انفجار آگاهی
مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران در یادداشتی به واکنش بسیار هوشمندانه ایران به دستور حمله وی به مراکز غنیسازی، تحقیقاتی و پژوهشی صلحآمیز هستهای کشورمان پرداخت.

به گزارش خبرگزاری مهر، عباس سلیمی نمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران در یادداشتی نوشت: این پرسش که چرا ترامپ بعد از واکنش بسیار هوشمندانه ایران به دستور حمله وی به مراکز غنیسازی، تحقیقاتی و پژوهشی صلحآمیز هستهای کشورمان، نه تنها تهدیدات شدیداللحن خود در برابر مقابله به مثل تهران را به فراموشی سپرد، بلکه در فاصله زمانی اندکی به نمایندگی از صهیونیستها به صورت یکجانبه، پرچم آتشبس!
را به اهتزاز در آورد، پاسخی از سر تأمل میطلبد.
ممکن است گفته شود فردی که در جایگاه ریاست جمهوری نشانده شده تا با ترویج برتری نژادی به حل بحرانهای داخلی آمریکا نایل آید، هر دم موضعی و سخنی دارد و این تغییر را نیز میبایست به حساب دمدمی مزاجی او گذاشت، اما خیر؛ در طرح حمله صهیونیستها به ایران در هماهنگی کامل با واشنگتن برای نیل به سه هدف (نابودسازی توان غنیسازی، نابودی ذخایر موشکی و در نهایت براندازی) همه امکانات گرد آمده بود و حتی گروههای تروریست حرفهای و تشکلهای سلطنتی و مسلح تجزیهطلب، از مدتها قبل سازماندهی و تجهیز شده بودند؛ لذا یک مسئله بسیار مهم، علاوه بر استیصال رژیم صهیونیستی در تحقق اهداف و شکست در استفاده از پیشرفتهترین تجهیزات نظامی حامیان غربیاش، میبایست تغییر شتابزده رویکرد کاخ سفید باشد.
حقیقت آن است که ترامپ تصور میکرد ایران تجاوز واشنگتن به قلمرو خود را با اقداماتی چون بستن تنگه هرمز پاسخ خواهد گفت، آنگاه وی به عنوان منجی گشایش یک شاهراه آبی حیاتیِ مبادلات اقتصادی و تجارت جهانی ظاهر خواهد شد و حملات شدیدتری علیه ایران صورت خواهد داد، اما تهران با مدیریت بسیار هوشمندانه جنگی که بر ایران تحمیل شده بود و توسعهاش را صهیونیستها با کشاندن آمریکا به آن دنبال میکردند، فصل جدیدی به لحاظ شناختی پیش روی جهانیان، بهویژه ملتهای منطقه، گشود.
انتخاب بزرگترین پایگاه هوایی آمریکا در خلیج فارس برای تلافی، آن هم به ترتیبی خاص، پیامهای متعدد و متنوعی برای مخاطبان مشخص منتشر ساخت.
در این اقدام به صهیونیستها تفهیم شد که حتی کشانده شدن مستقیم آمریکا به جنگی که آنان کلید زدهاند نه تنها هیچ آوردهای برایشان نخواهد داشت، بلکه بسیار زیانبارتر هم خواهد بود؛ چنان چه تکرار بمباران مراکز هستهای کشورمان پس از حمله نظامی آمریکا به این تأسیسات، بیانگر آن است که حتی این حرکت واشنگتن هم برای آنان دستاوردی نداشته است.
مهمترین پیام در حمله به پایگاه هوایی آمریکایی که بخش قابل توجهی از خاک قطر را به خود اختصاص داده گشودن باب تأمل در این مسئله است که پایگاههای نظامی آمریکا در اردن، ترکیه، آذربایجان، امارات، بحرین و… در جریان جنگ صهیونیستها ها علیه ایران به چه امری مشغول بودهاند؛ به عبارت دیگر، مأموریت اصلی این مقرها چه بوده است و آیا پایگاههای واگذار شده به حامیان غربی اصلی نژادپرستان (آمریکا و انگلیس) آنگونه که ادعا میشود امنیت کشورهای واگذار کننده پایگاه را پی میگیرند؟
از این رو مشاهدات و مستندات غیر قابل کتمان در ۱۲ روز مقابله و مقاومت در برابر تجاوز صهیونیستها به ایران، به ویژه هدف گیری موشکی پایگاه آمریکا در قطر، نوعی انفجار آگاهی ملموس در منطقه و جهان بود.
بر اساس آنچه بر همگان مکشوف شد واقعیت آن است که بر خلاف میل ملتهای مسلمان، پایگاههای واگذار شده به واشنگتن (از سوی حاکمان کشورهای یاد شده) مأموریت اصلیشان پشتیبانی از اشغالگران فلسطین است؛ به تعبیری دیگر، این تنها خاک فلسطین نیست که اشغال شده تا برج و باروی نژادپرستان جهان سرمایهداری (یعنی اسرائیل) در دل جهان اسلام تشکیل گردد، بلکه بخشهایی از سایر کشورهای اسلامی نیز اشغال شده تا از این برج و بارو پشتیبانی شود.
از این رو، از نگاه واشنگتن باب این انفجار آگاهی میبایست به سرعت بسته میشد؛ زیرا این آگاهی را ملتها مدیون شجاعت کم نظیر رهبری، ملت و نیروی مسلح ایران میدانند.
برای نمونه، آیا نگاه مردم غیور ترکیه به کارکرد پایگاه واگذار شده به آمریکا بر اساس ملموسات، دستخوش تغییرات اساسی نخواهد شد و سرعت اخراج آمریکا از منطقه را با مخالفتهای آگاهانه صاحبان سرزمینها تسریع نخواهد کرد؟
امروز باید توجه داشت که تصمیمات با نگاه ملی به چه میزان تحولزاست و ایران را بیش از پیش در کانون عنایت همه ملتهایی که حاضر نیستند در برابر پایگاه نژادپرستی کرنش کنند قرار میدهد.
ورود مرجعیت در عراق به مقابله با تهدیدات نژادپرستان، به طور قطع پایگاههای آمریکا در این کشور مسلمان غیور را به سوی حذف میکشاند.
برای اینکه منافع ملی ایران و سایر ملتهای آزاده که در این ۱۲ روز حمله طی تظاهراتها با حمل پرچم سه رنگمان به حمایت از ایران در اقصی نقاط جهان بهپا خاستند را رقم بزنیم باید تصمیمگیریها بر اساس عقلانیت حداکثری، تجربیات تاریخی، مصلحتسنجی و پیشبینیپذیری باشد.
نباید اجازه داد نگاههای جناحی به اتحاد حداکثری ملت ایران مجدداً لطمه وارد سازد.
ما اکنون با تحولاتی مواجهیم که در چارچوب تفکر ایران بزرگ و احیای تمدن در این سرزمین رقم خورده است و سرعت خروج آمریکا از منطقه را (که با حمایت بیدریغ از نژادپرستان، نا امنی را دامن میزند) تسریع خواهد کرد.
از این پس نگاه ملتها بیش از پیش متوجه مبانی اعتقادی- فرهنگی مقاومت در برابر نژادپرستان خواهد بود که باگسترش آگاهی در صدد محو نژادپرستی است؛ لذا نابخشودنی است اگر به جای استفاده از این فرصت تاریخی برای سربلندی هرچه بیشتر ایران، کوته نظری جناحی را پی گیریم.