تحلیلگر ایتالیایی: استفاده اسرائیل از ترور هدفمند مصداق تروریسم دولتی است
جولیو چیناپی، نویسنده و تحلیل گر سیاسی ایتالیایی اظهار داشت که استفاده سازمان یافته رژیم صهیونیستی از ترور هدفمند چیزی جز تروریسم دولتی نیست.

به گزارش گروه سیاست خارجی خبرگزاری تسنیم، "جولیو چیناپی"، نویسنده و تحلیلگر سیاسی ایتالیایی، معتقد است که رژیم صهیونیستی با هدف سلطه کامل بر منطقه، بهطور سیستماتیک از ترورهای هدفمند، مجازاتهای جمعی و حملات نظامی برای سرکوب مقاومت ملتهای عرب و ایرانی استفاده میکند.
به گفته او، حملات اخیر به ایران بخشی از پروژهای بزرگتر برای بیثباتسازی منطقه، تحمیل آپارتاید دائمی و نابودی هرگونه استقلال منطقهای است.
چیناپی گفتوگو با خبرگزاری تسنیم تأکید میکند که بهانههایی نظیر برنامه هستهای ایران فاقد وجاهت حقوقی است و این حملات در عمل، غیرنظامیان را هدف قرار دادهاند.
او همچنین نقش ایالات متحده را نهتنها در حمایت از جنایات اسرائیل، بلکه در مشارکت مستقیم در حمله به تأسیسات هستهای ایران بهشدت مورد انتقاد قرار میدهد.
چیناپی ضمن اشاره به استانداردهای دوگانه نهادهای بینالمللی، خواستار اعمال فشار واقعی از سوی جامعه مدنی جهانی، تحریم صنایع نظامی اسرائیل و آمریکا، و پیگرد قضایی عاملان این جنایات میشود.
در ادامه، متن کامل گفتوگوی اختصاصی تسنیم با این پژوهشگر ایتالیایی را میخوانید:
پرسش: در روزهای اخیر، جهان شاهد اقدامات آشکار تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی علیه ایران و مردم آن بوده است.
به نظر شما، چرا این رژیم چنین جنایاتی را علیه غیرنظامیان بیدفاع در غزه، لبنان و ایران مرتکب میشود؟
چه عواملی آن را به ادامه این تجاوزات، از جمله ترورهای هدفمند، سوق میدهد؟
چیناپی: در روزهای اخیر، جهان بیش از هر زمان دیگری شاهد اقدامات تحریکآمیز و تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی علیه ایران و مردم آن بوده است.
در پس این عملیاتهای جنایتبار — از بمبارانهای بیرحمانه غزه و یورشهای مکرر به لبنان گرفته تا حملات مستقیم به خاک ایران — هیچ نگرانی واقعی نسبت به «امنیت» یا «دفاع» که در تبلیغات اسرائیل فریاد زده میشود وجود ندارد.
آنچه در جریان است، پروژهای برای سلطهطلبی و ایجاد رعب است.
الیگارشی سیاسی حاکم بر تلآویو با پشتیبانی واشنگتن، ملتهای عرب و حتی ایرانی را مانعی برای تحقق آرزوهای امپریالیستی خود میداند و با زنده نگهداشتن شعار «تهدید وجودی»، گسترش نظامی خود را توجیه میکند.
ترورهای هدفمند فرماندهان و دانشمندان ایرانی نیز در همین چارچوب تعریف میشود: ضربهای روانی و عملیاتی برای تضعیف مقاومت داخلی و ایجاد ترس در جامعه.
پرسش: رژیم صهیونیستی ادعا میکند که برنامههای هستهای و موشکی ایران را هدف قرار میدهد، اما در عمل، بیمارستانها، زیرساختها و مراکز رسانهای را بمباران میکند و قربانیان بسیاری از زنان و کودکان هستند.
این تناقض چگونه قابل توضیح است؟
هدف واقعی از این اقدامات چیست؟
چیناپی: وقتی رژیم تلآویو مدعی میشود که به «برنامه هستهای و موشکی» ایران حمله میکند، بهخوبی میداند که این بهانهها در برابر اسناد بینالمللی تاب نمیآورند — چراکه بارها آژانس بینالمللی انرژی اتمی تأیید کرده است که هیچ سایت ایرانی به تولید سلاح هستهای اختصاص ندارد.
قربانیان واقعی این حملات نه تأسیسات نظامی، بلکه زنان، کودکان، کادر درمان، بیماران و خبرنگارانی هستند که در بیمارستانهای ویران، بخشهای اطفال نابودشده، و زیرساختهای از بینرفته جان میدهند.
این شکاف فاحش میان ادعاهای رسمی و واقعیتهای میدانی، حقیقت هدف اسرائیل را افشا میکند: نه توقف تهدیدی خیالی، بلکه مجازات جمعی ملتهای عرب و ایران برای تثبیت سلطه منطقهای و تحمیل نوعی رژیم آپارتاید دائمی.
پرسش: با وجود مستندسازی جنایات جنگی رژیم صهیونیستی توسط سازمان ملل و نهادهای حقوق بشری، کشورهای غربی همچنان از این رژیم بهلحاظ سیاسی و نظامی حمایت میکنند.
به نظر شما، چرا غرب در برابر این جنایات سکوت میکند؟
چیناپی: با وجود مستندسازی دقیق جنایات جنگی تلآویو از سوی نهادهای سازمان ملل، دیدهبان حقوق بشر و دیگر سازمانها، دولتهای غربی همچنان شریک جرم باقی ماندهاند — با ارسال سلاح، حمایت دیپلماتیک و پشتیبانی سیاسی در نهادهایی مانند شورای امنیت.
این سکوت، که در عمل به معنای رضایت است، ریشه در منافع اقتصادی و استراتژیک دارد.
صنایع نظامی آمریکا و اروپا با فروش جنگنده، موشک و مهمات سودهای کلان به جیب میزنند، و اسرائیل برای واشنگتن ابزار اصلی در سرکوب هرگونه خودمختاری منطقهای — چه فلسطینی، چه لبنانی و چه ایرانی — باقی مانده است.
در نتیجه، شعارهای «حقوق بشر» و «ارزشهای دموکراتیک» جای خود را به واقعگرایی دادهاند.
پرسش: رسانههای غربی معمولاً اقدامات رژیم اسرائیل را به عنوان دفاع از خود جلوه میدهند، در حالی که کشتار غیرنظامیان در غزه، لبنان و ایران و همچنین عملیاتهای ترور را نادیده میگیرند.
این سوگیری رسانهای را چگونه ارزیابی میکنید و چه راهی برای مقابله با آن وجود دارد؟
چیناپی: رسانههای بزرگ غربی — از جمله بیبیسی، سیانان، نیویورک تایمز، لوموند و گاردین — همواره اقدامات اسرائیل را تحت عنوان «دفاع از خود» بازتاب میدهند و بدون پرسش، این روایت را تکرار میکنند، در حالی که کشتار غیرنظامیان در غزه، لبنان و ایران و عملیاتهای ترور هدفمند رژیم را نادیده میگیرند.
نتیجه این تحریف گسترده، افکار عمومی ناآگاهی است که از عمق جنایات صهیونیستی بیخبر ماندهاند.
برای مقابله با این جانبداری آشکار، باید رسانههای مستقل را تقویت کرد، صدای خبرنگاران میدانی را گسترش داد، گزارشهای شاهدان عینی را بهسرعت ترجمه و توزیع نمود و از ظرفیت شبکههای اجتماعی برای شکستن انحصار رسانهای استفاده کرد.
پرسش: به نظر شما، هدف بلندمدت رژیم صهیونیستی از این سیاستهای تجاوزکارانه و توسعهطلبانه چیست؟
این جاهطلبیها چه تهدیدی برای همسایگان آن در منطقه دارد؟
چیناپی: سیاستهای تجاوزگرانه و توسعهطلبانه رژیم صهیونیستی نه در پی «صلح» یا «شناسایی متقابل» بلکه با هدف تسلط کامل بر منطقه دنبال میشود: از اشغال رسمی قدس و کرانه باختری گرفته تا کنترل عملی نوار غزه و حذف نقشآفرینی ایران و متحدانش.
این دیدگاه نواستعماری، ثبات کشورهای همسایه مانند لبنان، سوریه، عراق و ترکیه را به خطر انداخته و خطر درگیری مستقیم یا جنگهای نیابتی را افزایش میدهد.
اهداف بلندمدت اسرائیل شامل تسلط بر منابع حیاتی آب و انرژی، محو هویت ملی فلسطینی و ایرانی، و منزویسازی دیپلماتیک همه جنبشهای اسلامی یا ملیگرایانه است.
پرسش: واکنش شخصی شما نسبت به حملات اخیر این رژیم علیه ایران و قتل غیرنظامیان چیست؟
چه پیامی برای مردم دارید؟
چیناپی: واکنش شخصی من نسبت به حملات اخیر علیه ایران و کشتار غیرنظامیان، خشم عمیق و اندوهی جانکاه است.
اینکه زنان، سالخوردگان و کودکان بیگناه تاوان تصمیمات جنایتکارانه سیاسی را با جان خود میپردازند، قلبم را به درد میآورد.
افکارم با آنها و تمام قربانیان است.
پیام من این است: هیچ قدرت نظامیای نمیتواند غرور مردمی را که از آزادی و حاکمیت خود دفاع میکنند از بین ببرد.
از دولتهای صادق، جامعه مدنی بینالمللی و همه انسانهای باوجدان میخواهم که برای پایان دادن به این جنون، شکستن دیوار سکوت، و تحریم هدفمند عاملان آن بسیج شوند.
تا زمانی که عدالت برای مردم ایران — و همچنین فلسطینیان و لبنانیها — برقرار نشود، صلح واقعی در خاورمیانه و امنیت برای جهان ممکن نخواهد بود.
پرسش: ایالات متحده بارها قطعنامههای سازمان ملل علیه جنایات رژیم صهیونیستی را وتو کرده است.
آیا به نظر شما، سیاستهای آمریکا عامل تداوم این تجاوزات است؟
چگونه میتوان هر دو رژیم را پاسخگو ساخت؟
چیناپی: بیتردید، وتویهای آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل علیه قطعنامههای محکومکننده جنایات اسرائیل، به منزله نجاتبخشی برای رژیمی است که خود را فراتر از قانون میبیند.
با محافظت از تلآویو در برابر حتی سرزنشهای نمادین بینالمللی، واشنگتن عملاً چراغ سبز تجاوزهای بیشتر را نشان میدهد.
سیاست آمریکا نهتنها به نسلکشی اسرائیل در غزه استمرار میبخشد، بلکه اکنون به بمباران خاک ایران نیز گسترش یافته است — بدون هیچ تبعاتی.
برای شکستن این چرخه مصونیت، هر دو رژیم باید تحت نظارت نهادهای مستقل بینالمللی قرار گیرند: شورای امنیت باید رهبران آنها را به دیوان کیفری بینالمللی ارجاع دهد و مجمع عمومی باید دادگاههای ویژه تشکیل دهد.
همزمان، دولتهای غربی که با فروش سلاح، حمایت دیپلماتیک و استفاده از حق وتو این جنایات را ممکن میسازند، باید خود مشمول تحریمهای جهانی و تحقیقاتی رسمی درباره نقششان در جنایات جنگی شوند.
پرسش: رژیم صهیونیستی مدعی است که تنها مراکز نظامی را هدف قرار میدهد، اما واقعیت میدانی چیز دیگری میگوید: آنچه در عمل مورد اصابت قرار میگیرد، مناطق غیرنظامی است.
این مسئله بهروشنی در غزه دیده میشود؛ جایی که شمار بالای کودکان قربانی و بازماندگان معلول، خود گواهی دردناک است.
در حملات اخیر این رژیم به ایران نیز، بسیاری از جانباختگان را زنان، کودکان و شهروندان عادی تشکیل میدهند.
به نظر شما، انگیزه واقعی رژیم اسرائیل از هدف قرار دادن غیرنظامیان چیست؟
چیناپی: هدفگیری عامدانه غیرنظامیان، حقیقت هدف رژیم صهیونیستی را افشا میکند: ایجاد ترس و ارعاب در میان ملتها، نه صرفاً تضعیف «توان نظامی».
در غزه، بیمارستانها، مدارس و اردوگاههای پناهندگان به تلی از خاک بدل شدهاند و کودکانی زخمی یا یتیم برجای ماندهاند.
در ایران نیز، یورشهای اخیر به محلههای مسکونی و دفاتر رسانهای که به کشته شدن زنان و کودکان منجر شد، بخشی از استراتژی مجازات جمعی برای جلوگیری از مقاومت است.
این تاکتیک، مبتنی بر حداکثرسازی ترس، فروپاشی همبستگی اجتماعی و تحمیل سلطه کامل است — تروریسم دولتی در خالصترین شکل خود؛ بیارتباط با هرگونه ضرورت نظامی واقعی.
پرسش: اعتراضات جهانی علیه جنایات رژیم صهیونیستی روز به روز گستردهتر میشود.
به نظر شما چگونه میتوان این همبستگی جهانی را به فشارهای واقعی سیاسی و اقتصادی علیه این رژیم تبدیل کرد؟
چیناپی: خیزشهای اعتراضی از لندن تا دهلی، از بوئنوس آیرس تا ژوهانسبورگ، نشان میدهد که خشم اخلاقی مرز نمیشناسد.
برای تبدیل این همبستگی به فشار مؤثر، فعالان و نهادهای مدنی باید خواستار اعمال تحریمهای هدفمند علیه شرکتهای نظامی اسرائیلی و آمریکایی، مسدودسازی داراییهای چهرههای کلیدی و تعلیق همکاریهای تجاری و نظامی شوند.
کمپینهای عدم سرمایهگذاری باید صندوقهای بازنشستگی، بانکها و دانشگاههای شریک در این جنایات را هدف قرار دهند.
همچنین، کشورهای عضو سازمان ملل باید برای قطع یا کاهش روابط دیپلماتیک با اسرائیل و محکومیت وتوهای آمریکا در تمام مجامع بینالمللی بسیج شوند.
پرسش: بسیاری بر این باورند که رهبران رژیم اسرائیل باید به دلیل ارتکاب جنایات جنگی و اقدامات تروریستی، در دادگاههای بینالمللی نظیر لاهه محاکمه شوند.
با این حال، تاکنون هیچ اقدام جدی در این زمینه صورت نگرفته است.
به نظر شما چرا جامعه جهانی در این مورد دست به عمل قاطع نزده است؟
چیناپی: فقدان هرگونه اقدام حقوقی جدی علیه رهبران اسرائیل — با وجود کوهی از اسناد و شواهد — ریشه در استانداردهای دوگانه ژئوپولیتیکی دارد.
اسرائیل، با اتکاء به پشتیبانی قدرتهای بزرگ، عملاً از حاکمیت قانون مصون مانده است.
درخواستها برای محاکمه نتانیاهو، کاتس یا آیزنکوت در لاهه، بارها توسط نفوذ غربیها در دیوان کیفری بینالمللی و شورای امنیت خنثی شدهاند.
برای پایان دادن به این بنبست، جامعه جهانی باید به اصل «صلاحیت جهانی» متوسل شود: دادگاههای ملی در اروپا، آمریکای لاتین یا آفریقا میتوانند متهمان را تحت پیگرد قرار داده و حکم بازداشت صادر کنند.
جامعه مدنی باید بر دستگاه قضایی کشورها فشار بیاورد تا از این مسیر، بنبست نهادهای سیاسی بینالمللی را دور بزنند.
پرسش: بیش از هفت دهه است که رژیم صهیونیستی و دستگاههای اطلاعاتی آن، ترور هدفمند چهرههای سیاسی و نظامی — بهویژه منتقدان و مخالفان — را بهعنوان ابزاری استراتژیک به کار میگیرند.
به نظر شما چرا این رژیم تا این حد بر سیاست ترور تکیه دارد؟
و دیدگاه شما نسبت به این نوع «تروریسم دولتی» چیست؟
چیناپی: ترور، از دوران پیش از تأسیس اسرائیل تا عملیاتهای ویژه موساد و ارتش این رژیم، همواره یکی از ارکان سیاست خارجی صهیونیسم بوده است.
با حذف فیزیکی منتقدان و «دشمنان بالقوه»، اسرائیل میکوشد هرگونه چالش به پروژههای توسعهطلبانهاش را پیشاپیش خنثی کند.
این استفاده سازمانیافته از ترور هدفمند — از رهبران فلسطینی گرفته تا فرماندهان لبنانی و دانشمندان ایرانی — چیزی جز تروریسم دولتی نیست.
این اقدامات، اصول حاکمیت ملی و عدالت را لگدمال میکند.
باید با صراحت آن را آنگونه که هست نامید: اعدام فراقضایی.
تنها با افشای این جنایات، میتوان سازوکارهای حقوقی بینالمللی مانند دادگاههای صلاحیت جهانی، اعلان قرمز اینترپل و پروندههای جنایات جنگی را فعال ساخت و به این حکومت وحشت پایان داد.
پرسش: رژیم صهیونیستی در حالی بهطور غیرقانونی سلاحهای هستهای در اختیار دارد و از هرگونه نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی سر باز میزند، که همزمان ایران را به بهانه نگرانیهای هستهای هدف قرار میدهد.
آیا این مصداق آشکار استاندارد دوگانه در نظم جهانی نیست؟
بهنظر شما جامعه جهانی چگونه باید با این ریاکاری آشکار برخورد کند؟
چیناپی: دوگانگی آشکارتر از این وجود ندارد: اسرائیل خود بر زرادخانهای پنهان از سلاحهای هستهای تکیه دارد، معاهده منع گسترش تسلیحات هستهای را نقض میکند و بازرسیهای آژانس را نمیپذیرد، اما ایران را به بهانه مقابله با «بمب خیالی» هدف حمله قرار میدهد.
این استاندارد دوگانه، نشان از نظمی جهانی دارد که به سود قدرتمندان تنظیم شده است.
جامعه بینالمللی باید این اجرای گزینشی قانون را رد کند: اختیارات آژانس برای بازرسی از تمام کشورهای دارای سلاح هستهای تقویت شود، شفافیت از اسرائیل مطالبه گردد، و هر کشور دارای سلاح هستهای که از نظارت سر باز میزند بهعنوان «نامشروع» تلقی شود.
تنها با عمومیسازی قواعد — بدون استثناء — میتوان اعتماد به اصول حاکم بر امنیت جهانی را بازسازی کرد.
حمله اخیر ایالات متحده به تأسیسات هستهای ایران چه پیامدهایی برای نظم بینالملل، اعتبار آژانس انرژی اتمی و آینده ثبات منطقه دارد؟
چیناپی: بمباران اخیر تأسیسات هستهای ایران از سوی ایالات متحده، گامی خطرناک و آشکار در نقض حقوق بینالملل و حاکمیت کشوری عضو سازمان ملل بود.
آمریکا با پیوستن به کمپین یکجانبه اسرائیل برای نابودی فردو، نطنز و اصفهان، آخرین ظواهر دیپلماسی را کنار گذاشت و نشان داد که آماده است به بهانه «عدم اشاعه»، جنگی تمامعیار را آغاز کند.
این اقدام نهتنها اختیارات آژانس بینالمللی انرژی اتمی را زیر سؤال برد — نهادی که هیچ نشانهای از برنامه تسلیحاتی قریبالوقوع ایران نیافته بود — بلکه الگویی خطرناک ایجاد کرد که قدرتهای نظامی میتوانند هر کشوری را که «تهدید» تلقی میکنند، بدون توجه به قوانین بینالمللی بمباران کنند.
ادعای این که این حملات «بسیار موفق» بوده و ایران باید «صلح کند» یا آماده حملات بزرگتر باشد، چیزی جز یک اولتیماتوم پنهان نیست: یا به دیکتههای آمریکا و اسرائیل تن دهید یا نابود شوید.
چنین تهدیدی، هرگونه احتمال مذاکره واقعی را نابود میکند، مواضع تهران را رادیکالتر میسازد، و منطقه را در آستانه جنگی وسیعتر قرار میدهد.
علاوه بر آن، کسانی که بمبهای سنگرشکن را به مناطق غیرنظامی پرتاب کردهاند باید پاسخگو باشند: بیمارستانها، مدارس و محلههای مسکونی نمیتوانند بهعنوان «خسارات جانبی» در حملهای با قویترین سلاحهای جهان در نظر گرفته شوند.
سکوت یا حمایت دولتهای غربی — از جمله متحدان اصلی آمریکا — تنها بر عمق این جنایت میافزاید و نشاندهنده مشارکت کسانی است که مدعی دفاع از حقوق بشر هستند اما تأمین مالی و سیاسی این جنایات را برعهده دارند.
با حمله به تأسیسات هستهای ایران، ایالات متحده نهتنها از منع اشاعه حمایت نکرد، بلکه اصولی را که از همه ما محافظت میکند در هم شکست.
امنیت واقعی، نه از طریق بمباران و ارعاب، بلکه تنها با توافقهای شفاف، قابل راستیآزمایی و اعمالشده توسط نهادهای جمعی — نه اسکادرانهای بمبافکن خارج از حاکمیت قانون — بهدست خواهد آمد.
انتهای پیام/