ذکر حسین بن علی در «کشف المحجوب»؛ او شمع آل محمد (ص) است
علی ابن عثمان جُلّابی هُجویری غزنوی از بزرگان صوفیه است و نویسنده کتاب کشفالمحجوب، در بخشی از این کتاب هجویری به ذکر ائمه اطهار و اهل بیت پیامبر و سید الشهدا حسین بن علی میپردازد.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ طاهره طهرانی: علی ابن عثمان جُلّابی هُجویری غزنوی، اواخر سده چهارم در منطقه جُلّاب در غزنه به دنیا آمد و حدود سال ۴۷۰ هجری قمری در لاهور چشم از جهان فروبست.
هجویری که درویش گنج بخش خوانده میشود، از بزرگان صوفیه است و نویسنده کتاب «کشفالمحجوب»، که از قدیمیترین و مهمترین مراجع درباره تصوف به زبان فارسی است، و عطار از آن در تذکرةالاولیا فراوان بهره جسته است.
از قرائن این گونه استنباط میشود که تألیف این کتاب پیش از ۴۶۵ قمری آغاز شده و پس از ۴۶۹ به پایان رسیدهاست.
نثر این کتاب از نمونههای شاخص نثر دوره اول زبان فارسی است.
در بخشی از این کتاب هجویری به ذکر ائمه اطهار و اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میپردازد «بابٌ فی ذکر أئمَّتِهِم من اهل البیت» با این مقدمه:
«و اهل بیت پیغامبر علیه السّلام، آنان که به طهارت اصلی مخصوصاند هر یکی را اندر این معانی قدمی تمام است، و جمله قُدوه این طایفه بودهاند و خاص و عام ایشان و من از روزگار گروهی از ایشان طرفی بیان کنم، ان شاء اللّه عزّ و جلّ.»
ذیل این بخش توصیفی میکند از سید الشهدا حسین بن علی علیه السلام با این عنوان:
ابوعبداللّه الحسین بن علی بن ابی طالب، رضی اللّه عنهما
و منهم شمع آل محمد، و از جمله علایق مجرد، سید زمانه خود، ابوعبداللّه الحسین بن علی بن ابی طالب، رضی اللّه عنهما.
از محققان اولیا بود و قبله اهل بلا و قتیل دشت کربلا، و اهل این قصه بر درستی حال وی متفقاند که تا حق ظاهر بود مر حق را متابع بود، چون حق مفقود شد شمشیر بر کشید و تا جان عزیز فدای شهادت خدای عزّ و جلّ نکرد نیارامید.
و رسول را علیه السّلام اندر وی نشانهایی بود که او بدان مخصوص بود؛ چنانکه خلیفه دوم روایت کند که: روزی به نزدیک پیغمبر علیه السّلام اندر آمدم.
وی را دیدم حسین را بر پشت خود افکنده بود و رشتهای اندر دهان خود گرفته و سر رشته به دست حسین داده؛ تا حسین میرفت و وی علیه السّلام از پس حسین به زانوها میرفت.
من چون آن بدیدم گفتم: «نِعْمَ الجَمَلُ جَمَلُک یا اباعبدِاللّهِ.» پیغمبر گفت، علیه السّلام: «نِعمَ الرّاکبُ هو یا عمرُ»
و وی را کلام لطیف است اندر طریقت حق، و رموز بسیار و معاملت نیکو.
از وی روایت آرند گفت: «أشْفَقُ الإخوانِ عَلَیک دینُکَ.»
شفیقترین برادران تو بر تو دین توست؛ از آنچه نجات مرد اندر متابعت دین بود و هلاکش اندر مخالفت آن.
پس مرد خردمند آن بود که به فرمان مشفقان بود و شفقت آن بر خود بداند و جز بر متابعت آن نرود و برادر آن بود که نصیحت نماید و در شفقت نبندد.
و اندر حکایات یافتم که روزی مردی به نزدیک وی آمد و گفت: «یا فرزند رسول خدای عزّ و جلّ مردی درویشم و اطفال دارم مرا از تو قوت امشب میباید.» حسین وی را گفت: «بنشین که ما را رزقی در راه است تا بیارند.» بسی برنیامد که پنج صُرّه بیاوردند از نزد معاویه، اندر هر صرّهای هزار دینار و گفتند که: «معاویه از تو عذر میخواهد و میگوید: این قدر در وجه کِهتران صرف فرماید کرد تا بر اثر این، تیمار نیکوتر داشته آید.» حسین رضی اللّه عنه اشارت کرد که: «بدان درویش دهید.» آن پنج صره بدو دادند و از وی عذرها خواست که: «بس دیر ماندی، و این بس بی خطر عطایی بود که یافتی و اگر ما دانستیمی که این مقدار است تو را انتظار ندادیمی.
ما را معذور دار؛ که ما از اهل بلاییم و از همه راحت دنیا باز ماندهایم و مرادهای دنیای خود گم کردهایم و زندگانی به مراد دیگران میباید کرد.»
و مناقب وی اشهر آن است که بر هیچ کس از امت پوشیده باشد.
واللّه اعلم.