تجاوز آمریکا و اثبات شکست صهیونیستها مقابل ایران - تسنیم
یک نویسنده لبنانی با بیان اینکه عقب نشینی اسرائیل از اهداف خود به خاطر ناتوانی در تحقق آنها، از محتمل ترین سناریوها در روند جنگ این رژیم با ایران است، تاکید کرد تجاوز آمریکا به تاسیسات هسته ای ایران، بیانگر شکست صهیونیست ها مقابل این کشور است.

به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، در راستای ادامه تحلیلهای محافل منطقهای و جهانی از روند جنگ کنونی میان ایران و رژیم صهیونیستی و سپس تجاوز مستقیم آمریکا به تاسیسات هستهای ایران در چارچوب حمایت از صهیونیستها و تبلیغ دستاوردی موهوم، «علی حیدر» نویسنده و کارشناس لبنانی مقالهای به این منظور منتشر کرد که خلاصه آن، به این صورت است:
هرچند تجاوز ایالات متحده به ایران از نظر اهداف مستقیم، ابزارهای مورد استفاده و اعلام بعدی مبنی بر اینکه ایالات متحده مأموریت خود را فعلاً به پایان رسانده است، محدود به مواضع خاصی در ایران بود، اما نقطه عطفی استراتژیک در جریان جنگ جاری محسوب میشود، به ویژه از آنجا که آمریکا در سایه ناتوانی رژیم صهیونیستی در مقابله با ایران، وارد این عرصه شده است.
حمله آمریکا به تاسیسات هستهای ایران و اثبات شکست اسرائیل
این مداخله آمریکا 9 روز پس از آغاز جنگ ایران و رژیم صهیونیستی رخ داد که طی آن صهیونیستها با محاسباتی غلط، تجاوز ضد ایران را شروع کردند و در ادامه در دستیابی به اهداف تعیینشده توسط کابینه امنیتی که عبارت بودند از وارد کردن ضربهای ویرانگر به برنامه هستهای، نابودی زرادخانه موشکی ایران، تضعیف محور مقاومت و ایجاد شرایط سیاسی که مانع از بازسازی تواناییهای ایران در دوره پس از جنگ شود، شکست خوردند.
طی ده روزی که از جنگ مستقیم میان ایران و رژیم صهیونیستی میگذرد، واقعیتهای میدانی، ناتوانی اسرائیل برای دستیابی به این اهداف، حتی با وجود برخورداری از حمایت نامحدود خارجی را ثابت کرده است.
ایران به واکنش به تجاوز علیه خود ادامه داده و حتی به سطح جدیدی رسیده است که در حملات بیسابقه علیه صهیونیستها کاملا مشهود است.
این امر فشار بر جبهه داخلی رژیم اشغالگر را افزایش داده و تهدید به طولانی شدن جنگ و کاهش قابلیتهای تل آویو کرده است.
در این میان، حمله آمریکا به تاسیسات هستهای ایران را نمیتوان از بستر استراتژیک آن جدا کرد.
این حمله صرفاً حمایت تاکتیکی از اسرائیل نبود، بلکه ورود مستقیم به میدان نبرد بود و پیامدهایی در رابطه با ماهیت نبرد و موازنه قدرت دارد و در وهله نخست، بیانگر ناتوانی رژیم اشغالگر مقابل ایران بوده و به عبارت دیگر، آمریکا و اسرائیل متوجه شدهاند که حتی حمایتهای نامحدود غیرمستقیم غرب و واشنگتن از این رژیم هم نمیتواند مانع ضربات ایران به اسرائیل شود.
بنابراین آمریکا با انجام یک حمله مستقیم به تاسیسات هستهای ایران در صدد کسب یک دستاورد تبلیغی برای صهیونیستها و به نوعی روحیه دادن به آنها بود.
چشمانداز دقیق ایران در مهار تهدیدات/ تسلیم شدن در کار نیست
در مقابل، همه میدانند که ایران ثابت کرده در موضع ضعف قرار ندارد و همانطور که با قدرت، پاسخ تجاوزات رژیم صهیونیستی را میدهد، گزینههایی هم برای پاسخ به تجاوز آمریکا برای محافظت از استقلال و حاکمیت خود دارد.
بنابراین حتی اگر قرار باشد بعد از پاسخ ایران، در نهایت مذاکره و توافقی هم انجام شود، هرگونه توافق احتمالی مبتنی بر موازنه بازدارندگی خواهد بود، نه بر منطق دیکته، به ویژه از آنجا که آینده ایران و جایگاه آن را در زمینههای اقتصادی، نظامی و بازدارندگی شکل میدهد.
در این شرایط تنشزا، ابزار اصلی دشمنان ایران نه تنها حملات نظامی، بلکه این است که فشار، چه نظامی و چه سیاسی، ادامه خواهد یافت، مگر اینکه تهران چشمانداز پس از جنگ خود را طبق برنامههای مورد نظر آمریکا و اسرائیل تغییر دهد؛ موضوعی که غیرممکن است.
صهیونیستها در محاسبات غلط در شروع جنگ با ایران، یک هدف اصلی خود را بر این مبنا تعیین کرده بودند که ایران بعد از جنگ قادر به ادامه یا توسعه قابلیتهای موشکی و هستهای خود نباشد.
در مقابل، ایران از نظر سیاسی و میدانی در فضایی عمل میکند که تسلیم شدن غیرقابل تصور بوده و جنگ را به گونهای به پایان میرساند که تضمین میکند اصول استراتژیک خود را حفظ کند و در عین حال هزینههایی را بر دشمنان خود تحمیل کند که در آینده جرات محاسبات غلط و تجاوز به حاکمیت این کشور را نداشته باشند.
استراتژی ایران در فرسایش جبهه داخلی رژیم صهیونیستی و فشار بر آمریکا
بنابراین، پیشبینی میشود که مشخصه واکنش ایران، تدریجی بودن و فرسایش دشمن باشد و عملیاتهای آن بر عمق رژیم صهیونیستی، به عنوان مهمترین پایگاه آمریکا در منطقه متمرکز است که هرگونه ضربه و ضعف در آن به منزله ضربهای به نفوذ کلی آمریکا در منطقه است.
بنابراین، حملات ایران با هدف تضعیف امنیت رژیم صهیونیستی و به چالش کشیدن هدف بازدارندگی مشترک آمریکا و اسرائیل انجام میشود.
تهران همچنین در تلاش است تا معادله جدیدی را تحمیل کند که تعادل را به چشمانداز منطقهای بازگرداند و خود را به عنوان نیرویی تثبیت کند که قادر به تضعیف نمادهای برتری استراتژیک آمریکا در منطقه و در راس آن، اسرائیل است.
در واقع، ادامه این نوع واکنش ایران، چه در طول جنگ و چه پس از آن، مبنایی برای یک معادله ضد بازدارندگی است که به این کشور اجازه میدهد سیاستهای داخلی و خارجی خود را بدون تسلیم اجباری یا امتیازدهی ادامه دهد.
در این بین یکی از سناریوهای محتمل در روند جنگ کنونی میان ایران و رژیم صهیونیستی، عقبنشینی اسرائیل از اهدافش است.
این سناریو بر این فرض استوار است که اسرائیل ادامه جنگ را به منزله تضعیف امنیت داخلی خود میداند؛ چرا که این جنگ به جنگی فرسایشی تبدیل میشود که علاوه بر گسترش رسواییهای منطقهای و جهانی اسرائیل، جبهه داخلی متزلزل این رژیم را بیش از پیش در معرض فروپاشی قرار میدهد.
آنچه که اجرای این سناریو را تقویت میکند، فرضیه انصراف ایالات متحده از ادامه مشارکت نظامی در جنگ با ایران برای محافظت از منافع راهبردی متعدد خود در منطقه است؛ به ویژه اینکه منافع اقتصادی و نظامی واشنگتن در منطقه، در تیررس ایران قرار دارد.
این گزینهای است که پذیرش آن برای رژیم صهیونیستی بسیار دشوار خواهد بود؛ زیرا صهیونیستها حتی با وجود حمایت نظامی آمریکا هم قادر به مهار حملات ایران نیستند.
در مورد عدم تمایل آمریکا برای جنگ مستقیم با ایران، ناظران امور معتقدند که ورود مستقیم واشنگتن به تقابل نظامی با ایران، هم در سطح منطقهای و هم در سطح بینالمللی، احتمالات خطرناکتری را در پی دارد و ممکن است ایالات متحده را درگیر جنگی کند که هنوز خواهان آن نیست و با اولویتهای آمریکا که علاوه بر وضعیت داخلی این کشور، بر تهدید چین تمرکز دارد، در تضاد است و باید منتظر تحولات آینده باشیم.
انتهای پیام/