دیپلماسی چگونه به کمک میدان آمد؟
به گزارش مشرق، مریم سالاری، فعال رسانه در تلگرام نوشت:
در اولین ساعات پس از تجاوز رژیم صهیونیستی به خاک ایران، سید عباس عراقچی وزیر امور خارجه، پرچم دیپلماسی را برافراشت و بیوقفه راهی میدانهای سیاست منطقهای و جهانی شد.
او اولین گام را با عزیمت به ژنو برداشت؛ جایی که در کوران شایعات درباره پیوستن احتمالی اروپاییها به صفآرایی آمریکا علیه ایران، توانست با ترسیم پیامدهای ویرانگر این ماجراجویی برای امنیت قاره سبز، مسیر تحولات را تغییر دهد و اروپاییها را از آستانه تصمیمی خطرناک به سمت مطالبه راهحلهای دیپلماتیک سوق دهد.
پس از آن، عراقچی از ژنو به استانبول رفت؛ جایی که نشست اضطراری سازمان همکاری اسلامی به فرصتی بدل شد تا وزیر امور خارجه ایران به کشورهای عضو نسبت به تهدید مشترک جنگافروزی اسرائیل برای امنیت منطقه هشدار دهد و با رایزنیهای دوجانبه و مواضع صریح، اجماعی کمسابقه را در دفاع از صلح و مقابله با تجاوز شکل دهد.
او در این میان از گفتوگو با رسانههای منطقه و جهان نیز غفلت نکرد و کوشید از تریبونهای دیپلماسی عمومی برای بازتاب مشروعیت پاسخ دفاعی کشور بهره ببرد.
به این ترتیب بود که دیپلماسی جنگ ایران در پیوندی تنگاتنگ با میدان نبرد، به ابزاری مؤثر بدل شد.
همپوشانی دیپلماسی و میدان
دیپلماسی ایران در جریان نبرد اخیر با رژیم صهیونیستـی، چهرهای تازه و کارآمد از خود به نمایش گذاشت؛ دیپلماسیای که از همان اولین لحظات آغاز تجاوز نظامی، در هماهنگی کامل با میدان نبرد، مسیری هوشمندانه و هدفمند را پی گرفت.
میدان و دیپلماسی در پیوندی تنگاتنگ و مکمل یکدیگر عمل کردند و چنان صحنهای از وحدت اراده ملی و دیپلماسی فعال را رقم زدند که کمتر در نمونههای مشابه دیده میشود.
سید جلال دهقانی فیروزآبادی، استاد روابط بینالملل دانشگاه به «ایران» میگوید: «دیپلماسی ایران در این بحران، از همان ابتدا موفقیتآمیز بود و شاخص اصلی این موفقیت را باید در همسویی و هماهنگی کامل آن با تحولات میدانی جستوجو کرد.
دهقانی تأکید میکند که برخلاف ادعاهایی که پیشتر درباره وجود دوگانهای میان میدان و دیپلماسی مطرح میشد، رویکرد دستگاه دیپلماسی کشور حتی پیش از تجاوز اسرائیل شکل یافته بود و در بحبوحه جنگ به بالاترین سطح کارآمدی و پویایی رسید.» دهقانی یکی از اولین دستاوردهای دیپلماسی جنگی ایران را اجماعسازی داخلی میداند؛ اجماعی که با محوریت و توان گفتمانی سیدعباس عراقچی در سطح حاکمیتی شکل گرفت و به تقویت انسجام ملی در سختترین روزهای بحران انجامید.
او میگوید: «دیپلماسی جنگ ایجاب میکند که نه در حاشیه، بلکه در متن تحولات و در تکمیل میدان عمل کند و ایران بهخوبی توانست این همافزایی را به نمایش بگذارد.
به گفته دهقانی، دستگاه سیاست خارجی کشور در سطح دوجانبه، چندجانبه و سازمانی حضوری فعال و چشمگیر داشت؛ حضوری که بهزعم او در نوع خود کمنظیر بود.»
دهقانی بر این نکته تأکید میکند که این دیپلماسی هوشمندانه و پرتحرک، موفق شد حمایتهای کمسابقهای را از جهان عرب، سازمان همکاری اسلامی و کشورهای جنوب جهان جلب کند؛ حمایتهایی که در محکومیت تجاوز اسرائیل و دفاع از مواضع ایران نمود یافت.
او همچنین به نقش تعیینکننده نشستهای شورای امنیت و همراهی قاطع روسیه، چین و پاکستان با ایران اشاره میکند و این رویکردها را بازتابی از دیپلماسی فعال جمهوری اسلامی میداند.
اما دهقانی وجه دیگر موفقیت ایران را در دیپلماسی عمومی میبیند؛ جایی که ایران توانست روایت خود از بحران را به افکار عمومی جهان منتقل کند و همراهی ملتها را به دست آورد.
به باور او، میدان و دیپلماسی دو تیغه یک قیچی هستند که در کنار هم عمل میکنند و اکنون، در سایه آتشبس، نقش تیغه دیپلماسی بیش از گذشته برجسته شده است.
دهقانی هشدار میدهد که دیپلماسی ایران باید همچنان با ابتکار عمل و هوشیاری، مسیر را ادامه دهد تا بتواند اهداف و منافع ملی را در دوران پساجنگ تثبیت کند و دستاوردهای سخت بهدستآمده را حفظ نماید.
هنر تبدیل پیروزی نظامی به دستاورد سیاسی
در آستـانه چالشهای پیچیده جهان امروز، موفقیــت دیپلماسی جنگ ایران بیش از پیش خودنمایی میکند.
سید رسول موسوی، سفیر پیشین ایران در فنلاند با تصریح گزاره فوق به «ایران» میگوید: «تصویر سنتی و قدیمی از دیپلماسی که آن را مسیری خطی و متوالی تعریف میکرد، به این معنا که وقتی دیپلماسی به بنبست میرسد جنگ آغاز میشود، امروز دیگر قابل دفاع نیست.» به باور موسوی، جنگ و دیپلماسی در جهان معاصر همچون دو رکن مکمل و همپوشان، در خدمت امنیت و منافع ملی کشورها به ایفای نقش میپردازند؛ هر یک در چهارچوب وظایف ویژه خود و زیر نظر رهبری ملی.» او میگوید: «تعیین اهداف و سیاستهای امنیت ملی بر عهده رهبـــــــــــــــران کشور و سازوکارهای داخلی است، اما تحقق این اهداف به مسئولیتپذیری دقیق دو دستگاه دفاع و امور خارجه بستگی دارد؛ دستگاههایی که هر کدام نقش انحصاری خود را در تأمین امنیت ایفا میکنند و هیچیک نمیتواند جایگزین دیگری باشد، چرا که تداخل و ادغام این دو بخش در دنیای پیچیده امروز، نه تنها امکانپذیر نیست بلکه موجب کاهش بهرهوری خواهد شد.»
سفیر پیشین ایران در فنلاند با اشاره به تجربههای تاریخی، بر این نکته تأکید میکند که موفقیت واقعی نه در پیروزیهای صرف نظامی بلکه در توانایی تبدیل آن پیروزیها به دستاوردهای سیاسی است.
او میگوید: «بسیاری از حکمرانیها که نتوانستهاند این تبدیل را رقم بزنند در نهایت دچار شکست شدند؛ بنابراین تکمیل و همراهی دفاع و دیپلماسی، شرط لازم برای حکمرانی موفق در جهان معاصر است.» موسوی در ادامه به واقعیت تلخ نظام بینالملل اشاره میکند؛ جایی که دستیابی به حقیقت در مجامع و سازمانهای بینالمللی دشوار شده و هر کشور ناگزیر است بر قدرت ملی خود تکیه کند، اما در عین حال، تحقق اهداف ملی تنها از مسیر حفظ مشروعیت بینالمللی ممکن است.
او بر ضرورت هوشمندی دیپلماسی تأکید میکند و میگوید، دیپلماسی بدون هوشمندی همچون قدرت نظامی بدون توان شلیک است.
او تجارب دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران پس از انقلاب را گنجینهای ارزشمند میداند که باید به درستی مورد استفاده قرار گیرد.
همچنین به سابقه دفاع هشت ساله ایران در برابر تجاوز عراق و حفاظت از حقوق مکتسبه در قراردادهای بینالمللی اشاره میکند؛ نمونههایی که نشان میدهد دیپلماسی در کنار پشتوانه قدرت نظامی، سنگر اصلی صیانت از منافع کشور است.
موسوی در پایان هشدار میدهد که یکی از آسیبهای مهم دستگاه دیپلماسی، عدم اولویتبندی دقیق و مشغول شدن به مسائل فرعی است که میتواند به زیان منافع ملی تمام شود.
او بر اهمیت رابطه مستقیم و مستمر دستگاه دیپلماسی با عالیترین مسئول کشور، مقام رهبری و بهرهگیری از نیروی انسانی مجرب تأکید میکند و میگوید: «نادیده گرفتن این تجربیات و گرفتار شدن در بروکراسی، بزرگترین مانع برای موفقیت دیپلماسی است؛ مانعی که باید با دقت و تدبیر برطرف شود تا دیپلماسی ایران در مسیر رسیدن به اهداف ملی استوار باقی بماند.»
تجاوز رژیم اسرائیل و هنر دیپلماسی
در بحبـوحه تنشهـای منطقهای، دیپلماسی جنگ ایران به عنوان یک موفقیت برجسته در عرصه بینالمللی ظاهر شده است.
در دو هفتهای که گذشت، تیم دیپلماسی کشور با هوشمندی و درایت توانست نه تنها تهاجم وحشیانه رژیم اسرائیل را مهار کند، بلکه از ورود آمریکا به یک جنگ تمامعیار علیه ایران جلوگیری کند.
این موفقیت حاصل استفاده حداکثری از امکانات موجود، ایجاد ائتلافهای مؤثر و همچنین از همگسیختن ائتلافهای دشمنان بود.
علیرضا میریوسفی، پژوهشگر ارشد سیاست خارجی در این باره به «ایران» میگوید: «هنر دیپلماسی، استفاده حداکثری از امکانات موجود، ایجاد ائتلاف با قدرتهای دیگر و از هم جدا کردن ائتلافهای دشمنان است.
به نظر میرسد تیم دیپلماسی کشور در دو هفته گذشته کارنامه قابل قبولی در این زمینه داشته است».
میریوسفی با اشاره به نقش شخصی نتانیاهو در شکلگیری بحران اخیر توضیح میدهد که نخستوزیر اسرائیل، که تحصیلات خود را در دانشگاه MIT آغاز و در دانشگاه هاروارد ادامه داده، بشدت تحت تأثیر الگوی چرچیل بوده است؛ مردی که توانست آمریکا را از انزوا به دل جنگ جهانی دوم وارد کند.
نتانیاهو نیز تلاش داشت آمریکا را به یک جنگ مستقیم با ایران بکشد و ضرباتی به این کشور وارد کند.
اما دیپلماسی هوشمندانه ایران، با استفاده از قدرت موشکی، انسجام ملی و تابآوری اجتماعی و نظامی، توانست مانع تحقق این طرح شود.
دیپلماسی فشرده ایران در گفتوگو با متحدان و رقبا از جمله کشورهای اروپایی، منطقه و روسیه نقش تعیینکنندهای در محدود کردن دامنه جنگ ایفا کرد.
سفرهای پرخطر و رایزنیهای متعدد در شرایطی که کشور در حالت جنگی به سر میبرد، نشان داد که اگر این تلاشها نبود، ایران میتوانست ضربات و آسیبهای دیگری را متحمل شود.
آنچه اکنون به دست آمده، یک آتشبس شکننده است که ممکن است هر لحظه نقض شود، اما تا همین جا هم نشان از موفقیت دیپلماسی جنگ ایران دارد.
میریوسفی در پایان تأکید میکند: «اکنون زمان همدلی و انسجام ملی است؛ باید از گمانهزنیهای هیجانی پرهیز و مسیر فعلی را حفظ کنیم تا فرصت برای ترمیم آسیبها و تقویت نقاط ضعف فراهم شود».
در پایان، تجربه این دو هفته نشان داد که دیپلماسی مقتدر و هوشمندانه با تکیه بر قدرت میدان میتواند در شرایط جنگی، مسیر امنیت را برای کشور هموار کند.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.