خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

چهارشنبه، 04 تیر 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

درخواست طلاق از مردی که همسرش را بی‌ارزش می‌داند

اعتماد | همه | چهارشنبه، 04 تیر 1404 - 18:18
ریحانه سالهاست که جدا از شوهرش جدا زندگی می‌کند و حالا برای جدایی طلاق قانونی اقدام کرده است.
زندگي،رضا،ازدواج،جدايي،طلاق،نفس،اعتماد،نيستي

کد خبر: 720992 | ۱۴۰۴/۰۴/۰۴ ۱۸:۰۸:۳۵
ریحانه سال‌هاست که جدا از شوهرش جدا زندگی می‌کند و حالا برای جدایی طلاق قانونی اقدام کرده است.
او برای اعتمادآنلاین از دلایل این جدایی می‌گوید.
*چه مدتی است با همسرت ازدواج کرده‌ای؟
من ۲۵ سال قبل با شوهرم ازدواج کردم اما همه این سال‌ها را با هم زندگی نکردیم.
*توضیح بده چطور با هم آشنا شدید؟
ما در دوران دانشگاه با هم آشنا شدیم و چند ماه بعد هم ازدواج کردیم.
*حالا چه اتفاقی بین شما افتاده است؟
من و رضا وقتی ازدواج کردیم ۲۲ ساله بودیم.
خیلی ازدواج ساده‌ای داشتیم.
من برای اینکه به رضا فشار نیاید، از خیلی از خواسته‌هایم که لازمه یک زندگی مشترک بود گذشتم، حتی خانه‌ای هم نداشتیم.
در خوابگاه متاهلی زندگی می‌کردیم.
رضا ارزش هیچ‌کدام از این کارها را متوجه نشد اما من می‌خواهم ارزشمند باشم.
*یعنی شوهرت به تو احساس بی‌ارزشی می‌دهد؟
بله، دقیقاً همین کار را می‌کند.
وقتی به او اعتراض می‌کنم و می‌گویم من را بی‌ارزش می‌دانی، می‌گوید حرف اینستاگرامی یاد گرفته‌ای و مسخره می‌کند.
او می‌خواهد با مسخره کردن شخصیت و اعتماد به نفس من را نابود کند.
*فرزند هم دارید؟
نه.
من هیچ‌وقت اعتماد به نفس فرزند داشتن نداشتم.
هر بار به رضا می‌گفتم بیا خانواده‌مان را کامل کنیم و بچه‌دار شویم، می‌گفت تو نمی‌توانی مادر خوبی باشی و بچه اذیت می‌شود.
او همیشه به من احساس گناه می‌داد.
*چرا حالا تصمیم به طلاق گرفته‌ای؟
من سه سال است از شوهرم جدا زندگی می‌کنم.
این جدایی را او به من هدیه داد.
یک روز از خانه بیرون رفت و نیامد.
وقتی زنگ زدم بپرسم چرا نمی‌آید، گفت تو زنی نیستی که لایق من باشی.
من بعد از آن تنها زندگی کردم.
روزهای بسیار سختی را گذارندم، حتی به خودکشی فکر کردم اما با کمک خواهرم دوباره سر پا شدم.
کار پیدا کردم.
پیش روانکاو رفتم و همه اعتماد به نفس له‌شده‌ام را بازسازی کردم و حالا می‌خواهم از رضا جدا شوم.
*او راضی به این جدایی هست؟
شوکه شده.
اول گفت رضایت دارد.
گفتم توافقی جدا شویم، قبول کرد.
وقتی به دادگاه آمد، گفت طلاق نمی‌خواهد.
اما من مصمم هستم و درخواست‌های او باعث نشد پشیمان شوم.
*حاضر نیستی او را ببخشی؟
جوانی‌ام را زیر عذاب‌هایی که به من داد از دست دادم.
حالا که میانسال شده‌ام می‌خواهم برای خودم زندگی کنم.