خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

چهارشنبه، 04 تیر 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

چرا ترامپ «ان‌پی‌تی» را قربانی اسرائیل کرد؟

مشرق | بین‌الملل | چهارشنبه، 04 تیر 1404 - 14:40
حمله آمریکا به عضو رسمی پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT)، تلاشی برای جبران استیصال رژیم صهیونیستی بود؛ ترامپ برای نجات تل‌آویو به قلب معتبرترین پیمان منع اشاعه شلیک کرد.
ايران،رژيم،آمريكا،حمله،صهيونيستي،تأسيسات،پيمان،عضو،رسمي،اسرا ...

‌به گزارش مشرق، در ساعات اولیه بامداد یکشنبه یکم تیر، جهان با صحنه جدیدی از جنایت و تجاوزگری مواجه شد.
حدود ساعت ۲ صبح بود که نیروی هوایی و دریایی آمریکا با استفاده از بمب‌افکن‌های رادارگریز B‑۲ و موشک‌های تاماهاوک، ۳ تأسیسات هسته‌ای ایران در نطنز، فردو و اصفهان را هدف قرار داد؛ عملیاتی که نه‌تنها بیانگر عبور از خطوط قرمز دیپلماتیک بود، بلکه نقطه پایانی بر توهمات مربوط به «نظم مبتنی بر قوانین» در نظام بین‌الملل به شمار می‌رفت.
این حمله که با هماهنگی تل‌آویو و با هدف کمک به رژیم صهیونیستی در اوج استیصال آن صورت گرفت، در شرایطی انجام شد که ایران همچنان عضو رسمی پیمان منع گسترش تسلیحات هسته‌ای است و تمامی فعالیت‌های هسته‌ای آن تحت نظارت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی انجام می‌شود.
با این حال، آمریکا و رژیم صهیونیستی بدون مجوز سازمان ملل و بدون ارائه هیچ مدرک رسمی دال بر انحراف ایران از مسیر صلح‌آمیز، اقدام به هدف‌گیری یکی از معدود اعضای شفاف این رژیم حقوقی کردند!
اوج درماندگی اسرائیل؛ چرا ترامپ مجبور به دخالت شد؟
اگرچه صبح سه‌شنبه سوم تیرماه میان ایران و رژیم صهیونیستی آتش‌بس برقرار شد اما این رژیم در روزهای ابتدایی جنگ با ایران، در پی حمله به زیرساخت‌های دفاعی و صنعتی ایران برآمد اما در دستیابی به اهداف راهبردی خود با شکست‌های عملیاتی متعددی مواجه شد.
مهم‌ترین چالش، ناتوانی در انهدام تأسیسات زیرزمینی فردو بود؛ مرکزی که در عمق چندصد متری زمین، در برابر هر نوع بمب متعارف صهیونیستی مقاوم‌اند.
در مقابل، شهرهای مختلف در اراضی اشغالی از تل‌آویو گرفته تا حیفا، عسقلان و غیره همواره زیر موشک‌های دقیق و قدرتمند ایران قرار داشت.
در پی این ناکامی‌ها، نگرانی‌ها در تل‌آویو شدت گرفت.
گزارش‌های اطلاعاتی موساد حاکی از آن بود که حملات محدود و غیرمؤثر این رژیم نه‌تنها باعث توقف برنامه‌های ایران نشده، بلکه انگیزه مضاعفی برای بازسازی سریع و حتی تسریع در غنی‌سازی ایجاد کرده است.
از سوی دیگر، پدافند هوایی ایران نیز به‌سرعت خود را با موج‌های اولیه حملات وفق داد و عملیات اسرائیلی‌ها را ناکام گذاشت.
در نتیجه، مقامات صهیونیستی به‌ویژه شخص «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر آن به این نتیجه رسیدند که بدون ورود مستقیم آمریکا، شکست در مواجهه با ایران حتمی است و تن دادن به آتش‌بس نیز موید همین استیصال رژیم صهیونیستی بود.
نخست‌وزیر اسرائیل در هفته گذشته، از طریق مجاری دیپلماتیک، لابی‌های «آیپک» و گفت‌وگوهای مستقیم با مقامات آمریکایی، فشار سنگینی بر کاخ سفید وارد کرد.
رسانه‌های نزدیک به لیکود نیز همزمان کمپینی آغاز کردند مبنی بر اینکه «اگر آمریکا عقب‌نشینی کند، اسرائیل مجبور به استفاده از گزینه‌های غیراستاندارد خواهد شد»؛ جمله‌ای که در راستای فشار بر کاخ سفید ارزیابی می‌شد.
در این فضا، ترامپ در تنگنای سختی قرار گرفت.
وی از یک‌سو وعده داده بود که آمریکا را وارد هیچ جنگی نخواهد کرد و از سوی دیگر متحد راهبردی آمریکا در خاورمیانه آشکارا به لبه شکست نزدیک می‌شد.
در نهایت، مشاوران امنیت ملی و نظامی کاخ سفید تأکید کردند که اکنون آمریکا بهتر است به کمک صهیونیست‌ها برود.
از منظر ژئوپلیتیکی نیز، ادامه‌دار شدن جنگ فرسایشی بدون نتیجه برای رژیم اسرائیل به‌ویژه در انتخابات آتی آمریکا، می‌توانست بر تصویر ترامپ به‌عنوان رهبر حامی صهیونیسم و نیز حزب جمهوریخواه، تأثیر منفی بگذارد.
بدین ترتیب، تصمیم برای حمله مستقیم به تأسیسات حساس ایران، از نگاه ناظران، نه از سر اراده استراتژیک آمریکا بلکه محصول فشارهای انباشته رژیم صهیونیستی و محاسبات سیاسی داخلی ترامپ بود.
بنابراین، دخالت نظامی آمریکا بیش از آنکه نمایش قدرت ترامپ باشد، اعترافی ضمنی به ناتوانی راهبردی رژیم اسرائیل در مقابله با ایران بود.
واشنگتن وارد جنگی شد که شروع‌کننده آن نبود، اما بقای نظم منطقه‌ای مدنظرش را در معرض خطر می‌دید.
مداخله ترامپ، بیش از هر چیز نشانه استیصال شریک دیرینه‌ای بود که دیگر به‌تنهایی قادر به حفظ بقای خود در منطقه نیست.
فروپاشی قاعده طلایی نظام منع اشاعه
حمله مستقیم ۲ بازیگر هسته‌ای به تأسیسات اعلام‌شده و تحت نظارت آژانس یک کشور عضو پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای، بزرگ‌ترین ضربه به مشروعیت و فلسفه وجودی این پیمان از زمان تأسیس آن در سال ۱۹۶۸ تاکنون وارد کرد.
ایران نه‌تنها عضو رسمی پیمان ان‌پی‌تی است، بلکه تمامی فعالیت‌های هسته‌ای آن، مطابق با تعهدات بین‌المللی و تحت نظارت بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی صورت گرفته است.
با این حال، واشنگتن و تل‌آویو بدون ارائه هیچ سند رسمی یا تأیید آژانس مبنی بر انحراف ایران از مسیر صلح‌آمیز، تأسیسات صلح‌آمیز هسته‌ای آن را بمباران کردند.
این اقدام نه‌فقط نقض آشکار حقوق بین‌الملل بود، بلکه عملاً اصل اساسی تمایز میان فعالیت صلح‌آمیز و نظامی در پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای را بی‌اعتبار کرد.
مقامات ارشد ایران بلافاصله پس از حمله، ضمن محکومیت شدید این تجاوز، آن را «پایان عملی اعتبار ان‌پی‌تی دانستند.
«اسماعیل بقایی» سخنگوی وزارت امور خارجه اعلام کرد: «از امروز هیچ کشوری در حال توسعه که عضو ان‌پی‌تی باشد، نمی‌تواند به وعده‌های این پیمان دلخوش کند، زیرا عضویت در ان‌پی‌تی نه‌تنها مانع از حمله نمی‌شود، بلکه بهانه‌ای برای شناسایی و هدف‌گیری دقیق‌تر خواهد بود.» همچنین در جلسه اضطراری شورای عالی امنیت ملی، عنوان شد که «ایران از این پس تمامی تعهدات فراپادمانی خود را تعلیق خواهد کرد» و در صورت تداوم رفتارهای خصمانه، خروج از ان‌پی‌تی یکی از گزینه‌های جدی روی میز خواهد بود.
طنز تلخ ماجرا اینجاست که رژیم صهیونیستی به‌رغم داشتن سلاح‌های هسته‌ای و تولید مخفیانه آن، هیچ‌گاه عضو ان‌پی‌تی نشده و تحت هیچ نظارتی قرار ندارد؛ آمریکا نیز نه‌تنها یکی از بزرگ‌ترین دارندگان زرادخانه‌های هسته‌ای در جهان است، بلکه با فروش فناوری‌های دوگانه به متحدان خود، همواره زمینه نقض‌های سیستماتیک را فراهم کرده است.
اکنون سوال کلیدی از جامعه جهانی این است: آیا ان‌پی‌تی ابزاری برای تأمین صلح جهانی است یا مکانیزمی برای کنترل کشورهای مستقل؟
ایران بارها تأکید کرده بود که اگر در قبال پایبندی‌اش به تعهدات، «مکانیسم حمایت و امنیت واقعی» وجود نداشته باشد، دیگر دلیلی برای ادامه مشارکت در این رژیم ناقص باقی نمی‌ماند.
«علی شمخانی» دبیر پیشین شورای عالی امنیت ملی پیشتر در توئیتی نوشت: «حمله به کشوری که عضو ان‌پی‌تی است و صرفاً تأسیسات صلح‌آمیز دارد، آغاز عصر جدیدی از هرج‌ومرج هسته‌ای است.
اگر ان‌پی‌تی نتواند از اعضایش محافظت کند، خود آن بی‌معناست.»
در نهایت، آنچه امروز از دل این تجاوز نظامی بیرون آمده، یک واقعیت تلخ برای بسیاری از کشورهای در حال توسعه است: عضویت در ان‌پی‌تی برخلاف تصور رایج، نه‌تنها سپر محافظ نیست بلکه می‌تواند به ابزاری برای شناسایی و حمله از سوی دارندگان قدرت هسته‌ای تبدیل شود.
این وضعیت، نقطه عطف خطرناکی در تاریخ رژیم عدم اشاعه است و اگر جامعه بین‌المللی واکنشی قاطع به این اقدام نشان ندهد، زوال تدریجی اعتبار ان‌پی‌تی و تکرار چنین سناریوهایی در جهان آینده دور از ذهن نخواهد بود.
بمباران زیرساخت‌ها اما نه دانش؛ قلب تپنده فناوری هسته‌ای ایران
برخلاف ادعای واشنگتن و تل‌آویو مبنی بر نابودی کامل زیرساخت‌های هسته‌ای ایران، واقعیت‌های میدانی و اظهارات رسمی مقامات جمهوری اسلامی ایران نشان می‌دهد که ساختار فنی برنامه هسته‌ای ایران همچنان پابرجاست و آسیب جدی به چرخه غنی‌سازی وارد نشده است.
«محمد اسلامی» رئیس سازمان انرژی اتمی ایران، روز پس از حمله تأکید کرد: «هیچ‌یک از فعالیت‌های غنی‌سازی ما متوقف نشده و تأسیسات اصلی در نطنز و فردو علی‌رغم هدف قرار گرفتن، قابلیت بازیابی سریع دارند.» همچنین اعلام شد که ذخایر اورانیوم با غنای بالا و سانتریفیوژهای پیشرفته، در نقاط متعددی ذخیره‌سازی شده‌اند و بخش‌هایی از فرایند غنی‌سازی به‌صورت پراکنده و امن در کشور جریان دارد.
این واقعیت نشان‌دهنده آن است که ایران، در طول ۲ دهه فشار، موفق به عبور از مرحله وابستگی سخت‌افزاری به مرحله بومی‌سازی کامل شده است.
امروز دانش غنی‌سازی در ایران نه در مراکز فیزیکی بلکه در زیرساخت علمی، انسانی و فناورانه نهادینه شده است.
حتی تحلیلگران غربی نیز اذعان دارند که بمباران تأسیسات نمی‌تواند معادل نابودی برنامه هسته‌ای باشد؛ چراکه ایران توان بازسازی سریع و انعطاف‌پذیری عملیاتی را در بستر بومی ایجاد کرده است.
این همان نقطه‌ای است که کشورهای مستقل در آن از «وابستگی فناورانه» عبور کرده و به «بازدارندگی فناورانه» می‌رسند؛ بازدارندگی‌ای که بدون نیاز به سلاح، قدرت بازیابی و ادامه مسیر را تضمین می‌کند.
‌در نهایت، آنچه حمله مشترک آمریکا و رژیم صهیونیستی از آن پرده برداشت، نه قدرت آنها بلکه ناتوانی در مهار اراده ملی و فناوری بومی‌ شده بود.
برنامه هسته‌ای ایران اکنون به مرحله‌ای از بلوغ راهبردی رسیده که نه‌تنها توقف‌پذیر نیست بلکه با هر فشار خارجی، مستحکم‌تر و عمیق‌تر خواهد شد.