هشدار درباره فریب نظامی آمریکا/ شکست جنگ کثیف در برابر اتحاد ایران
استراتژی "جنگ کثیف" آمریکا گرچه شکست خورد، اما این نوع جنگ افروزی می تواند، به نوعی فریبی نظامی باشد که تحت عنوان " جبهه اشتباه " شناخته می شود.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از شیراز، مهدی شهسواری، تحلیلگر سیاسی در یادداشت اختصاصی خود که در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده است، نوشت:
هدف از شروع هر نبردی به دست آوردن اهدافی است که نبرد به سبب آن آغاز شده است.
در جنگهای نوین اتخاذ نوع و شیوه تهاجم و دادههای اطلاعاتی قبل از شروع جنگ در حد بالایی در تعیین سرنوشت آن اثرگذار خواهد بود.
با بررسی نحوه تهاجم آمریکا و اسرائیل به خاک ایران و مسایل و عوامل پیرامون آن میتوان نوع جنگافروزی آمریکا و اسرائیل را، با تعریفی از انواع جنگ به نام جنگافروزی غیرمتعارف و یا کثیف انطباق داد.
مؤلفههای زیادی از عملکرد دشمن قابل رؤیت است که ما را در پذیرش انطباق این نوع جنگ با عملکرد تهاجمی آمریکا و اسرائیل، مصممتر میکند.
در تهاجم اخیر رژیم صهیونیستی که با پلان و همراهی آمریکاییها اجرا شد، به گونهای هدفگذاری شده بود تا از اصلی مهم در جنگافروزی کثیف استفاده کنند و آن اصل، غافلگیری ایران بود که دشمن تمام فرضیات خود در این تهاجم را بر این اصل استوار کرده بود.
برای تحقق عنصر غافلگیری، آمریکا پیشنهاد مذاکرات برای حل مشکلات دوطرفه را مطرح کرده و در این راستا و برای ایجاد فرصت تجهیز اسرائیل و خود و همچنین ایجاد حداکثر غفلت و گمراهی، پنج دوره گفتوگوهای غیرمستقیم تحت عنوان مذاکرات مسقط بر قرار شد و در هر دوره از مذاکرات، طرف آمریکایی به نزدیک شدن دیدگاههای دو طرف و قریبالوقوع بودن توافق برای دور کردن ذهن طرف ایرانی از احتمال جنگ اذعان میکرد.
پس از دور پنجم مذاکرات و در آستانه دور ششم بود که پروژه آمریکایی ـ اسرائیلی با همراهی آژانس بینالمللی انرژی اتمی که توسط صهیونیستها و جواسیس تسخیر شده است را برای نمایان کردن یک جنگ کثیف، به مرحله تهاجم به خاک ایران رساندند.
دشمن در طراحی عملیاتی خود بهگونهای برنامهریزی کرده بود که از عنصر غافلگیری برای تحقق ضربه اساسی و کاری به ساختار تشکیلات و نیروهای رده بالای سیاسی، نظامی و علمی نظام بهره ببرد.
شهادت فرماندهان نظامی و دانشمندان هستهای و همچنین هک شدن سامانه پدافند دفاعی کشور، فاز اول عملیات آنها بود که برای شروع غافلگیری طراحی شده بود تا در ادامه و در حالی که کشور دچار سردرگمی و کلافگی است، فاز دوم عملیات جنگ کثیف که لشکر ریزپرندههایی که از قبل به کشور قاچاق و سازماندهی شده بودند، توسط نفوذیهای داخلی هدایت و به میدان نبرد آیند و با کشتار وسیع و ایجاد رعب و وحشت و حذف افراد تأثیرگذار نظام، کشور را از مدیریت نیروی انسانی و فرماندهی نظامی خالی کنند و پروژه جنگ کثیف را به گام نهایی ببرند.
این بخش از پروژه جنگ کثیف شباهت زیادی با انفجار پیجرهای حزبالله در لبنان بود که تشکیلات حزبالله را غافلگیر کرد.
در واقع میتوان بیان کرد که ظاهر خوب، امیدبخش و صلحطلب آمریکا در خلال مذاکرات در حالی که در پشت صحنه با شیطانیترین روشها مشغول رسیدن به اهداف کثیف خود بوده، منطبق با این شیوه جنگی است.
فاز سوم حمله، اقدامات نیروی انسانی درون کشور بود که توسط دشمن و با اجیر کردن ارازل اوباش و عناصر خود فروخته برای ایجاد رعب و وحشت مظاعف و ایجاد آشوب و غارت برنامهریزی شده بود و به دلیل ناکامی فاز اول و دوم به مرحله اجرا نرسید لیکن برای خنثی شدن قدرت این طرح احتمالی، آنچه پر اهمیت است و مردم، نیروهای نظامی، امنیتی و اطلاعاتی باید به آن توجه ویژه داشته باشند این است که در شیوه جنگ کثیف، دسیسههای اتخاذی هر لحظه نو و جدید میشوند و همین امر جنگیدن و تصمیمگیری را بسیار سخت میکند و لزوم هوشیاری را دوچندان خواهد کرد.
اما در حال حاظر نکته حائز اهمیت عدم اعتماد به صلحطلبی و برنامههای اعلامی دشمن است.
بیشک اگر آمریکا و اسرائیل توفیق نظامی یافته بودند چیزی به اسم آتشبس مفهومی نداشت چه رسد به پیشنهاد و اجرا کردن آن و یا طرح صلح.
با این شرایط و فرض بر اتخاذ شیوه جنگافروزی کثیف توسط آمریکا و فرزند نامشروعش، اسرائیل، باید به به صورت ویژهای به ابعاد مسأله پس از آتشپس پرداخته شود و باید به فرضیهای به نام "جبهه اشتباه " که از قدیمیترین اشکال فریب نظامی است، توجه ویژه شود.
در این روش که در دستهبندی جنگهای کثیف قرار میگیرد، طرف شکست خورده یا در آستانه شکست اظهار به آتشبس و یا عقبنشینی و یا اظهار به ضعف در ادامه جنگ مینماید تا طرف مقابل را غافل و او را به تله خود بکشاند و یا بتواند بازتوانی نظامی، تجهیزاتی و یا تسلیحاتی پیدا کند و یا شبکههای انسانی خود را تقویت کند و در غافلگیری مجدد و زمانی که طرف مقابل خیالش از ادامه جنگ راحت میشود، ضربهای سهمگین بر او وارد شود.
بنا بر این با توجه به ذات شیطانی آمریکا و اسرائیل لازم است بعد از اجرایی شدن آتشبس، تداوم اقدامات موجود از جمله کنترل و ادامه استقرار بازرسیهای جادهای، شناسایی خانههای امن نفوذیها، حفظ و ارتقای آمادگی آفندی و پدافندی و شناسایی شبکه نفوذ در ساختار مدیریتی و اجرایی کشور که قرار بوده عناصری شبیه دولت جولانی، در ایران باشند، در اولویت اقدامات پس از آتش بس قرار گیرد.
انتهای پیام/424