روایت ظلم بیگانگان با اشغال ایران به مردمانش؛ رمان بر پایه واقعیت است
یوسف علیپور، نویسنده برگزیده پنجمین دوره رویداد داستاننویسی «خودنویس»، با الهام از خاطرات پدربزرگش از سفر ۳۰ روزه در دوران قحطی شهریور ۱۳۲۰، رمانی تاریخی و تأثیرگذار خلق کرده است.

به گزارش خبرنگار مهر، یوسف علیپور، برگزیده نخست پنجمین دوره رویداد داستاننویسی «خودنویس»، با الهام از خاطرات تکاندهنده پدربزرگ خود از سفر طاقتفرسای ۳۰ روزه با پای پیاده در دوران قحطی شهریور ۱۳۲۰، رمانی تاریخی و تأثیرگذار خلق کرده است.
این اثر، داستان مهاجرت مردم از جنوب فارس به آبادان برای فرار از گرسنگی ناشی از اشغال ایران توسط متفقین را روایت میکند و بر تحول درونی شخصیتی ظالم به فردی فداکار در این سفر پرماجرا متمرکز است.
علیپور هدف اصلی خود را به تصویر کشیدن ظلمی میداند که دخالت بیگانگان بر مردم بیگناه این سرزمین تحمیل کرد.
علیپور درباره موضوع اثر خود گفت: طرح بنده به وقایع شهریور ۱۳۲۰ و پس از آن میپردازد.
در آن زمان، ایران توسط نیروهای متفقین، بهویژه انگلستان از جنوب و شوروی از شمال، اشغال شد.
این اشغال، همزمان با خشکسالی داخلی، کشور را با قحطی و گرسنگی شدیدی مواجه ساخت.
در این میان، مردم مناطق جنوبی برای فرار از مرگ و کمبود مواد غذایی، تلاش میکردند خود را به شهرهای بندری و بزرگتر مانند آبادان و بوشهر برسانند؛ شهرهایی که به دلیل موقعیت بندری، حضور نیروهای متفقین و رونق اقتصادی، از وفور نسبی مواد غذایی برخوردار بودند.
وی افزود: داستان از شهری به نام لامرد، که در گذشته «تراکمه» نامیده میشد، در جنوب استان فارس آغاز میشود.
گروهی از اهالی تصمیم به مهاجرت میگیرند.
یکی از این افراد که در ابتدا شخصیتی منفور و ظالم دارد، در طول این سفر پرماجرا، دچار تحولات درونی عمیقی میشود و به فردی کاملاً جدید، حامی مظلومان و فداکار تبدیل میگردد؛ تا جایی که برای کمک به دیگران از همه دارایی خود میگذرد.
وی ادامه داد: ایده و الهام این طرح، از مشاهدات و شنیدههای شخصی من نشأت گرفته است.
در شهر ما هنوز افرادی زندگی میکنند که آن سفر ۲۵ تا ۳۰ روزه طاقتفرسا را با پای پیاده و با وجود گرسنگی، فقر و گرمای شدید، تجربه کردهاند.
پدربزرگ خودم که در آن زمان کودکی شش یا هفت ساله بود، تمام خاطرات آن سفر و مشکلاتی را که برای رسیدن به آبادان متحمل شده بودند، برای من بازگو کرد.
هدف اصلی من از نگارش این رمان، به تصویر کشیدن ظلمی است که در نتیجه دخالت بیگانگان بر مردم بیگناه این سرزمین تحمیل شد؛ مردمی که در روستاهای کوچک خود زندگی آرامی داشتند اما ناخواسته قربانی بازی قدرتها و تأمین منافع دیگر کشورها شدند.
این نویسنده جوان در ادامه اظهار کرد: تا پیش از شرکت در کلاسهای آقای حمید بابایی و مربی اختصاصیام، استاد زارع، هیچ دوره تخصصی رماننویسی را نگذرانده بودم؛ اگرچه پیش از آن، در کارگاههای متعددی در زمینه داستان کوتاه، نثر داستانی و ساختار، زیر نظر اساتید بزرگی چون استاد عطایی، استاد مستور، استاد حمیدی و استاد ایمانی شرکت کرده بودم.
وی افزود: روند نگارش رمان، تفاوت بنیادینی با داستان کوتاه دارد.
اطمینان دارم اگر میخواستم با دانش و نگرش پیشین خود به تنهایی رمانی را آغاز کنم، یا در میانه راه آن را رها میکردم یا اثر نهایی، فاقد جذابیت، مقبولیت و کشش لازم میشد، حتی اگر از پیرنگ خوبی برخوردار بود.
استاد زارع، که خود رماننویس، داستاننویس و منتقد توانمندی هستند، با تکنیکهای فوقالعادهای که داشتند، هم در زمینه استمرار در نوشتن و هم از جنبههای روانشناختی، فنی، نثر و بازنویسی، کمک شایانی به من کردند.
نوشتن مستمر یک رمان، نیازمند تلاشی جدی است؛ بهویژه برای من که دو شغله هستم، اختصاص زمان برای نگارش روزانه دو تا سه هزار کلمه، بسیار دشوار بود.
امیدوارم بتوانم ذرهای از محبتهای ایشان را جبران کنم.
علیپور همچنین گفت: کارگاههای برگزار شده نیز بسیار مفید بودند.
کارگاه استاد بابایی عالی بود و کارگاه استاد زارع نیز با همراهی مستمر در طول مسیر نگارش، دیدگاه ما را نسبت به رماننویسی متحول کرد.
ما با ذهنیتی که از داستان کوتاه داشتیم وارد این عرصه شدیم، در حالی که رمان دنیای متفاوتی است و تلاش مضاعفی را میطلبد.
چنانکه پیشتر اشاره کردم، نوشتن روزانه به مدت سه یا چهار ماه، تازه آغاز کار است.
پس از اتمام نگارش اولیه، اثر باید برای مدتی کنار گذاشته شود تا به اصطلاح «بیات» شود و سپس بر اساس نقدهای اساتید و همکاران، فرایند دشوار بازنویسی آغاز گردد.
بازنویسی و ویرایش یک رمان، به مراتب سختتر از نگارش اولیه آن است.
یک داستان کوتاه نهایتاً شش هزار کلمه است، اما رمان من ۴۶ هزار کلمه بود و بازنویسی این حجم از متن، نیازمند تلاشی طاقتفرساست.
این کارگاهها به ما آموختند که چگونه این مسیر دشوار را طی کنیم و به تعهد خود پایبند بمانیم.
او در پاسخ به اینکه چقدر طرح اولیهاش در جریان این دوره دچار تغییر شد، گفت: طرح اولیه من تغییرات بنیادینی نداشت، زیرا پیش از این رویداد، حدود دو سال در کارگاههای مختلف روی آن کار کرده و آن را پرورش داده بودم.
به همین دلیل، تقریباً مطمئن بودم که این طرح پذیرفته خواهد شد.
با این حال، در کلاس استاد بابایی نکات بسیار خوبی مطرح شد و در جلسات با استاد زارع، با بهکارگیری فنون جذابسازی، جابهجایی وقایع و حتی حذف برخی بخشها، جذابیت و «قلاب» داستان به شکل چشمگیری افزایش یافت.
این راهنماییها و پیشنهادات، طرح را از یک نوشته خشک و بالقوه کماستقبال، به اثری مخاطبپسند تبدیل کرد.
در پایان، علیپور به مزایای این دوره برای شرکتکنندگان شهرستانی اشاره کرد و گفت: بزرگترین مزیت این دوره برای شرکتکنندگان شهرستانی، امکان بهرهمندی برابر از امکانات آموزشی در بستر مجازی بود.
ما توانستیم همانند شرکتکنندگان تهرانی، از محضر اساتید برجسته بهرهمند شویم، با یک ناشر حامی آشنا شویم و در یک گروه فعال از نویسندگان قرار بگیریم که تلاش آنها، انگیزه را مضاعف میکرد.
اگر بستر اینترنت و حمایت نشری همچون «صاد» در قالب طرح «خودنویس» نبود، چنین فرصتی هرگز فراهم نمیشد.
همچنین باید به درک عمیق اساتید از موقعیت، ترسها و نیازهای نویسندگان نوآموز اشاره کنم.
شاید باید از همهگیری کرونا نیز تشکر کرد که با مجازیسازی کلاسها، به ما اجازه داد تا فاصله خود را با مراکز آموزشی پایتخت کاهش دهیم و بدون نیاز به تحمل هزینههای سنگین اقامت در تهران، از این آموزشها بهرهمند شویم.
این تمرکززدایی، نعمتی بزرگ در تمام رشتهها و فنون است.