قاف اگر آشیان سیمرغ است؛ عرش اعلیست آشیان حسین
مجید افشاری ترکیببند عاشورایی «یاقوت کبود» را که دارای مضامین بلند و حماسی است همزمان با آغاز ماه محرم منتشر کرد.

به گزارش خبرنگار مهر، مجید افشاری، شاعر، ترکیببند «یاقوت کبود» را به عنوان دومین سروده عاشورایی پس از «باقوت سرخ» سروده و برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است.
پیشتر مجموعه شعر آئینی - ولایی او توسط نشر سلیس با عنوان «وارث» منتشر شده بود.
در ادامه این ترکیببند عاشورایی را میخوانید:
میوزد باد و خیمه سوزان است
خانهی صبرِ شیعه ویران است
صبح صادق دمید و پرپر شد
عصرِ شومِ سیاهکاران است
داغِ صفین به کربلا نرسد
بر سرِ نیزه رأس قرآن است
هر کجا معرفت عَلم گردد
غفلتی در کمینِ انسان است
قرعهی قرب عاشقان زدهاند
در مُحرم که عیدِ قربان است!!
آنکه قدرِ امام نشناسد
بندهی آب و برده ی نان است
خار در پایِ کودکانِ حرم
تیغ در دستِ نامسلمان است
حُرِّمیدانِ حق، ندارد حرص
سودِ بازارِ حرص، خُسران است
شهرتِ بی حسین، گمنامی
حکمتِ بی حسین هذیان است
تَر نشد جز به خونِ پیشانی
لبِ خشکی که آبِ حیوان است
زخمها روی زخمها پیدا
ناله در پشتِ ناله پنهان است
از قضا، گشته خاک خون آلود
آسمان از قَدَر پشیمان است
زینبِ بی حسین، غرق بلا
جگرِ صبر، زیر دندان است
«تا به آل حسین پیوستم»
«از بد و نیک خلق وارستم»
سر نهادم بر آستان حسین
جان گرفتم، قسم بجان حسین
بند بندِ جهان به او بند است
به علی اکبرِ جوان حسین
هر بزرگِ قبیلهای باشد
طالبِ شانِ کودکان حسین
هر کریمی که سفرهای دارد
مینشیند کنارِ خوان حسین
زاهد و رند و صوفی و عارف
صف به صف پشتِ کاروان حسین
قاف اگر آشیان سیمرغ است
عرش اعلی ست آشیان حسین
مرشدِ هدهد سلیمان است
مرغِ گلدستهی اذان حسین
خولی و حرمله ندانستند
تیرِ غیب است در کمان حسین
بس که ظلم است و ظلم در عالم
هر زمان میرسد زمان حسین!
در عزا اشک ما شده جاری
از عنایاتِ دودمان حسین
غوطه ور در بحارالانوارش
خوانده ام مجمع البیان حسین
مرکزِ درکِ رازِ توحید است
نقطهی ختمِ داستانِ حسین
انک کادحُ الی ربک
بشنوم دائم از دهان حسین
«هم عزای حسین هم عید است»
«که شهیدِ مقامِ توحید است»
عطش و آب و هُرمِ لب، عباس
علقمه، خیمهها، ادب، عباس
مرد مَشک و عَلم، یداللهی
بینِ قومِ ابی لهب، عباس
نجمِ ثاقب، نگاهِ جذابش
قمری در مصاف شب، عباس
در محیطِ خِرد، ابوفاضل
جاهلان حنظل و رطب عباس
از مدینه به رحمت واسع
سایه افکنده تا حلب عباس
شش جهت خیلِ دلبران، اما
دل ما، میکند طلب عباس
جلوهی عزّتِ بنیآدم
اسوهی غیرتِ عرب عباس
فاطمی رسم و حیدری مسلک
خاشع و کبریانَسب، عباس
او اماننامه میدهد به جهان
دارد از دشمنان عجب، عباس!
مطلقِ عبد و عبدِ مطلق بود
فارغ از کنیه و لقب عباس
غربتِ اهلِ بیت را مصداق
حرمتِ شیعه را سبب عباس
کربلا را، ز نهر تا گودال
میشناسد وجب، وجب عباس
جز برای نگاه سوی حرم
نرود یک قدم عقب عباس
«تیر در مشک و اشک در چشم است»
«تیر می بارد و سپر چشم است»
آسمان زیرِ مِعجَرِ زینب
کوه، ریگی برابر زینب
میشود گِردِ گنبدِ فیضش
هر عقابی کبوتر زینب
چه شررها که در دلش افتاد
چه بلاها که بر سر زینب..
آه از دردِ سینهی مولا
داد از داغِ مادر زینب
چه کند با هجومِ نامردم
لشکرِ بی برادرِ زینب؟
یک طرف قتلِ عام وجدان است
یک طرف صورِ محشر زینب
شاخه شاخه اگر شکسته شود
خَم نگردد صنوبر زینب
رشکِ گلهای جنهُ الماوی
باغِ گلهای پر پر زینب
ساغرِ بادهی صبوری شد
باده شد مستِ ساغر زینب
حسبی الله در بغل دارد
آخرین برگِ دفتر زینب
پشت ایمان و خنجرِ کوفه
خطبه در شام، خنجر زینب
آیهی ارجعی الی ربک
میدهد شرحِ باور زینب
باد غمگین برای دلداری
میکشد دست بر سر زینب
«در غریبی، قرارِ زینب کو؟»
«زینبی در کنارِ زینب کو»
قوّتِ قلب و جانِ جانِ علی
خطبه خوان است با زبانِ علی
شیرزن میزند به فرقِ ستم
ذوالفقارِ سخن بسانِ علی
شاهبازی به بارگاه یزید
عندلیبی به بوستان علی
بردلِ کورِ جاهلان هر دم
تیرِ برهان زند کمانِ علی
در جدل با منافقان دارد
منطقش زورِ بازوان علی
همّتش، قامتِ ابوفاضل
غیرتش، مغزِ استخوان علی
کهکشانِ تجلّیِ مولاست
ما، غباری به کهکشان علی
درنگاهش به دشمنان دارد
آتشِ قهرِ بی امانِ علی
در نگاهش به دوستان دارد
گرمیِ دستِ مهربان علی
اهل حق پشتِ کربلا بیند
خندق و بدر و نهروان علی
هر نَفَس میدهد هوایِ حرم
جانِ تازه به شیعیانِ علی
مَحرمان را اضافه خواهد کرد
تا قیامت به کاروانِ علی
او نباشد اگر علیّ زمان
دیده بس فتنه چون زمانِ علی
«او نیامد اسیر برگردد»
«زینب آمد، امیر برگردد»
در طریق بلا جگر بخشند
سر بگیرند و بال و پر بخشند
تلخکامان بزم حیرت را
عسل و شربت و شکر بخشند
خلقِ شب خفته را سری سنگین
خلقِ شب دیده را سحر بخشند
برگِ خشکی به روبهی ندهند
بیشهای را به شیر نر بخشند
بیخبر از بساط هستی باش
که خبرها به بیخبر بخشند
نفسِ خود را شکسته، بت شکن است
کی به بتسازها تبر بخشند؟
شعله بر جان عالمی بزند
آنکه را جان شعلهور بخشند
می، به هر کس که تاک را جوید
دُرّ به هر کس کند خطر، بخشند
راه عشق است و خستگیهایش
خسته را بارِ بیشتر بخشند
گریه کن در عزای آل علی
روشنیها به چشم تر بخشند
ناله کن در عزای آل علی
نالهی شیعه را اثر بخشند
گریه و ناله کن به حال خودت
حالِ دیگر به نوحهگر بخشند
شکوه کم کن، که زود سازد مست
ساغری را که دیرتر بخشند
«هرکه آمد خمار او، شد مست»
«هرکه شد مست او به حق پیوست»
پنج شنبه ۱۵ خرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۶
نهم ذی الحجه ۱۴۴۶ قمری (عرفه).