برکت حضرتآقا و پیگیریهای یک پزشک!
یک ماه بعد از درمان همسرم، مجدد دکتر میرعالی بهم زنگ زد. جویای حال مریضم بود. از اینکه یک پزشک به همراه بیمار زنگ بزند و جویای حالش بشود به وجد آمدم. ازش تشکر کردم و...

به گزارش مشرق، در بخشی از کتاب شیرمرد آمده:
مدتی خانمم از بدندرد مینالید.
بردمش پیش دکتر و نامه بستریاش در بیمارستان گلستان اهواز را گرفتم.
شب قبل از جراحی ازش امآرآی گرفتند و صبح بردند اتاق عمل.
شمارهای ناشناس افتاد روی گوشیام.
جواب دادم.
خودش را دکتر میرعالی معرفی کرد و با عجله سوالاتی در مورد بیماری همسرم پرسید و در آخر گفت: " امآرآی همسرتون رو دیدم و ضایعه دیگری تشخیص دادم.
فعلا نباید جراحی بشه." تیم جراح را هم در جریان گذاشت و مجدد به من زنگ زد.
آدرس یک مرکز سیتی اسکن داد تا همسرم را ببرم و برای اطمینان ازش سیتی بگیرم.
پیگیر شد تا جراحی بعد از تشخیص دقیق ضایعه انجام بشود.
یک ماه بعد از درمان همسرم، مجدد دکتر میرعالی بهم زنگ زد.
جویای حال مریضم بود.
از اینکه یک پزشک به همراه بیمار زنگ بزند و جویای حالش بشود به وجد آمدم.
ازش تشکر کردم و گفتم: "نمیدونم چطور لطفتون رو جبران کنم." در جوابم گفت: "توی کشور اسلامی و به برکت حضرتآقا باید پزشک پیگیر حال بیمار باشه.
من وظیفه دارم به شما زنگ بزنم.
اینا همه از برکات انقلاب اسلامیه."
پ.ن: اسلام ریسمانی فناناپذیر است.
دکتر میرعالی در همه حال خودش را مدیون انقلاب اسلامی میدانست و سعی میکرد در تخصصش بینظیر باشد تا خیر انقلاب اسلامی به واسطه ایشان به مردم برسد.
راستی حال که جنگ شده، من و شما چکار کنیم تا واسطه رسیدن خیر انقلاب اسلامی به مردم باشیم؟