خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

دوشنبه، 09 تیر 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

بررسی ترومای روانی و اضطراب جمعی در نسل‌های مختلف

اعتماد | همه | یکشنبه، 08 تیر 1404 - 20:40
اضطراب جمعی به‌عنوان یکی از پیامدهای ترومای مزمن و گسترده، زندگی روزمره افراد را مختل می‌کند و نحوه نگاه آنان به جهان را تغییر می‌دهد.
تروماي،رواني،اضطراب،اجتماعي،تجربه،جامعه،احساس،جنگ،مواجهه،زند ...

اضطراب جمعی به‌عنوان یکی از پیامدهای ترومای مزمن و گسترده، زندگی روزمره افراد را مختل می‌کند و نحوه نگاه آنان به جهان را تغییر می‌دهد.
کد خبر: 721646 | ۱۴۰۴/۰۴/۰۸ ۲۰:۳۰:۳۵
زهرا تجویدی- بحران‌ها و فجایع در طول تاریخ فقط زیرساخت‌های فیزیکی کشورها را تحت تأثیر قرار نداده‌اند بلکه اثرات عمیق و ماندگاری هم بر روان و احساس امنیت افراد و نسل‌ها گذاشته‌اند.
اصطلاح «ترومای روانی» در توصیف این زخم‌های عمیق روانی به‌کار می‌رود.
زخم‌هایی که گاه در لایه‌های پنهان ذهن نهفته‌اند و از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شوند.
در این میان، اضطراب جمعی نیز به‌عنوان یکی از پیامدهای ترومای مزمن و گسترده، زندگی روزمره افراد را مختل می‌کند و نحوه نگاه آنان به جهان را تغییر می‌دهد.
تحولات گاه به‌قدری ناگهانی و عمیق هستند که جامعه فرصت هضم و انطباق با آن‌ها را ندارد.
وقتی نسل‌های مختلفی در یک جامعه تجربه‌های متفاوتی از ناامنی، فشارهای روانی، یا شوک‌های اجتماعی دارند، مجموعه‌ای از الگوهای رفتاری، نگرانی‌ها و ترس‌ها در بین آن‌ها شکل می‌گیرد که پایه‌های اضطراب جمعی را تشکیل می‌دهد.
این اضطراب تنها محدود به خاطرات تلخ نیست؛ بلکه به‌تدریج به نوعی نگرش و سبک زندگی تبدیل می‌شود که نسل‌های جدید در آن رشد می‌کنند و تربیت می‌شوند.
ترومای روانی چیست؟
ترومای روانی، یا آسیب روانی، زمانی رخ می‌دهد که فرد در معرض رویدادی شدید، تهدیدآمیز یا دردناک قرار می‌گیرد و کنار آمدن با آن وضعیت فراتر از ظرفیت روانی‌اش است.
این رویداد می‌تواند یک حادثه طبیعی، مرگ عزیز، تجاوز، شکنجه، زندان، یا تجربه جنگ باشد.
اما چیزی که ترومای روانی را از تجربه صرفاً ناخوشایند متمایز می‌کند، تأثیرات بلندمدت آن بر روان و رفتار فرد است.
افراد دچار ترومای روانی ممکن است تا سال‌ها پس از حادثه، دچار کابوس، فلش‌بک، افسردگی، اضطراب، یا احساس بی‌اعتمادی شوند.
در برخی موارد، اگرچه رویداد آسیب‌زا تمام شده است، اما بدن و ذهن فرد همچنان در حالت هشدار باقی می‌مانند؛ انگار که تهدید هنوز در جریان است.
این حالت باعث اختلالات جدی در خواب، تغذیه، روابط اجتماعی و حتی عملکرد مغزی می‌شود.
اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) یکی از شایع‌ترین تشخیص‌ها در بین کسانی است که ترومای روانی را تجربه کرده‌اند، اما بسیاری از افراد بدون اینکه تشخیص رسمی دریافت کنند، سال‌ها با آثار آن زندگی می‌کنند.
همچنین، افراد در مواجهه با ترومای روانی، واکنش‌های متفاوتی دارند.
برخی دچار سکوت عاطفی می‌شوند و از تعاملات اجتماعی دوری می‌کنند، برخی دیگر پرخاشگر و بی‌قرار می‌شوند.
در بسیاری از موارد، افراد برای کاهش دردهای درونی به مصرف مواد مخدر، الکل یا اعتیادهای رفتاری روی می‌آورند.
این واکنش‌ها خود به مشکلات جدیدتری منجر می‌شوند و چرخه‌ای از درد و انکار را شکل می‌دهند.
ترومای جمعی: وقتی جامعه زخمی می‌شود
برخلاف ترومای فردی، ترومای جمعی زمانی رخ می‌دهد که یک گروه بزرگ از مردم، مانند یک ملت یا قوم، درگیر یک رویداد آسیب‌زا می‌شوند.
جنگ‌ها، نسل‌کشی‌ها، فقر گسترده، کوچ اجباری و سرکوب سیاسی نمونه‌هایی از عوامل ایجادکننده ترومای جمعی هستند.
این نوع آسیب نه‌تنها روان افراد را تحت تأثیر قرار می‌دهد، بلکه در حافظه جمعی یک جامعه رسوخ می‌کند و به بخشی از هویت فرهنگی آن تبدیل می‌شود.
نمونه بارز ترومای جمعی را می‌توان در تجربه کشورهای جنگ‌زده مانند افغانستان، سوریه، عراق یا حتی کشورهای اروپایی پس از جنگ جهانی دوم مشاهده کرد.
اما چیزی که شاید کمتر مورد توجه قرار گرفته، این است که حتی در جوامعی که جنگ مستقیمی را تجربه نکرده‌اند، وجود نابرابری، تبعیض ساختاری، فشار اقتصادی مزمن یا سرکوب‌های فرهنگی نیز می‌تواند نوعی ترومای جمعی ایجاد کند.
ترومای جمعی می‌تواند خود را در شکل‌های مختلفی نشان دهد: از خشونت در روابط اجتماعی گرفته تا بی‌اعتمادی عمومی به نهادها و حکومت‌ها.
وقتی مردم به‌طور مکرر تجربه سرکوب، ناامنی یا بی‌عدالتی را دارند، احساس بی‌قدرتی و ناتوانی در آن‌ها نهادینه می‌شود.
این احساس، به نوبه خود، موجب می‌شود افراد به‌جای کنشگری اجتماعی، به انزوا، بی‌تفاوتی یا حتی تخریب خویشتن و جامعه روی آورند.
ترومای بین‌نسلی: انتقال زخم از والدین به فرزندان
یکی از مفاهیم نسبتاً نوظهور در روانشناسی، «ترومای بین‌نسلی» است.
این اصطلاح به پدیده‌ای اشاره دارد که طی آن، اثرات ترومای یک نسل به نسل بعدی منتقل می‌شود؛ حتی اگر نسل جدید خود مستقیماً آن رویداد آسیب‌زا را تجربه نکرده باشد.
برای مثال، کودکانی که در خانواده‌های بازماندگان جنگ یا شکنجه رشد می‌کنند، اغلب با سطح بالاتری از اضطراب، افسردگی و اختلال در اعتماد به نفس مواجه هستند.
این پدیده از طریق مکانیزم‌های پیچیده‌ای مانند الگوهای رفتاری، ترس‌های نهادینه‌شده، شیوه‌های فرزندپروری و حتی تغییرات اپی‌ژنتیکی رخ می‌دهد.
مطالعات متعددی نشان داده‌اند که ترس، اضطراب یا تجربه‌های حل‌نشده والدین می‌توانند به شکل‌های مختلفی در فرزندان ظاهر شوند.
برای مثال، کودکی که والدینش قربانی سرکوب سیاسی بوده‌اند، ممکن است دچار وسواس‌های فکری نسبت به امنیت، سکوت یا انزوا شود؛ حتی اگر هیچ تهدید مستقیمی را تجربه نکرده باشد.
در واقع، زخم‌های نسلی، مانند سایه‌هایی ناپیدا، بر ذهن و روان نسل‌های بعدی سنگینی می‌کنند.
اضطراب جمعی: نتیجه زندگی در سایه ناامنی
در سال‌های اخیر، واژه «اضطراب جمعی» به‌طور فزاینده‌ای وارد ادبیات عمومی و روانشناسی شده است.
اضطراب جمعی حالتی است که در آن بخش زیادی از یک جامعه دچار احساس نگرانی، ترس یا بی‌قراری می‌شوند؛ بدون اینکه لزوماً محرک مشخص یا واحدی وجود داشته باشد.
این اضطراب ممکن است به‌دلیل ناامنی‌های اقتصادی، بحران‌های زیست‌محیطی، تهدیدهای سیاسی یا حتی هجوم اطلاعات منفی در شبکه‌های اجتماعی به‌وجود آید.
برخلاف اضطراب فردی که اغلب از تجربه‌های خاص شخص نشأت می‌گیرد، اضطراب جمعی مانند جوی نامرئی در فضا منتشر می‌شود.
گویی همه چیز ناپایدار و غیرقابل پیش‌بینی است و این حس به‌طور ناخودآگاه بر تعاملات، تصمیم‌گیری‌ها و حتی امید به آینده اثر می‌گذارد.
در جوامعی که افراد احساس می‌کنند هیچ کنترلی بر سرنوشت خود ندارند، اضطراب جمعی به یک هنجار پنهان تبدیل می‌شود.
مردم به‌جای برنامه‌ریزی بلندمدت، به زندگی لحظه‌ای روی می‌آورند.
تصمیم‌گیری‌های مهم به تعویق می‌افتند و نوعی بی‌حسی روانی جای امید و انگیزه را می‌گیرد.
این وضعیت به‌ویژه در نسل‌های جوان که با آینده‌ای نامعلوم روبه‌رو هستند، نمود بیشتری دارد.
تفاوت نسل‌ها در مواجهه با ترومای روانی
یکی از نکات مهم در بررسی ترومای روانی و اضطراب جمعی، درک تفاوت نسلی در شیوه مواجهه و واکنش به این پدیده‌هاست.
نسل‌های قدیمی‌تر که مستقیماً درگیر جنگ یا بحران‌های شدیدتر بوده‌اند، اغلب سکوت و سرسختی را به‌عنوان راهکار مقابله برگزیده‌اند.
اما نسل‌های جوان‌تر، به‌ویژه متولدین دهه ۷۰ به بعد، به‌دلیل رشد در فضایی با دسترسی بیشتر به اطلاعات و آگاهی روانی، رویکرد متفاوتی اتخاذ کرده‌اند.
این نسل‌ها اغلب تمایل بیشتری به گفت‌وگو درباره احساسات، مراجعه به روان‌درمانگر و بیان آسیب‌های درونی دارند.
اما از سوی دیگر، این آگاهی بیشتر می‌تواند آن‌ها را در برابر بار روانی جهان آسیب‌پذیر کند.
چرا که هر خبر منفی یا بحران جهانی به‌سرعت در شبکه‌های اجتماعی پخش می‌شود و ذهن افراد را درگیر می‌کند.
نسل‌های جدید نه‌تنها در معرض بار روانی رویدادهای گذشته‌اند، بلکه باید با بحران‌های جدیدی مانند تغییرات اقلیمی، مهاجرت، رکود اقتصادی، رقابت شدید شغلی و بحران هویت نیز مواجه شوند.
این ترکیب از فشارهای قدیم و جدید، نوعی پیچیدگی در سلامت روانی آنان ایجاد کرده که بدون درک و حمایت اجتماعی، به آسیب‌های جدی‌تری منجر خواهد شد.
اهمیت شنیدن و به‌رسمیت شناختن زخم‌ها
یکی از مهم‌ترین گام‌ها در بهبود ترومای روانی، چه فردی و چه جمعی، شنیدن و به‌رسمیت شناختن آن است.
بسیاری از زخم‌های روانی سال‌ها در لایه‌های پنهان ذهن باقی می‌مانند، چرا که فضای اجتماعی لازم برای بیان آن‌ها وجود ندارد.
در جوامعی که آسیب روانی را ضعف قلمداد می‌کنند، قربانیان ترومای روانی ممکن است در انزوا و سکوت بمانند.
ایجاد گفت‌وگوی عمومی درباره آسیب‌های روانی، ترویج مراجعه به مشاوران و روان‌درمانگران و از بین بردن تابوهای فرهنگی در این زمینه، گام‌های مهمی در ترمیم این زخم‌هاست.
تجربه جوامعی مانند آلمان پس از جنگ جهانی دوم نشان می‌دهد که مواجهه صادقانه با گذشته و دردهای آن، اگرچه دشوار است، اما می‌تواند به آشتی روانی و جمعی منجر شود.
ما نیازمند فضایی امن برای بیان تجربه‌های تلخ هستیم؛ جایی که فرد احساس قضاوت یا سرزنش نکند.
شنیدن فعال، همدلی و پذیرش متقابل می‌تواند فرآیند التیام را تسهیل کند.
رسانه‌ها، آموزش و پرورش و نهادهای فرهنگی می‌توانند در ایجاد این فضا نقش‌آفرینی کنند.
هنر، ادبیات و روایت: پلی میان زخم و ترمیم
یکی از ابزارهای قدرتمند در مواجهه با ترومای جمعی، استفاده از هنر و روایت است.
نوشتن، نقاشی، موسیقی، فیلم و تئاتر می‌توانند ابزاری برای بیان احساسات پیچیده و زخم‌های ناپیدا باشند.
هنرمندان در بسیاری از جوامع بحران‌زده، از طریق خلق آثاری که رنج انسانی را بازتاب می‌دهند، نه‌تنها به خود بلکه به جامعه‌شان کمک کرده‌اند تا با دردها مواجه شوند و آن‌ها را پردازش کنند.
در ایران نیز، ادبیات جنگ، سینمای اجتماعی، موسیقی اعتراضی و حتی شبکه‌های اجتماعی به‌عنوان بستری برای روایت تجربیات جمعی از آسیب و رنج عمل کرده‌اند.
این بسترها اگرچه جایگزین درمان روانی تخصصی نیستند، اما می‌توانند آغازگر روندی از آگاهی، همدلی و ترمیم باشند.
برگزاری جشنواره‌های هنری با موضوعات اجتماعی، حمایت از نویسندگان و مستندسازان مستقل و تشویق مردم به بیان تجربه‌های شخصی، می‌تواند مسیر بازگشت به خود و جامعه را هموارتر سازد.
راهکارهای عبور از اضطراب جمعی
اگرچه نمی‌توان آسیب‌های گذشته را پاک کرد، اما می‌توان برای بهبود حال و ساختن آینده‌ای سالم‌تر تلاش کرد.
راهکارهای زیر می‌توانند در کاهش اضطراب جمعی و ترومای روانی مؤثر باشند:
آموزش سلامت روان در مدارس و رسانه‌ها
تسهیل دسترسی عمومی به خدمات روان‌درمانی
ترویج گفت‌وگوهای صادقانه در خانواده‌ها و جامعه
حمایت از هنرمندان و نویسندگانی که روایتگر دردهای جمعی هستند
ایجاد فضاهای عمومی برای گفت‌وگو و هم‌اندیشی
تعریف مجدد مفهوم موفقیت و رفاه به‌جای تمرکز بر مصرف‌گرایی
تقویت نهادهای مدنی، مشارکت اجتماعی و حس مسئولیت‌پذیری جمعی
سخن پایانی
ترومای روانی و اضطراب جمعی پدیده‌هایی هستند که تنها به فرد محدود نمی‌شوند، بلکه در تار و پود جامعه تنیده شده‌اند.
شناخت و به‌رسمیت شناختن این آسیب‌ها، نخستین گام برای ترمیم آن‌هاست.
هر جامعه‌ای که بتواند با گذشته خود به‌درستی مواجه شود، شجاعت پرسیدن سؤال‌های دشوار را داشته باشد و صدای زخم‌خورده‌ها را بشنود، در مسیر بهبودی قرار می‌گیرد.
شاید آنچه ما را از تکرار چرخه درد بازمی‌دارد، نه فراموشی، بلکه مواجهه با حقیقت و ساختن معنایی تازه از آن باشد.
تداوم این گفت‌وگوها و بازنگری در سیاست‌ها، ساختارها و ارزش‌های اجتماعی، می‌تواند نسل‌های آینده را از زنجیره‌ ترس و تروما رها کند و راهی به سوی جامعه‌ای تاب‌آور، همدل و روان‌سالم بگشاید.