنهای، رهبری که بیش از ۳۶ سال، رهبری ایران اسلامی را بر عهده داشته، همواره به جنگپرهیزی و صبر راهبردی تا آخرین مرحله ممکن، شهرت داشته است.
باشگاه خبرنگاران جوان، رضا محمودی:* جنگاوری، عنصر ناگزیر فرماندهی نظامی است.
فرماندهان بزرگ تاریخ، همواره با توانمندیشان در جنگاوری، سنجیده شدهاند و معیار شجاعتشان، قدرت کشورگشاییشان و میزان مشارکتشان در جنگها و آمار بالاتر کشتارهای جنگیشان نسبت به دیگران بوده است.
شاید بتوان ادعا کرد که در طول تاریخ چندهزارساله فرمانروایان حاکم بر منطقه ما، نمیتوان کسی را یافت که به ضرب شستش در جنگها ننازیده باشد و نیت کشورگشایی و کشتار و برتری بر همسایگان نداشته باشد.
در این میان و پس از انقلاب اسلامی که با پرهیز از خشونت و اقدام مسلحانه به پیروزی رسید، نظامی سر برآورد که رهبران آن، همواره دفاع را مقدس خوانده و ستودهاند و جنگ را منفور دانسته و از آن پرهیختهاند.
آیتالله سید علی خامنهای، رهبری که بیش از ۳۶ سال، رهبری ایران اسلامی را بر عهده داشته، همواره به جنگپرهیزی و صبر راهبردی تا آخرین مرحله ممکن، شهرت داشته است.
در ماجرای انتفاضه شعبانیه عراق در سالهای ۱۳۶۹ و ۱۳۷۰ که در آن، دهها هزار نفر عمدتاً از شیعیان عراق توسط رژیم مخلوع بعث به شهادت رسیدند و حدود دو میلیون نفر، آواره شدند عدهای از افراد در داخل کشور که خونشان (بحق) از جنایات رژیم صدام به جوش آمده بود، رهبر معظم انقلاب را بهعنوان ولی فقیه و مسئول اعلام جنگ و صلح، تحت فشار شدید قرار دادند که در حمایت از شیعیان عراق، وارد عمل شده و آتش جنگ جدیدی را با کشور همسایه شعلهور کند تا جلوی کشتار بیشتر شیعیان مظلوم عراقی گرفته شود و صدام به مجازات برسد، اما ایشان با تدبیر خاص خود که از ویژگیهای مصرح برای ولی فقیه در قانون اساسی است، از هر نوع مداخله جلوگیری کردند و به صدور یک اطلاعیه در اردیبهشتماه سال ۱۳۷۰ اکتفا نمودند و بدینوسیله، ایران را از گرفتار شدن در یک جنگ مجدد خونین با رژیم بعث حفظ کردند.
در جریان حمله ائتلاف آمریکایی به عراق در جنگ خلیج فارس، حضرت آیتالله خامنهای با تشکیل جلسهای در روز ۲۹ دیماه سال ۱۳۶۹ یعنی سه روز پس از آغاز حمله آمریکا، موضوع را از جوانب مختلف مورد بررسی قرار دادند و در نهایت، تصمیم گرفتند که جمهوری اسلامی ایران، در این جنگ، اعلام بیطرفی کرده و از مداخله نظامی علیه آمریکا خودداری کند.
فردای همان روز، تعدادی از چهرهها که در آن زمان، عضو حزب اصلاحطلب روحانیون مبارز، به دبیرکلی سید محمد موسوی خوئینیها بودند از جمله مرحوم سید علیاکبر محتشمیپور، که صدام را سیفالاسلام و خالد بن ولید زمان خواند و حمایت از او را واجب و افرادی مانند مرحوم صادق خلخالی و سید هادی خامنهای که به جریان چپ و منتقد برخی سیاستهای رهبر معظم انقلاب تعلق داشتند، نطقهایی در مخالفت با تصمیم ایشان برای بیطرفی در این جنگ، ایراد کردند، اما با این حال ایشان، چند روز بعد در دیدار با مجمع نمایندگان طلاب و فضلای حوزه علمیه قم، طی سخنانی مهم، موضع رسمی جمهوری اسلامی ایران در قبال تحولات منطقه را تبیین و بر لزوم بیطرفی ایران در جنگ عراق با آمریکا پافشاری کردند و بدینترتیب این تدبیر ایشان، مانع از وقوع جنگ تحمیلی ویرانگر از سوی آمریکا و همپیمانان آمریکا به ایران شد و کشور را در برههای آکنده از جنگ و خشونت در منطقه غرب آسیا، بدون بروز کوچکترین مشکلی برای کشورمان، به ساحل امن و آرامش رساند.
در ماجرای تجاوز تروریستهای سلفی به مقر کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در شهر مزارشریف افغانستان در مردادماه ۱۳۷۷، عدهای که بیشترشان به جریان اصلاحطلب و دولت حاکم وقت گرایش داشتند از جمله حزب موسوم سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به دبیرکلی محمد سلامتی و تحت هدایت افرادی مثل سعید حجاریان، مصطفی تاجزاده و بهزاد نبوی و...، از حضرت آیتالله خامنهای خواستند تا پای میز مذاکره با طالبان بنشیند و بخشی از نیروهای مسلح نیز خواستار آن شدند که ایشان، اجازه مداخله نظامی جمهوری اسلامی ایران در افغانستان را بدهد، اما ایشان با عقلانیت و دوراندیشی ویژه خودشان، مانع این قبیل اقدامات شدند، چون با درایت خاص خود، از تبعات خونین چنین رویکردهایی که دامنگیر نظام و کشور میشد، بهخوبی اطلاع داشتند و اتفاقاً همین رویکرد ایشان، مانع بروز جنگ و تسلیم گروه مذکور برای تندادن به مطالبات جمهوری اسلامی و استرداد پیکر شهدای آن جنایت و آزادی دیپلماتهای دربند شد.
در دوره معاصر نیز، چه در زمان وقوع جنگ تحمیلی ۳۳ روزه علیه حزبالله لبنان، چه در ماجرای اعدام جمعی از رهبران و فعالان شیعی در عربستان سعودی از جمله شهید شیخ نمر النمر که با حمله تعدادی از افراد تندرو به سفارت این کشور در تهران نیز همراه شد، چه پس از شهادت سپهبد شهید حاجقاسم سلیمانی به دست دونالد ترامپ و چه در جنگ جاری علیه نوار غزه و سپس لبنان که با شهادت عزیزترین سران و فرماندهان محور مقاومت به دست رژیم جلاد صهیونی همراه شد، بارها و بارها فریاد خونخواهی و مطالبه انتقام سخت و ورود رسمی ایران به جنگ علیه رژیم اسرائیل از سوی افراد و جریانات مختلف مطرح شد و حتی بعضی از فعالان فضای مجازی، با راهاندازی موجهای سایبری و هشتگهای ویژه و پویشهای متنوع، تلاش کردند فشار بر نظام را برای واردسازی جمهوری اسلامی ایران به درگیری مستقیم با این رژیم، تشدید کنند، اما رهبر معظم انقلاب، مثل همیشه با همان حزم و دوراندیشی خاص خود، تا آخرین لحظه و تا آخرین حد ممکن، در مقابل این فشارها مقاومت کردند تا خاک ایران عزیز و سرزمین باستانیمان، از هر گونه تعرض اجانب، مصون بماند.
اما آنگاه که دشمنان این مرز و بوم، وقاحت را از حد گذراندند و با تجاوز به ایرانزمین و حمله به خاک کشورمان، ساحت پاک این سرزمین را آلوده کردند، حضرت آیتالله خامنهای در قامت پدر این خانه و برای حفظ تمامیت ارضی این کشور، جواز ورود نیروهای مسلح به دفاع از ایران را صادر کردند و این در حالی است که حتی در چنین شرایطی، باز هم عدهای زبان به طعن علیه ایشان گشودهاند که چرا مقابل گسترش جنگ، خویشتنداری میکنند و چرا کار را با صدور فرمان نابودی کامل رژیم صهیونی ظرف چند ساعت، یکسره نمیکنند.
پس از تجاوز اخیر آمریکا و حمله به تأسیسات هستهای در اصفهان، نطنز و فردو نیز، بسیاری از مردم، مطالبه بحق پاسخ فوری حداکثری به دشمن را مطرح کردند، اما رهبر حکیم انقلاب، همچنان از احساسی عملکردن پرهیز دارد و مانند بازیگری ماهر، این بازی را با تدبیر، تأنی، صبر، متانت و عقلانیت پیش میبرد.
اکنون مردمان این سرزمین، قدر این رهبر را میدانند و چنانکه ظرف روزهای اخیر و در تجمعات و راهپیماییهای مختلف شاهد بودیم، هر کسی از هر قوم و قشر و طرز فکر و رویکردی، صرفاً بهخاطر الگوی دقیق و درست رهبری ایشان، پای کار ایران آمده و برای سربازی زیر پرچم این کشور و تحت فرماندهی این قائد حکیم، از یکدیگر سبقت میجویند.