سقوط اخلاقی مطلق اسرائیل: کودککشی هیچ ربطی به «استراتژی» ندارد/ رژیم صهیونیستی چگونه با ترور خانوادهها، قوانین بینالملل را به سخره میگیرد؟
قتل دکتر مصطفی ساداتی و همسر و فرزندانش، باید حتی استراتژیستهای سختگیر را به تامل وادارد. این تنها یک حمله دقیق نبود. این یک کشتار خانوادگی بود.

به گزارش سرویس جهان مشرق، علیرغم بدذاتی و خباثت کلی که در نوع پوشش و مواضع رسانههای جریان اصلی در دنیا نسبت به جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی به ایران شاهد بوده و هستیم، با این حال، هستند تحلیلگران و نویسندگان آزادهتر و روشنبینتری در رسانههای دنیا که فجایع انسانی و سیاهی باطن صهیونیستها را کمابیش با قلم خود فاش می سازند و به آن می تازند.
«نادژدا روماننکو» در یادداشتی در وبگاه راشا تودی به قتل سیستماتیک و هدفمند دانشمندان هستهای و خانوادههای مظلوم آنان توسط رژیم کودککش اسراییل پرداخته است.
شما نمیتوانید یک برنامه هستهای را با هدف قرار دادن عمدی خانوادهها متوقف کنید.
شما فقط این ایده را برجای می گذارید که هیچ خط قرمزی وجود ندارد.
افشای اخیر این که دانشمند هستهای ایرانی، مصطفی ساداتی ارمکی، به همراه خانوادهاش – همسر، دو دختر و پسرش – در یک حمله هوایی اسرائیل کشته شد، باید حتی استراتژیستهای سختگیر را به تامل وادارد.
این تنها یک حمله دقیق نبود.
این یک کشتار خانوادگی بود.
ساداتی ارمکی یک مقام ارشد نبود.
او یک دانشمند در سطح میانه بود – مهندسی که در چارچوب هستهای ایران کار میکرد.
این نقش ممکن است او را در منطق جنگهای مدرن به هدف تبدیل کرده باشد.
اما هیچ چیزی، حتی آن منطق، نمیتواند کشتن فرزندان او را در خانه خود توجیه کند.
این یک حادثه جداگانه نبود.
در ۱۳ ژوئن، حداقل پنج دانشمند هستهای دیگر در حملات اسرائیل در تهران کشته شدند: فریدون عباسی، محمد مهدی طهرانچی، عبدالحمید مینوچهر، احمدرضا ذوالفقاری داریانی و سید امیر حسین فقهی.
مدارک{تحصیلی} آنها به برنامه هستهای ایران مرتبط بود.
همه آنها نقشی چه به صورت فنی و چه اداری در توسعه هستهای ایران داشتند.
هیچکدام از آنها جنگجو نبودند.
بیشتر آنها دانشگاهی بودند.
برخی از آنها قبلاً از سمتهای دولتی بازنشسته شده بودند.
اساسا، آنها تنها نبودند.
در چندین مورد گزارش شده، اعضای خانواده نیز همراه با آنها کشته شدند.
همسران.
دختران.
اینها موشکهای خطا رفتهای نبودند که در مناطق شلوغ شهری فرود بیایند.
اینها حملات هدفمند به خانهها بودند، در مناطق مسکونی، در شب، زمانی که خانوادهها با هم بودند.
این ابهام جنگی نیست.
این تبدیل عمدی آنان به هدف جنگی است.
کودکان، سیاست غنیسازی را تعیین نکردند.
همسران بر آزمایشگاههای اورانیوم نظارت نداشتند.
اما آنها به دلیل نزدیکی – به این دلیل که با کسی که خطرناک تلقی میشد، نسبت داشتند – جان خود را از دست دادند.
نامیدن این موضوع به عنوان "خسارت جانبی" جبن و بزدلی است.
وقتی تصمیمگیرندگان حمله به یک خانه را تأیید میکنند، با علم به این که چه کسی درون آن خوابیده، نتیجه، دیگر تصادفی نیست.
این یک انتخاب است.
برخی استدلال میکنند که در یک جنگ نامتقارن، بازدارندگی باید شخصی باشد.
اما این بازدارندگی نیست – این تصفیه است.
این نشان میدهد که هیچ زندگی غیرنظامی نزدیک به زیرساختهای دولتی ارزش حفظ ندارد.
این پیام را ارسال میکند که حتی خانوادههای دانشمندان نیز نجات نخواهند یافت، گویی محدودیتهای اخلاقی تجملاتی هستند که دیگر نمیتوانیم برایشان هزینه کنیم.
این {یادداشت} دفاعی از موضع هستهای ایران نیست.
این دفاع از اصل اساسی است که خانوادهها – کودکان – نمیتوانند جنگجو باشند.
اگر این خط را رها کنیم، ما برندهی هیچ چیزی نخواهیم بود.
ما اعلام میکنیم که ترس از قانون قویتر است و انتقام از دیپلماسی هوشمندتر.
کشتن خانوادههای دانشمندان، برنامهها را از بین نمیبرد.
تهدیدهای آینده را متوقف نمیکند.
فقط صلح را دورتر و انتقام را محتملتر میکند.
آنچه اکنون عادی میکنیم، دیگران بعداً تقلید خواهند کرد.
این قدرت نیست.
این سقوط استراتژیک و اخلاقی است.
و اگر جنگ به این سمت برود، پس همه – بدون توجه به ملیت – باید عمیقاً و فوری بترسند.