اتلاف انرژی و ضعف مدیریت تقاضا؛ بزرگترین تهدید پایداری برق ایران
اگرچه تولید انرژی در ایران سالانه رکورد میزند، اما رضایت مصرفکننده و صنعت از پایداری خدمات همچنان پایین است

به گزارش خبرنگار مهر با وجود رشد تولید انرژی و سرمایهگذاریهای گسترده، بحران خاموشی و ناپایداری برق همچنان گریبان ایران را رها نکرده است.
«اتلاف بالای انرژی و مدیریت غیرهوشمند تقاضا» نه تنها بزرگترین چالش صنعت برق کشور است، بلکه تهدیدی برای اقتصاد ملی، رفاه مردم و امنیت راهبردی کشور بهحساب میآید.
مهرداد اصغری، پژوهشگر و کارشناس مدیریت انرژی، با صراحت هشدار میدهد: «هنگامی که هر سال میلیاردها کیلوواتساعت برق و میلیاردها مترمکعب گاز در کشور بدون هیچ فایدهای به هدر میرود، دیگر نمیتوان امیدی به حل ریشهای بحران برق داشت، مگر آنکه نگاه سیاستگذار و جامعه از تولیدمحوری به مدیریت اتلاف و تقاضا تغییر کند.»
در شرایطی که دیگر کشورها، با تکیه بر کنترل مصرف، اتلاف را به حداقل رساندهاند، صرفاً ادامه سیاست فعلی، یعنی توسعه نیروگاهها بدون اصلاح جدی شبکه و رفتار اجتماعی، مسیر را به سوی بحران عمیقتر هدایت میکند.
ابعاد اتلاف انرژی: بحران خاموش و پرهزینه
طبق جدیدترین آمار وزارت نیرو، حدود ۱۳ تا ۱۵ درصد از کل برق تولیدی کشور، پیش از رسیدن به مصرفکننده، در شبکه انتقال و توزیع از بین میرود.
این عدد نه فقط دو برابر میانگین جهانی (۷ درصد) است، بلکه حتی برخی کشورهای کمتر توسعهیافته را نیز پشت سر گذاشتهایم.
در بخش گاز، وضعیت بدتر است و تخمینها گاهی تا ۲۰ درصد تلفات میزنند.
اصغری میگوید: «میزان انرژی هدررفته فقط در زیرساختهای برق، مطابق متوسط سالانه، معادل مصرف سالانه ۵ تا ۶ استان کشور است.
این یک زخم پنهان بزرگ بر پیکره اقتصاد ایران است که سرمایه و منابع ملی را میبلعد.»
علاوه بر این، حجم بالایی از انرژی در صنایع، ساختمانهای اداری و حتی منازل به دلیل بهرهوری پایین و عدم رعایت استانداردهای مصرف بهینه، بیصدا دود میشود و از بین میرود.
زیرساختهای فرسوده و بحران مزمن شبکه
در بسیاری از مناطق ایران، شبکههای توزیع و انتقال برق و گاز، عمری بیش از ۳۰ تا ۵۰ سال دارند.
بخش قابلتوجهی از پستهای توزیع، کابلهای فشار قوی و ایستگاهها از حد استاندارد قدیمیتر هستند و هر سال فرسودهتر میشوند.
اصغری هشدار میدهد: «اگر امروز جسارت نوسازی شبکه و جایگزینی تجهیزات فرسوده را به خرج ندهیم، بهزودی حتی با افزایش تولید نیز هیچ تضمینی برای تداوم پایداری شبکه وجود ندارد.
خاموشی نه حاصل کمبود تولید، که زاییده تلفاتی است که برای آن راهحل مشخص داریم ولی اجرا نمیکنیم.»
فرسودگی شبکه، نه تنها تلفات را بالا میبرد، بلکه ریسک حوادث، خاموشیهای ناگهانی و هزینه تعمیرات اضطراری را نیز افزایش داده است.
یارانه انرژی و بحران ساختاری مصرف
برق و گاز خانگی و صنعتی در ایران با یارانه بسیار بالا و بعضاً رقمهای غیرواقعی در منطقه عرضه میشود.
این موضوع نهتنها منجر به بیانگیزگی مصرفکننده برای صرفهجویی میشود، بلکه انگیزه سیاستگذار و صنعت را هم برای نوآوری و اصلاح زیرساخت به پایینترین حد میرساند.
از نگاه کارشناسی اصغری گفت: «تا زمانی که مصرف اضافه عملاً هیچ هزینه جدی بر مصرفکننده و صنعت تحمیل نکند، انتظار اصلاح الگو ناعادلانه است.
یارانه انرژی مثل یک شمشیر دولبه، رقابتپذیری منطقهای ایران را از بین برده و درآمدهای صنعت برق را بهشکل وحشتناک کاهش داده است.»
غیبت مدیریت هوشمند تقاضا (DSM) و عقبماندگی فناوری
در ایران، برخلاف کشورهای توسعه یافته، ابزارهای هوشمند مدیریت مصرف (DSM)، کنتورهای هوشمند، شبکههای دیجیتال کنترل بار و سیستمهای اطلاعرسانی بلادرنگ، یا وجود ندارند یا بسیار محدود استفاده میشوند.
تصمیمگیری برای قطع یا مدیریت بار عمدتاً سنتی، غیرسیستمی و بدون دریافت داده لحظهای است.
اصغری تأکید میکند: «کلید حل بحران برق، فناوریهای نوین اندازهگیری، مدیریت بار و تعامل مستقیم با مصرفکننده است.
هر دقیقه تعویق در استقرار کنتورهای هوشمند، یعنی استمرار اتلاف و بحران پنهانی که با توسعه تولید حل نمیشود.»
در کشورهای موفق، مصرفکننده میتواند بهطور روزانه اطلاعات مصرف خود را ببیند، در برنامههای تشویقی مشارکت کند و به کاهش مصرف در پیک تشویق شود.
سهم غیرقابلانکار بخشهای انرژیبر و صنایع اسرافکار
حدود یکچهارم کل مصرف برق کشور در صنایع بزرگ فولاد، سیمان، آلومینیوم و پتروشیمی بهکار میرود.
متأسفانه، متوسط راندمان این واحدها دو تا سه برابر پایینتر از استاندارد جهانی است.
دلیل اصلی آن استفاده از تجهیزات قدیمی و نبود الزام قانونی به بهسازی و نوسازی صنایع است.
اصغری معتقد است: «دولت باید صنایع بزرگ را ملزم کند طی یک دوره زمانی مشخص، فرآیندها و تجهیزات خود را به استاندارد منطقهای برسانند.
این برنامه نه فقط حفظ اشتغال، بلکه تضمین امنیت انرژی و جلوگیری از خاموشیهای زنجیرهای است.»
چالش فرهنگی-اجتماعی: نبود مشارکت جامعه و صنعت
یکی از لایههای پنهان بحران اتلاف انرژی در ایران، بیتوجهی عمومی و ضعف فرهنگ مشارکت است.
جامعه نسبت به پیامهای صرفهجویی انرژی اغلب بیتفاوت است و مقاومت اجتماعی در برابر کاهش مصرف یا مشارکت در کمپینهای مشارکتی به چشم میخورد.
اصغری میافزاید: «مردم خاموشی را به رسمیت نمیشناسند.
هنوز درک ملی نسبت به اینکه هر کیلووات ساعت انرژی، حاصل میلیونها تومان سرمایهگذاری و کار جهادی است، شکل نگرفته است.
بدون اصلاح نگرش عمومی هیچ سیاستی موفق نخواهد بود.»
سیاست تعرفهای و بنبست اصلاح انگیزه
تعرفههای برق و گاز نهتنها واقعی نیستند، بلکه عملاً به مصرف بیشتر پاداش میدهند.
اغلب اقشار پرمصرف، به جای پرداخت جریمه، از سوبسید بیشتری منتفع میشوند.
چنین الگویی، کاملاً بر خلاف اصول موفق مدیریت مصرف در دنیاست.
اصغری راهحل را در «تعرفه پلکانی واقعی، با حمایت همزمان از خانوارهای کمدرآمد و اخذ هزینه واقعی از مصرفکنندگان سنگین» میداند.
تجربه جهانی؛ اشتیاق به اصلاح مصرف، نه افزایش تولید
موفقترین کشورها، از ژاپن و کره جنوبی تا آلمان و چین، در دهه اخیر با کنترل مصرف و کاهش تلفات (نه افزایش تولید)، هم مصرف انرژی و هم آلودگی را کاهش دادهاند و پایداری شبکه را تثبیت کردهاند.
در ژاپن پس از بحران فوکوشیما، یک برنامه منسجم کاهش مصرف در تابستان اجرا شد و با امداد فرهنگی، فناوری و سیاست تعرفه پلکانی، مصرف برق تا ۲۲ درصد پایین آمد.
بحران «اتلاف انرژی و ضعف مدیریت تقاضا» ریشه بسیاری از مشکلات فعلی صنعت برق ایران است.
اگر این بحران راهبردی از مسیر اصلاح ساختاری، بهرهگیری از فناوری نوین، اصلاح تعرفه و آموزش عمومی جدی گرفته نشود، حتی با دو برابر شدن ظرفیت تولید، پایداری برق و امنیت انرژی کشور دست یافتنی نخواهد بود.
به بیان اصغری «آینده روشن انرژی ایران، وابسته به جسارت اصلاح ساختار مصرف، اعتماد به فناوری بومی و مشارکت فعال مردم و صنعت در مسیر عقلانیشدن الگوی مصرف است.
راهکار ساده است ولی اراده میطلبد.»