سراب اعتماد؛ چرا دوستی با آمریکا کُشنده است؟
آمریکا در روابط بین المللی خود اغلب به اصول دیپلماتیک بی اعتناست و به سیاست هایی دوگانه متوسل می شود؛ مثلاً در حالی که از حقوق بشر و دموکراسی سخن می گوید، در عمل با رژیم ها و گروه هایی فالوده می خورد که نقض های گسترده ای در این زمینه ها دارند.

خبرگزاری تسنیم ـ محمدرضا آتشین صدف؛ برخی کشورهای منطقه و جریانهای داخلی ایران به امید بهبود شرایط سیاسی و اقتصادی، به آمریکا اعتماد میکنند؛ در حالی که بررسی روندهای تاریخی و اقدامات آمریکا در منطقه نشان میدهد که این اعتماد نهتنها بینتیجه بوده، بلکه در بسیاری از موارد به زیان این کشورها تمام شده است.
این مواضع سازشکارانه معمولاً بر پایهی وعدههای دیپلماتیک و تبلیغات رسانهای اتخاذ میشوند؛ اما آنچه در عمل اتفاق میافتد، به وضوح نشاندهندهی اهدافی پنهانی در پس سیاستهای مداخلهگرانهی واشنگتن است.
تجربهی کشورهای گوناگون جهان از همکاریهای اقتصادی، امنیتی و سیاسی با آمریکا نشان داده که این کشور بهراحتی از تعهدهای خود صرفنظر کرده و هنگامی که به اهداف خود برسد، متحدانش را به حال خود رها میکند؛ به یاد بیاوریم جملهی معروف سیاستمدار آمریکایی را که اعتراف کرده «دشمنی با آمریکا شاید خطرناک باشد؛ اما دوستی با او قطعا کُشنده است!» در ادامه برخی از دلایل این مرگبار بودن به اجمال بیان میشود؛ تا به قول معروف سر بیصاحب نتراشیده باشیم.
سابقه نقض تعهدها و توافقها
آمریکا در طول دهههای گذشته بارها از توافقهای بینالمللی خارج شده و تعهدهای خود را زیر پا گذاشته است.
نمونهی بارز آن، خروج این کشور از توافق هستهای ایران (برجام) در سال 2018 (1397) است.
این موضوع نشان داد که دولتهای آمریکا به تعهدهای حقوقی خود پایبند نیستند و تصمیمهایشان وابسته به منافع به قول خودشان ملی و امنیت آمریکا و تابعی است از خواست لابی پرنفوذ صهیونیستی.
علاوه بر برجام، خروج آمریکا از توافقهای مهمی مانند پیمان اقلیمی پاریس، معاهدههای اقتصادی بینالمللی و حتی برخی سازمانهای وابسته به سازمان ملل متحد، همگی حاکی از عدم اعتبار این کشور در عرصهی دیپلماسی جهانی است.
این روند باعث شده که بسیاری از کشورها، حتی متحدان سنتی آمریکا، نسبت به این کشور دچار تردید شده و در برنامههای خود در پی راهحلهایی مستقل باشند.
آمریکا عامل بیثباتی در منطقه
رفتار آمریکا در خاورمیانه نشان میدهد که این کشور به جای کمک به صلح و ثبات، پیوسته درگیریها و آشوبها را برافروخته یا برافروختهتر کرده است.
ایجاد جنگهای منطقهای، دامن زدن به اختلافهای بین کشورها و قومیتها و مذاهب، پشتیبانی از گروههای مخالف دولتهای قانونی و...
همه نشانگر عدم تعهد واقعی این کشور نظامیگرا به صلح و امنیت منطقهای است.
این اقدامها گاه به شکل مستقیم، از طریق تأمین تسلیحات، حمایت مالی و اطلاعاتی از گروههای مسلح همسو با اوست و گاه به شکل غیرمستقیم، از طریق اعمال فشارهای اقتصادی و تحریک نارضایتیهای داخلی و...
نمونههایی مانند نقش آمریکا در گسترش جنگ سوریه، ایجاد بیثباتی در افغانستان، حمایت از جنگ بر ضد یمن و حتی فشارهای سیاسی بر ضد دولتهای مستقل منطقه همگی تأیید کنندهی این واقعیت هستند که سیاستهای واشنگتن نه برای ایجاد ثبات، بلکه برای حفظ نفوذ و کنترل بر منابع و بازارهای منطقهای طراحی و اجرا میشوند.
اهداف اقتصادی و استراتژیک پنهان
آمریکا در تعاملات خود با کشورها معمولاً اولویت را به منافع اقتصادی و ژئوپلیتیک خود میدهد.
فشارهای اقتصادی از طریق تحریمها و تلاش برای کنترل بازارهای انرژی منطقه و...
همگی نشاندهندهی سیاستهای این کشور است در جهت تأمین منافع غالبا نامشروعش بدون در نظر گرفتن شرایط و منافع ملی دیگر کشورها.
همچنین، واشنگتن با نفوذ در نهادهای مالی جهانی و افزایش وابستگی کشورها به دلار، تلاش میکند کنترل خود را بر اقتصاد جهانی حفظ کند.
این عملکرد در کوتاهمدت ممکن است برای برخی کشورها فرصتهایی اقتصادی فراهم کند؛ اما در بلندمدت سبب وابستگی خطرناک و کاهش قدرت تصمیمگیری مستقل آنها و حتی چه بسا سقوطشان میگردد.
دخالت در امور داخلی کشورها
آمریکا کشوری است بسیار بدسابقه در زمینهی دخالت در امور داخلی کشورهای گوناگون.
از به راه انداختن کودتاهای فراوان در مناطق مختلف جهان گرفته تا پروراندن و پروارکردن جریانهای اپوزیسیون بر ضد دولتهای قانونی.
تاریخچهی فعالیتهای آمریکا در ایران، آمریکای لاتین، اروپای شرقی و...
نشان میدهد که این کشور بارها در تغییر حکومتها و شکلدهی به تحولات داخلیشان نقش ویرانکنندهای داشته است؛ جای دوری نرویم کودتای 1332 در ایران، سند سیاهی از خباثت این دولت سیهروی سیهکاسه است.
واشنگتن همواره تلاش کرده مسیر سیاسی کشورها را مطابق با اهداف خود تغییر دهد.
این دخالتها موجب تضعیف حاکمیت ملی کشورها شده و در آثار ویرانکنندهای بر اقتصاد، امنیت و فرهنگ کشورهای هدف داشته است.
ناپایبندی به اصول دیپلماتیک و رفتارهای دوگانه
آمریکا در روابط بینالمللی خود اغلب به اصول دیپلماتیک بیاعتناست و به سیاستهایی دوگانه متوسل میشود؛ مثلاً در حالی که از حقوق بشر و دموکراسی سخن میگوید، در عمل با رژیمها و گروههایی فالوده میخورد که نقضهای گستردهای در این زمینهها دارند؛ بیآنکه کوچکترین نقدی بر عملکرد آنها داشته باشد؛ سهل است، باید گفت که آمریکا خود اولین و بزرگترین ناقض حقوق بشر و دموکراسی است.
برای نمونه در مقطعهای گوناگونی از تاریخ جمهوری اسلامی وقتی برخی کاندیداهای ریاست جمهوری یا مجلس شورای اسلامی بر اساس معیارهای شرعی و قانونی توسط مجلس خبرگان رد صلاحیت میشدند؛ فریاد دولتمردان آمریکایی بلند میشد که در ایران دموکراسی وجود ندارد؛ به این دلیل که افرادی دارای گرایش به آمریکا تأیید نشدهاند.
نتیجه آنکه اعتماد به آمریکا بدون در نظر گرفتن سوابق و اهداف این کشور، میتواند پیامدهای منفی فراوانی برای کشورهای منطقه و کشور عزیزمان ایران به همراه داشته باشد؛ بنابراین ضروری است که مسئولان و سیاستگذاران عزیز ما پیوسته با دیدی واقعبینانه به این موضوع بنگرند و سیاستها و تصمیمهای خود را بر اساس منافع ملی و مصالح بلندمدت اتخاذ کنند.
به گفتهی سعدی شیرینسخن:
ز بیگانه پرهیز کردن نکوست/ که دشمن توان بود در زی دوست
انتهای پیام/