خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

دوشنبه، 02 تیر 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

ایران سرزمین مردمانی که دنبال آرامش‌اند ولی از جنگ نمی‌هراسند

مهر | فرهنگی و هنری | دوشنبه، 02 تیر 1404 - 14:12
ایران، سرزمین بلندی است که همیشه از شرق و غرب در معرض تاخت و تاز برادران ناتنی حسود و خشمگینش بوده است. خویشکاری ایران و ایرج، گستراندن مهر، داد و آبادی در جهان است؛ حتی به قیمت نبرد طولانی.
فريدون،اژدها،پسر،ايرج،ايران،بيامد،سلم،تور،نبرد،شير،شاه،تندخو ...

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ طاهره طهرانی: میان سرزمین‌ها و مردمان پیوندی کهن است، اهالی هر دیار شبیه زیستگاه‌شان می‌شوند و زیستگاه‌ها شبیه مردمان ساکنش.
و این اصلِ ریشه‌ای در نامگذاری‌ها هم رعایت می‌شود.
یک نمونه‌اش نامگذاری ایرج است در شاهنامه فردوسی، شاهزاده‌ای که نامش پیوند اول و آخر نام هسته مرکزی ایران بود.
بر اساس شاهنامه فردوسی، فریدون سه پسر داشت که برای آنها نامی بر نگزیده بود.
این سه پسر از دو خواهر جمشید به نام‌های ارنواز و شهرناز بودند؛ فریدون پس از بزرگ شدن پسران و به خواستگاری رفتن برای دختران سرو شاه یمن -که او هم نامی برای سه دخترش برنگزیده بود- نام‌گذاری پسرانش را بر اساس آزمونی که از آن‌ها گرفت انجام داد.
در راه بازگشت پسران از یمن، او برای سنجش شجاعت و تدبیر و نامگذاری شایسته آنها، فریدون که افسونگری می‌داند خود را به شکل اژدهایی عظیم‌الجثه درمی‌آورد و در مسیر بازگشت آن‌ها به کاخ سر راهشان ظاهر می‌شود:
چون از باز گردیدن این سه شاه
شد آگه فریدون، بیامد به راه
ز دلشان همی خواست کآگه شود
ز بدها گمانیش کوته شود
بیامد به سان یکی اژدها،
کزو شیر گفتی نیابد رها
خروشان و جوشان به راه اندرون
همی از دهانش آتش آمد برون
واکنش هر یک از پسران به این اژدها، مبنای نام‌گذاری آن‌ها قرار گرفت:
بیامد دَمان سوی مهتر پسر،
که او بود پرمایه تر تاجوَر
مِهین گفت با اژدها روی جنگ
نبیند خردیافته مرد سنگ
سبک پشت بنمود و بگریخت زوی؛
پدر زی برادرش بنهاد روی
میانین برادر چو او را بدید،
کمان را به زه کرد و اندر کشید
مرا _گفت_ اگر کارزار است کار،
چه شیر دمنده چه جنگی سوار!
چو کِهتر پسر نزد ایشان رسید،
خروشید کآن اژدها را بدید
بدو گفت: کز پیش ما باز شو
نهنگی تو، بر راه شیران مرو!
گرت نام شاه آفریدون به گوش،
رسیده است هرگز بدینسان مکوش!
که فرزند اوییم هر سه پسر،
همه گرزداران پرخاشخر
گر از راه بیراه یکسو شوی،
وگر بر نهمت افسر بدخویی!
فریدون فرخ چو بشنید و دید،
هنرها بدانست و شد ناپدید
برفت و بیامد به دروازه پیش
چنان چون سزا بُد به آئین خویش
اژدها ناپدید می‌شود، فریدون به دروازه شهر برمی‌گردد و با بزرگان و لشکر به استقبال فرزندانش می‌رود، به کاخ باز می‌گردد و نیایش می‌کند، سپس به بارگاه می‌رود و در پیش بزرگان و پسرانش این طور می‌گوید:
چنین گفت کان اژدهای دژم،
کجا خواست گیتی بسوزد به دم،
پدر بُد که جُست از شما مردمی،
چو بشناخت برگشت با خُرَّمی
کنون، نامتان ساختستیم نغز،
چنان چون بباید سزاوار مغز
سلم نام بزرگترین پسر شد، که در مواجهه با اژدها ترسید و به دنبال راه فرار بود و از نبرد دوری کرد.
فریدون او را سلم نامید، چرا که گوشه امن و سلامت را جستجو کرد:
تویی مِهترین، سلم نام تو باد
به گیتی پراکنده کام تو باد
که جُستی سلامت ز چنگ نهنگ،
به گاه گریزش نکردی درنگ
دلاور که نندیشد از پیل و شیر،
تو دیوانه خوانش، مخوانش دلیر
تور پسر میانی بود که با خشم و غرور و تندخویی تصمیم به مبارزه با اژدها گرفت.
فریدون او را تور نامید، به معنای بی‌پروا و شجاع و تندخو:
میانه کز آغاز تیزی نمود،
کز آتش مر او را دلیری فزود،
ورا تور خوانیم، شیر دلیر
کجا زنده پیلش نیارد به زیر
هنر خود دلیریست بر جایگاه
که بد دل نباشد سزاوارِ گاه
ایرج کوچک‌ترین پسر بود که با خونسردی و آرامش، متوجه شد که این یک آزمون است و با تدبیر و خردمندی به دنبال راه‌حلی منطقی برای مقابله با اژدها گشت.
ابتدا با او گفتگو کرد و خود و برادرانش را معرفی کرد و نسبشان را گفت، به اژدها هشدار داد و او را از نبرد برحذر داشت و سرانجام گفت اگر تو کنار نروی و بخواهی بجنگی، رودررویت می‌ایستیم.
فریدون او را ایرج نامید، زیرا شجاعتی خردمندانه و با اعتدال انسانی از خود نشان داد که به تنهایی لایق ستایش بود (ایر به معنای نجیب و شریف)، این نام اول و آخر نام مرکز ایران «ایران ویج» است.
پس از این آزمون و نام‌گذاری، فریدون قلمرو خود را میان پسرانش تقسیم کرد؛ روم و غرب _که سرزمینی آرام و بهره‌مند بود_ را به سلم سیاس و ثروت طلب، چین و توران _که سرزمینی وسیع و سخت و درشت بود_ را به تور دلیر و تندخو، و ایران _سرزمین روشنِ میانه و بلند_ و دشت سواران نیزه وران (شبه جزیره عربستان) و یمن را به ایرج خردمند که مرد داد و دین بود، بخشید.
کشته شدن ایرج به دست برادرانش، شاهنامه شاه طهماسبی
به تاریخ که نگاه کنیم، شباهت این سه سرزمین با خلق و خوی این سه پسر را می‌بینیم، تمثیل سه برادر و سه سرزمین؛ سرانجام در ادامه قصه آنکه خردمند و بی‌گناه و آرام است به دست دو برادر تندخو و حسود و حیله‌گر خود کشته می‌شود و فرزندی از نسل او (منوچهر) کینش را از برادران ناجوانمردش می‌ستاند و داد را در زمین برقرار می‌کند و آبادی را می‌گستراند.
ایران، سرزمینی است که همیشه از شرق و غرب در معرض تاخت و تاز برادران ناتنی حسود و خشمگینش بوده است، همواره مانند ایرج، شرافتمندانه و بزرگوارانه ابتدا از در گفتگو و سخن وارد شده و هیچگاه آغازگر جنگی علیه همسایگان خود نبوده است.
اما وقتی نوبت نبرد فرا رسیده، پا پس نکشیده و دلاورانه وارد نبرد شده تا جهان باز بر منهج عدل و داد بگردد و انسان در هیچ سوی هیچ مرزی، اسیر دیو خشم و آز و رشک نماند.
گویی خویشکاری ایران و ایرج، گستراندن داد و آبادی در جهان است؛ حتی به قیمت نبردهای طولانی.