زنان در متن
کنشگری رسانهای زنان در غزه، ایران، یمن و بازنشر روایتهای زیسته آنها، اعتبار اخلاقی و مشروعیت سیاسی را از نظام صهیونی سلب و روایتهای جاعلانه آنها را افشا کرده است.

به گزارش مشرق، سهیلا صادقی، جامعه شناس و استاد دانشگاه تهران طی یادداشتی در روزنامه فرهیختگان نوشت:
تجاوز نظامی رژیم صهیونیستی به ایران را نمیتوان صرفاً در چهارچوب منازعهای نظامی تحلیل کرد.
آنچه در این رخداد عیان است، بازتولید ساختاری از الگوی خشونت جنسیتیشده، ترور هدفمند و تهدید امنیت اجتماعی است؛ الگویی که پیش از این نیز در لبنان، فلسطین و یمن آزموده شده و بدنهای غیرنظامی، بهویژه کودکان، زنان و نخبگان علمی را در کانون هدف خود قرار داده است.
این الگو، حاصل نگاه ابزاری به جامعه به مثابه هدف نظامی - فرهنگی است؛ نگاهی که حذف زیرساختهای دانش، هویت و پیوندهای اجتماعی را در دستور کار قرار داده است.
با این حال، آنچه در معادلات راهبردی رژیم منحوس اسرائیلی لحاظ نشده، پویایی درونی جامعه ایران در لحظات بحرانی است؛ جامعهای که نه صرفاً یک دولت یا ساختار اداری، بلکه یک میدان بههمتنیده از هویتهای قومی، مذهبی، جنسیتی و تاریخی است.
در این بستر، تهدید نهتنها موجب فرسایش نمیشود، بلکه به عامل همبستگی بدل میگردد.
جامعه ایران در مواجهه با خطر، از درون بازسازی میشود؛ لایههای هویتیاش بهجای تفرقه در نوعی وحدت وجودی بههم میپیوندند و این پیوند نهتنها اجتماعی بلکه عمیقاً فرهنگی و تاریخی است.
بی تردید، در قلب این بازسازی اجتماعی، زنان نقشی محوری دارند.
برخلاف انگارههای سنتی که زنان را در لحظات بحرانی ناظران منفعل یا صرفاً قربانیان میدانند، تجربه تاریخی و زیسته زنان ایرانی نشان داده که آنان در جایگاه کنشگران مؤثر، حاملان سرمایه اجتماعی و حافظان روایت مقاومت هستند.
زنان، با ایفای نقش در حوزههایی چون سلامت، آموزش، رسانه، خانواده و حتی میدانهای عملیاتی، پیوندهای اجتماعی را بازتولید کرده و از شکافهای فرهنگی، خاکریزهای مقاومت میسازند.
زن ایرانی، از خلال زبان، حجاب، مراقبت، آموزش و روایتگری، عرصهای از مقاومت را شکل میدهد که دوام و بُرد آن، از بسیاری از سازوکارهای مقاومتهای نظامی فراتر میرود.
در این میان، زنانی چون «سحر امامی» مجری شجاع رسانه ملی، نماد زندهای از بازتعریف کنشگری زنانهاند؛ زنانی که شعار «زن، زندگی، مقاومت» را سر لوحه خود قرار داده و از مرز شعار گذشته و آن را به کنش اجتماعی و فرهنگی بدل ساختهاند.
واکنش زنان شجاع غزه و سحر امامی به حمله وحشیانه رژیم صهیونی را میتوان «مقاومت روزمره در برابر خشونتهای بیرحمانه» نامید، مقاومتی که لزوماً در قالبهای مسلحانه رخ نمیدهد، بلکه در ایستادگی فرهنگی و در پافشاری بر هویت متبلور میشود و از این رو با صراحت میتوان گفت که رژیم صهیونیستی، در ابعاد روانی و رسانهای جنگ خود نیز، متحمل شکست فجیعی شده است، زیرا کنشگری رسانهای زنان در غزه، ایران، یمن و بازنشر روایتهای زیسته آنها، اعتبار اخلاقی و مشروعیت سیاسی را از نظام صهیونی سلب و روایتهای جاعلانه آنها را افشا کرده است.
هر تصویر از زن مقاوم، هر گزارش از مادر فلسطینی که در خرابههای غزه اجاقی بر پا میکند و با بوی نان، امید به زندگی را بر میگرداند و هر داستان از زنان خبرنگاری که در دل بحران گزارش تهیه میکنند، نه تنها بازتابی از تابآوری فردی بلکه سندی از پایداری جمعی است.
این روایتها بخشی از حافظه تاریخی ملتها میشوند و در برابر روایتهای تحریفشده با قدرت ایستادگی میکنند.
در جامعهشناسی مقاومت، وطن صرفاً جغرافیا نیست؛ بلکه پیوندی زنده میان حافظه تاریخی، روابط عاطفی و کنشهای اجتماعی است، شبکهای از پیوندهای تاریخی، فرهنگی و اجتماعی که در دل خطر، به حیات تازهای دست مییابد.
زنان در این بازآفرینی هویتی، نقشی کلیدی دارند؛ آنان حافظان حافظه تاریخی، نمادهای مقاومت و خالقان سرمایه اجتماعیاند که در بازسازی وطن نقش محوری دارند، آنان نهتنها تاریخ را به یاد میسپارند، بلکه در لحظه اکنون، آن را به آینده پیوند میزنند و به جامعه امکان میدهند تا در دل بحران، به بازآفرینی خویشتن بپردازد.
پیروزی در این عرصه به هیچ وجه کمتر از عرصه نظامی نیست؛ اتفاقاً این پیروزی در بستر آگاهی جمعی، ایمانی پایدار، ایستادگی بیوقفه زنان و مردان و خلاقیت جوانان متبلور میشود.
سخن آخر، ما وارثان رنجها، بصیرتها و امیدهاییم؛ همان مردان و زنانی که خواب را از چشم اشغالگران ربودهایم.
چه بمانیم، چه برویم؛ ما پیروزیم.
زیرا تاریخ همواره در کنار مظلومان مقاوم ایستاده است.