آمریکا هم نمیتواند اسرائیل را نجات دهد
تمیم البرغوثی در تحلیلی جامع، اظهار داشت معتقد است که حتی ورود آمریکا نمیتواند به رژیمصهیونیستی کمکی کند.

به گزارش مشرق، «تمیم البرغوثی» نویسنده و تحلیلگر سیاسی فلسطینی - مصری در ارائهای در کانال یوتیوبی خود به بررسی جنگ رژیمصهیونیستی با ایران و نتیجه این جنگ پرداخته است.
او معتقد است که حتی ورود آمریکا نمیتواند به رژیمصهیونیستی کمکی کند.
برغوثی هر خطری برای ایران را خطری جدی برای روسیه، چین، پاکستان و حتی کشورهای عربی دانسته و خطرات روی کار آمدن یک دولت همسو با غرب برای این کشورها را تبیین کرده است.
متن این ارائه را در ادامه از نظر میگذرانید.
آزادی کامل فلسطین نزدیک شده است.
در سال ٢٠٢١ گفتم که «آزادی کامل ممکن است.» سپس، زمانی که این جنگ در سال ٢٠٢٣ آغاز شد، اعلام کردم که روند آن آغاز شده است و اکنون میگویم که آزادی نزدیک شده و فرصت ایران برای پیروزی- اگر برخی از ما برخی دیگر را تنها نگذارند - بیش از شانس اسرائیل است؛ حتی اگر ایالات متحده از آن حمایت کند.
چند دقیقه صبوری کنید، آنچه را میگویم، خودتان قضاوت کنید.
مردم ایران مهاجر نیستند
نخست آنکه، این جنگ نیازمند پایداری است و ایران از این منظر توانمندتر از اسرائیل است.
ایران از نظر وسعت سرزمینی و جمعیت، بزرگتر است و فشار نظامی بر آن، منجر به تغییر جمعیتی نمیشود؛ مردم آن نه مهاجرند و نه وارداتی که برای امنیت به این کشور آمده باشند.
اما در اسرائیل، تنها دو روز بمباران کافی بود تا دولت مانع خروج شهروندان شود؛ چون انتظار دارد که شمار زیادی از آنها کشور را ترک کنند و این خروج، توانایی دولت در بسیج نیرو و اداره اقتصاد را تهدید میکند.
با این حال، همان شهروندان، راه دریا را پیش گرفتهاند و به سوی اروپا روانهاند.
دوم آنکه، تأثیر سیاسی جنگ در ایران، با تأثیر آن در اسرائیل متفاوت است.
مقابله با دشمن در کشورهای ما، بر مشروعیت نظامها میافزاید.
در ایران، مخالفان پیش از موافقان، گرد رهبری جمع شدهاند.
اما در اسرائیل، مردم موضع خود در برابر دولت را به نتیجه جنگ گرهزدهاند.
متحدان ایران، به ایران نیازمندند
سوم آنکه، متحدان ایران بیش از آنکه اسرائیل برای متحدانش ضروری باشد، به ایران نیاز دارند و اگر عجیب به نظر نرسد، این مسئله حتی در مورد ایالات متحده نیز کموبیش صادق است.
اسرائیل بر وقوع یک کودتای نظامی در ایران حساب باز کرده بود؛ کودتایی از سوی همان کسانی که پیشتر ترور رئیسجمهور سابق، وزیر خارجه و فرماندهان مقاومت فلسطین و لبنان را تسهیل کرده بودند و با آن ترورها، دخالت کامل ایران در این جنگ را به تأخیر انداختند.
اسرائیل میخواست این کودتاچیان از حمله اول و شهادت فرماندهان سپاه، بهعنوان پوششی برای عمل خود بهره ببرند.
اما این پروژه، در همان روز اول، شکست خورد و افشا شد و بر اسرائیل و مزدورانش، همان رفت که بر کودتاچیان شکستخورده در هر جای دنیا میرود.
نتیجه این شکست، آن بود که همه متحدان ایران دریافتند هدف اسرائیل نه توقف پروژه هستهای یا موشکی ایران است -که بهخوبی میدانند ایران در صورت آسیب، آنها را بازسازی خواهد کرد- بلکه هدف اصلی، سرنگونی کل نظام جمهوری اسلامی و جایگزینی آن با رژیمی وفادار به خود و ایالات متحده است.
پس بیایید نقشه را مرور کنیم تا دریابیم که بقای نظام در تهران، برای متحدان ایران در مسکو، پکن و اسلامآباد بسیار حیاتیتر از بقای اسرائیل برای واشنگتن است.
در مورد پاکستان، باید دانست که دولت کنونی هند دشمن آن و متحد ایالات متحده و اسرائیل است.
حال اگر خدایناکرده نظامی همسو با آمریکا و اسرائیل در تهران روی کار آید، لاجرم متحد هند خواهد شد و پاکستان بین دو هند قرار میگیرد و این تهدیدی وجودی است برای بقای پاکستان و برنامه هستهای آن.
منافع حیاتی و حتی موجودیت پاکستان ایجاب میکند که از ایران حمایت و پشتیبانی کند و اجازه تغییر نظام در آن را ندهد.
اما در مورد چین، روی کار آمدن یک نظام آمریکایی در تهران، کل غرب آسیا را بر پکن خواهد بست و پروژه «کمربند و جاده» را که تجارت و نفوذ جهانی چین به آن وابسته است، مختل میکند.
همچنین تضعیف متحد چین یعنی اسلامآباد، به نفع هند تمام میشود و روابط بین هند و چین نهتنها رقابتی، بلکه در مواردی خصمانه و در آستانه جنگ است و نیازی به توضیح بیشتر ندارد.
در مورد روسیه، مسکو هرگز اجازه نخواهد داد که تنها راه آن به دریاهای غیرمنجمد، راه آن به خلیجفارس و اقیانوس هند پس از شکست در بالکان و نیمهشکست در شام از دست برود.
یک نظام غربگرا در تهران، تمامیت ارضی روسیه در قفقاز غنی از نفت را نیز تهدید میکند.
افزون بر این، روسیه از کمکهای ایران در جنگ اوکراین بهرهمند است و در موازنههای مهم آسیای مرکزی و صدها پرونده دیگر، به ائتلاف راهبردی با ایران متکی است.
آمریکا هم نمیتواند
اما در مورد اسرائیل؛ اگرچه حمایت آمریکا از آن در بسیاری موارد گسترده بوده است، اما این بار محدودیتهایی دارد.
وضعیت اقتصادی و سیاسی ایالات متحده، این کشور را برای ورود به جنگی جدید در خاورمیانه آماده نمیسازد؛ جنگی که سرنوشتی بهتر از دو جنگ پیشین نخواهد داشت.
رئیسجمهور آمریکا نیز تمایلی به چنین ماجراجوییای ندارد و مردمش نیز چنین جنگهایی را نمیپذیرند.
درست است که مداخله آمریکا محتمل است - بلکه ممکن است همین حالا و پیش از انتشار این پیام رخ داده باشد - اما این مداخله، به احتمال زیاد، صرفاً در سطح نیروی هوایی و اطلاعاتی خواهد بود و چنین مداخلهای، نه میتواند نظامی را سرنگون کند و نه حتی شلیک موشکها را متوقف سازد.
تجربیات غزه و لبنان بهروشنی نشان میدهد که بمبارانهای گسترده، مانع از ادامه مقاومت موشکی نشدند.
شلیکها تا زمان تهاجم زمینی ادامه داشت و حتی پس از آن نیز برای مدتی قابلتوجه ادامه یافت.
بدیهی است که تغییر نظامهای سیاسی از آسمان ممکن نیست؛ چنین هدفی نیازمند اشغال زمینی است.
اما نه اسرائیل و نه ایالات متحده در موقعیتی نیستند که بتوانند به یک حمله زمینی علیه ایران دست بزنند بهویژه پس از شکست دو تهاجم پیشین به عراق و افغانستان؛ کشورهایی که هم از نظر وسعت بسیار کوچکتر بودند، هم جمعیت کمتری داشتند و هم در زمان تهاجم، از نظر داخلی بسیار متفرقتر از ایران بودند.
علاوه بر این، هرگونه حمله زمینی احتمالی به ایران، ناگزیر باید از راه دریا انجام شود؛ چراکه هیچیک از کشورهای هممرز با ایران، زمینه استقرار و انتقال انبوه نیروهای مهاجم را فراهم نمیکنند.
این در حالی است که بزرگترین عملیات آبی – خاکی تاریخ بشر، در نورماندی فرانسه و در جریان جنگ جهانی دوم، تنها با ۱۵۰ هزار سرباز انجام شد.
این در حالی است که ایالات متحده برای اشغال عراق به دوبرابر این تعداد نیاز داشت و با این حال، شکست خورد.
حال تصور کنید چنین کاری درباره ایران چگونه خواهد بود؟
بر این اساس، دستیابی اسرائیل به اهداف مستقیم خود در این دور از جنگ، حتی با دخالت ایالات متحده عملاً غیرممکن است.
شانس پیروزی ایران چقدر است؟
اما اگر از احتمال شکست اسرائیل بگذریم، درباره شانس پیروزی ایران چه میتوان گفت؟
و آیا این پیروزی قطعی است؟
پاسخ من، همان است که پیش از این بارها گفتهام؛ در جنگ، همهچیز ممکن است.
پیروزی تنها زمانی ممکن خواهد شد که برخی از ما، برخی دیگر را تنها نگذارند.
از هر عرب و ایرانی، حاکم یا محکومی که این پیام را دریافت میکند، میخواهم به این جمله توجه کند:
همانطور که پیروزی اسرائیل تنها در صورتی ممکن است که نظام حاکم در ایران سرنگون شود - و این اتفاق، بسیار بعید است - پیروزی ایران نیز تنها در صورتی محقق میشود که نظام صهیونیستی در اسرائیل سقوط کند و این، کاملاً ممکن است.
این جنگ، یک نبرد تمامعیار صفر و یکی است.
هیچ راه میانهای وجود ندارد.
حتی اگر فردا آتشبس برقرار شود، یا دهها آتشبس در آینده شکل گیرد، جنگ ادامه خواهد یافت - با ابزارها و شیوههایی دیگر - تا یکی از این دو نظام بر دیگری غلبه یابد.
اگر آتشبس پیش از سقوط نظام صهیونیستی برقرار شود، اسرائیل تلاش خود را برای سرنگونی نظام ایران از راههای دیگر از سر خواهد گرفت؛ از طریق توطئه، نفوذ، تحریکات فرقهای و جنگ روانی.
زیرا این دشمن، در دوران صلح، ماهرتر و خطرناکتر از دوران جنگ است.
شواهد آن روشن است؛ تجربه آتشبس در لبنان و پیش از آن آتشبسهای پیدرپی در غزه، نشان دادند که نسلکشی و محاصره حتی در دوران آتشبس هم ادامه یافتهاند.
پس باید دانست که در این نبرد و در همه جبههها، آتشبس صرفاً ابزاری است از ابزارهای جنگ؛ بلکه فراتر از آن، ابزاری برای خیانت، فریب و ترور است.
نباید فراموش کرد که خود رژیم اسرائیل نیز ۷۷ سال پیش با بهرهگیری از یک آتشبس تأسیس شد.
از همین رو، تکرار میکنم؛ این جنگ، جنگی است صفر و یکی.
اگر آتشبس، موقتاً درگیری را متوقف کند، نبرد از طریق دیگر ادامه خواهد یافت تا یکی از دو نظام به پایان برسد و در این معادله، منافع کل امت اسلامی تنها در پیروزی مطلق ایران نهفته است؛ زیرا جایگزین آن چیزی جز فاجعه نخواهد بود.
ای مردم!
این جنگ زمانی آغاز شد که اسرائیل خود را در برابر دو خطر وجودی یافت؛ نخست، ائتلاف مقاومت به رهبری ایران؛ و دوم، اکثریت جمعیت عرب در سرزمین تاریخی فلسطین.
اگر اسرائیل بتواند ضربه مهلکی به قلب محور مقاومت، یعنی ایران وارد کند، یا با برقراری آتشبسی موقت، فرصتی برای بازسازی توان خود بهدست آورد، به این بسنده نخواهد کرد.
بلافاصله بهسراغ خطر دوم خواهد رفت: اکثریت عرب در سرزمین فلسطین.
در این میان، غزه، نوک پیکان این جمعیت است.
متراکمترین منطقه عربی از نظر جمعیت و سلاح در سرزمین فلسطین.
بنابراین، اسرائیل تلاش خواهد کرد که مردم غزه را به سمت مصر کوچ دهد و توافقنامه صلح مصر - اسرائیل را زیر پا بگذارد.
اگر در این کار موفق شود، بلافاصله پروژه کوچ اجباری ساکنان کرانه باختری به اردن را دنبال خواهد کرد و بدانید که اگر اسرائیل از رویارویی با جبهه مقاومت رها شود، بیدرنگ به سراغ مسالمتجویان و عادیسازان نیز خواهد رفت زیرا بقای این رژیم در حذف همه مخالفان است؛ خواه مبارز، خواه صلحجو.
این دقیقاً همان چیزی است که نخستوزیر اسرائیل وقتی از «تغییر نقشه منطقه» سخن میگوید، در سر دارد.
اسرائیل برای همه نقشه دارد
مصر نخستین کشوری است که به دلیل نزدیکی به غزه، هدف پروژه کوچ قرار دارد و اسرائیل هرگز از این هدف دست نخواهد کشید تا زمانی که نامش «اسرائیل» باقی مانده است.
چون موجودیت خود را با کوچ اجباری پیوندزده.
اگر طولانیترین آتشبس تاریخ آن - یعنی توافقنامه صلح با مصر - نتواند آن را متوقف کند، هیچ آتشبس دیگری هم موفق نخواهد شد.
پس تنها راه نجات مصر - و نه صرفاً مصر - سقوط رژیمصهیونیستی است، همین حالا.
پس از مصر، نوبت اردن است، به دلیل همجواری با کرانه باختری.
سپس سوریه هدف قرار خواهد گرفت، چون اسرائیل قصد دارد این کشور را تجزیه کند؛ یک دولت فرقهای در جنوب و یک دولت قومی در شمال و پس از سوریه، نوبت ترکیه خواهد بود؛ زیرا روی کار آمدن یک دولت طرفدار اسرائیل در منطقه فرات تمامیت ارضی ترکیه را در جنوب شرقی به خطر خواهد انداخت.
این همان نکتهای است که رئیسجمهور ترکیه وقتی گفت «مقاومت فلسطین در غزه از آناتولی دفاع میکند»، به آن اشاره داشت.
معادله میان اسرائیل و کشورهایی مانند مصر، اردن، سوریه و ترکیه، یک معادله صفر و یکی است؛ همانگونه که رابطه اسرائیل با ایران، غزه، لبنان، عراق و یمن نیز چنین است.
ما به نقطهای رسیدهایم که خطر، هم برای جبهه مقاومت و هم برای صلحطلبان یکسان شده است.
ای مردم!
امروز همه شما - چه بخواهید، چه نخواهید - فلسطینی شدهاید.
حتی کشورهای خلیج فارس نیز از سلطه و تجاوز اسرائیل در امان نیستند.
این تهدید، هم متوجه آنهاست که متحد ایالات متحده بودهاند و هم آنها که خود را میانجی بیطرف میان اسرائیل و دشمنانش تصور میکردند؛ چراکه دشمنی که با زور و نابودی بر دشمنانش چیره میشود، نه به متحد نیاز دارد، نه به واسطه.
او فقط پیرو میخواهد و چشم طمع به ثروت آنها دوخته است.
جاهطلبیهایی که اسرائیل در منطقه دارد، همان جاهطلبیهایی است که رژیم مطلوبش در تهران نیز در آن شریک خواهد شد.
پس به این آینده محتمل، خوب فکر کنید.
اگر خدایناکرده، نظامی وابسته و غربگرا در ایران روی کار آید، بیشک به اسرائیل و آمریکا نزدیکتر خواهد بود تا هر کشور دیگری در منطقه؛ چراکه ایران همان منابع نفت و گاز خلیج فارس را در اختیار دارد و افزون بر آن، از موقعیت ژئوپلیتیکی ممتاز، وسعت جغرافیایی و مجاورت با چین و روسیه برخوردار است.
این امر، وزن راهبردی سایر متحدان آمریکا و حتی واسطههای منطقهای را کاهش میدهد.
بر همین اساس میگویم؛ اتکا به ایران، نه فقط از سر شرافت، دین و میهندوستی، بلکه از باب دفاع از خود، واجب است.
این اتکا، هم ضروری است و هم سودمند؛ بهشرط آنکه برخی از ما، برخی دیگر را تنها نگذارند.
مشارکت کشورهای عربی، هرچند در حداقل ممکن، علیه اسرائیل در این جنگ، تنها راه تضمین بقای آنهاست.
خطر، برای همگان یکسان است؛ چه نظامی باشید و چه غیرنظامی.
این جنگ، هیچ حد وسطی ندارد.
پس بهدرستی بنگرید؛ کدامیک از دو طرف، از سر گرسنگی ژئوپلیتیک به دنبال سرزمین است و در کمین نشسته تا در صورت پیروزی، فلسطینیان را به سرزمینهای شما کوچ دهد؟
به خدای یگانه سوگند، اگر اسرائیل به تمام اهداف خود در این جنگ برسد، پایتختی برای هیچیک از شما باقی نخواهد ماند و خداوند بر آنچه میگویم، گواه است.
ای کسی که اکنون پیامم را دریافت میکنی - چه حاکم باشی، چه محکوم، چه سرباز یا افسر، چه غیرنظامی - تو را فرا میخوانم که هر کاری از دستت برمیآید، برای شکست این دشمن در این جنگ انجام دهی؛ چه درگیری نظامی ادامه یابد و چه متوقف شود.
زیرا تنها در این صورت است که تو و خانوادهات، میتوانید بقا داشته باشید.
فریب صلح دشمن را نخور!
او در هراس عمیقی فرو رفته و تا زمانی که ما هستیم، هرگز از ما احساس امنیت نخواهد کرد.
پس ما نیز نباید تا زمانی که او هست، به او اعتماد کنیم یا خود را در امان بپنداریم.
ای مردم، این لحظه، جای تأخیر نیست.
آزادی کامل فلسطین، از بحر تا نهر، امروز فقط به سرنگونی یک نظام بستگی دارد؛ در کشوری که ما اکثریت جمعیت آن را تشکیل میدهیم فقط کافی است آن نظام و قوانینش تغییر کند و این ممکن است.
نزدیک است.
اگر تنها نمانیم.
اما اگر فردا اسرائیل موفق به کوچ اجباری شود، آزادی فلسطین مستلزم تغییر جمعیتی متقابل خواهد بود.
امری که شاید صدها سال طول بکشد.
پس اکنون، در لحظهای ایستادهایم که یا دشمن را شکست میدهیم، یا شکست خود را برای همیشه تثبیت میکنیم.
دشمن این را بهخوبی میداند.
رهبرانش شب و روز بر آن تأکید میکنند.
پس شما نیز انتخاب خود را بکنید.
به یاد داشته باشید؛ این انتقام، انتقام عمومی امت است و هر کس که انتقام شخصی خود را بر انتقام امت مقدم بدارد، همان است که منفعت فردیاش را بر مصلحت جمعی ترجیح داده و این همان چیزی است که مردم آن را خیانت مینامند.
امروز، فرقهگرایی و تفرقه میان ما، تنها تیر در سلاح دشمن است.
پس در هر یک از دو جبهه که میخواهی بایست اما بدان که بیطرفی، هدیهای است به دشمن؛ پاداشی برای جنایاتش.
اسرائیل خطایی مرتکب شده که شاید دومین خطای بزرگش پس از خطای تأسیس این رژیم باشد؛ او بقای خود را به نابودی همزمان جبهه مقاومت و صلحطلبانش گرهزده است.
پس شما اشتباه نکنید.
او را از عواقب آنچه کرده، معاف نکنید.
زیرا اگر دست بالا را بیابد، هیچکس را معاف نخواهد کرد.
ای مردم، من از زمان آتشبس در لبنان، ارسال پیامهایم در این جنگ را متوقف کرده بودم؛ نه از سر تردید، بلکه چون هنوز نشانه روشنی از تحقق آنچه هشدارش را میدادم، پدید نیامده بود و انسان نباید دیدگاهش را با وعده، اثبات کند.
پس تا امروز صبر کردم.
و اینک، به شما میگویم؛ من در پانزده سال گذشته، چه درباره مصر، چه درباره شام و چه درباره فلسطین، هیچ سخنی نگفتم جز آنکه محقق شد.
این پیام، هم بشارت است و هم هشدار.
پیروزی ممکن است و آن، پیروزی کامل خواهد بود.
شکست هم ممکن است، و آن نیز شکستی کامل خواهد بود.
این جنگ، هیچ راه میانهای ندارد حتی اگر برخی گمان دیگری داشته باشند.
پس خود را در هر جایگاهی که میخواهید قرار دهید، اما بدانید؛ وقتِ تصمیم است.
و با نقل قولی از اولین پیامم در این جنگ پایان میدهم.
پیامی که عنوانش این بود: «آزادی کامل، آغاز شده است.» در آن پیام گفتم: «دشمن در این رویارویی فراگیر موفق نخواهد شد مگر اینکه رویارویی فراگیر نشود و برخی از ما برخی دیگر را تنها بگذاریم.
اگر چنین شد او ما را یکی پس از دیگری از بین میبرد و هر کس منتظر نوبت خود خواهد ماند.
ما چارهای نداریم جز اینکه همه با هم و در یک زمان با دشمن مقابله کنیم، به جای اینکه او ما را نوبت به نوبت از بین ببرد.
من این را نمیگویم که مردم را به خطر دعوت کنم درحالیکه خودم در امان باشم، از خطری هشدار میدهم که در لباس امنیت پنهان شده است.
رویارویی امروز بهترین راه برای نجات است و هر کس امروز ترسید یا تأخیر کرد، دشمن فردا نوبت او را به تأخیر نخواهد انداخت.»
و آنچه دو سال پیش درست بود، امروز هم درست است.
و آزادی تمام فلسطین ممکن است و این در دست شماست، ای کسی که اکنون پیامم را دریافت میکنی.
آنچه را که میتوانی انجام دهی دستکم نگیر.
هر ملتی از جزء جزئش قدرت میگیرد، خصوصاً از آن اجزائی که مسلح به آهن و القاب هستند.
اگر خودت را کنار نکشی، آزادی تمام آن ممکن است و آزادی تمام آن آغاز شده و آزادی تمام آن نزدیک شده است.