خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

یکشنبه، 18 خرداد 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

در این مطلب به بررسی مفهوم کار بدون حقوق زنان می‌پردازیم؛ از خانه‌داری و نقش مراقبتی گرفته تا اثرات پنهان آن بر اقتصاد، سلامت روانی، جایگاه اجتماعی زنان و پیشنهادهایی برای تغییر این وضعیت نابرابر.

اعتماد | همه | شنبه، 17 خرداد 1404 - 18:18
کار بدون حقوق زنان؛ از خانه‌داری تا مراقبت‌های خانوادگی
زنان،نقش،اقتصادي،مراقبت،اجتماعي،خانواده،مراقبتي،خانگي،رواني، ...

در این مطلب به بررسی مفهوم کار بدون حقوق زنان می‌پردازیم؛ از خانه‌داری و نقش مراقبتی گرفته تا اثرات پنهان آن بر اقتصاد، سلامت روانی، جایگاه اجتماعی زنان و پیشنهادهایی برای تغییر این وضعیت نابرابر.
کد خبر: 717340 | ۱۴۰۴/۰۳/۱۷ ۱۷:۴۶:۵۵
زهرا تجویدی- هر روز میلیون‌ها زن در سراسر جهان ساعت‌های بی‌شماری را صرف انجام کارهایی می‌کنند که نه تنها در آمارهای رسمی اقتصادی به‌حساب نمی‌آید، بلکه به‌طور معمول بی‌ارزش و «بدیهی» تلقی می‌شود.
خانه‌داری، مراقبت از کودکان، رسیدگی به سالمندان، انجام امور عاطفی و اجتماعی خانواده و… .
این‌ها از جمله مسئولیت‌هایی هستند که بخش بزرگی از آن‌ها بر دوش زنان است.
با اینکه این فعالیت‌ها زیربنای سلامت، توسعه و پایداری اجتماعی محسوب می‌شوند، اما اغلب نادیده باقی می‌مانند و در سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌های اقتصادی دیده نمی‌شوند.
درک این واقعیت که بخش عظیمی از فعالیت‌های اجتماعی و اقتصادی بر پایه‌ کار بدون حقوق زنان بنا شده، نیازمند بازاندیشی در مفاهیم سنتی درباره «کار» و «نقش زن» است.
باید تلاش کنیم تا این فعالیت‌ها را از سایه خارج کرده و آن‌ها را به‌عنوان ستون‌های بنیادین جامعه انسانی به رسمیت بشناسیم.
در ادامه، به بررسی مفهوم کار بدون حقوق زنان می‌پردازیم؛ از خانه‌داری و نقش مراقبتی گرفته تا اثرات پنهان آن بر اقتصاد، سلامت روانی، جایگاه اجتماعی زنان و پیشنهادهایی برای تغییر این وضعیت نابرابر.
کار خانگی زنان؛ کار یا وظیفه؟
خانه‌داری یکی از فعالیت‌های حیاتی برای بقا و رفاه خانواده است.
اما در بسیاری از فرهنگ‌ها، این کار نه‌تنها ارزش اقتصادی ندارد، بلکه اغلب به‌عنوان «وظیفه ذاتی» زنان شناخته می‌شود.
جامعه عموماً انتظار دارد زن، خواه خانه‌دار یا شاغل، در کنار دیگر وظایفش کارهای خانه را نیز بدون اعتراض انجام دهد.
این نگاه، ریشه در ساختارهای فرهنگی و باورهای سنتی دارد که زن را مسئول اصلی امور داخلی خانواده می‌دانند.
بررسی‌ها نشان می‌دهند که در اغلب خانواده‌ها، حتی در شرایطی که زن و مرد هر دو شاغل هستند، بار اصلی کار خانگی همچنان بر دوش زن است.
این نابرابری در توزیع مسئولیت‌ها نه‌تنها زمان آزاد زنان را کاهش می‌دهد، بلکه مانعی جدی بر سر راه پیشرفت شغلی و تحصیلی آن‌ها نیز به‌شمار می‌آید.
زنان در بسیاری موارد از فرصت‌های ارتقاء شغلی و توسعه فردی صرف‌نظر می‌کنند زیرا بخش عمده‌ای از انرژی و زمان آن‌ها صرف امور خانگی و مراقبتی می‌شود.
نکته‌ قابل تأمل دیگر، نگاه تقلیل‌گرایانه به خانه‌داری به‌عنوان فعالیتی ساده و غیرتخصصی است.
درحالی‌که مدیریت منزل، برنامه‌ریزی غذا، نظافت، بودجه‌بندی و حتی روانشناسی خانواده، نیازمند توانمندی‌های متعددی است.
تصور عمومی از خانه‌داری، آن را از حیطه «کار» خارج می‌سازد و در نتیجه، دستمزد و احترام اجتماعی آن نیز حذف می‌شود.
حتی زبان رایج نیز به تقویت این نگاه کمک می‌کند؛ عباراتی چون «زنان خانه‌نشین» یا «فقط خانه‌دار» بار منفی و کاهنده‌ای دارند که در تضاد با واقعیت تلاش‌های این افراد است.
مراقبت از کودکان و سالمندان؛ کاری عاشقانه یا اجبار خاموش؟
مراقبت از اعضای خانواده، به‌ویژه کودکان، سالمندان و افراد بیمار، یکی دیگر از جنبه‌های مهم کارهای بدون حقوق زنان است.
این فعالیت‌ها از دیدگاه انسانی بسیار باارزش و حتی ضروری هستند، اما نظام‌های اقتصادی و اجتماعی اغلب آن را نادیده می‌گیرند.
مادران بسیاری ساعت‌های طولانی را صرف مراقبت از فرزندان‌شان می‌کنند بدون آن‌که در ازای آن دستمزدی دریافت کنند یا حتی قدردانی مناسبی ببینند.
در خانواده‌هایی که فرزند یا عضوی با نیازهای خاص دارند، مسئولیت‌ها دوچندان می‌شود.
در این شرایط، زنان اغلب ناچار می‌شوند شغل خود را رها کنند یا فرصت‌های تحصیلی و حرفه‌ای خود را به تعویق بیندازند تا بتوانند به مراقبت از عزیزان‌شان بپردازند.
این روند موجب دوری بیشتر زنان از چرخه رسمی اشتغال و افزایش وابستگی اقتصادی آنان به مردان می‌شود.
به این ترتیب، نوعی چرخه وابستگی شکل می‌گیرد که زنان را از استقلال اقتصادی محروم می‌سازد.
همچنین باید در نظر داشت که مراقبت از افراد بیمار و سالمند، به‌ویژه در جوامعی که سیستم‌های حمایتی ضعیف‌تری دارند، به‌معنای تحمل فشارهای روانی و فیزیکی مداوم برای زنان است.
بی‌خوابی، نگرانی دائمی و خستگی انباشته، بخشی از واقعیت‌های پنهان این نوع کار است.
با توجه به افزایش امید به زندگی و رشد جمعیت سالمندان، پیش‌بینی می‌شود که فشار مراقبتی بر زنان در آینده افزایش یابد، مگر آن‌که اقدامات جدی برای توزیع عادلانه این مسئولیت صورت گیرد.
در کنار این مسئولیت‌ها، زنان در نقش‌های گوناگون نیز فعالیت دارند: نقش معلم در آموزش ابتدایی فرزندان، نقش پرستار در مراقبت از بیمار، نقش روان‌درمانگر برای اعضای خانواده در بحران و نقش مدیر منابع انسانی برای هماهنگی روزانه زندگی خانواده.
همه این نقش‌ها در سایه‌ بی‌توجهی ساختارهای اقتصادی، بی‌دستمزد باقی می‌مانند.
آنچه به‌ظاهر «عشق مادرانه» یا «فداکاری» نامیده می‌شود، اغلب پوششی فرهنگی برای اجبار و سکوت در مقابل نابرابری‌های ساختاری است.
نقش پنهان زنان در پایداری اقتصاد خانوادگی
اگرچه کار بدون حقوق زنان مستقیماً در آمارهای اقتصادی ثبت نمی‌شود، اما واقعیت این است که اقتصاد خانواده بدون این کارها به‌راحتی از هم می‌پاشد.
اگر زنان خانه‌دار بابت فعالیت‌های خود مزد دریافت می‌کردند، ارزش افزوده‌ای چشم‌گیر به تولید ناخالص داخلی کشورها افزوده می‌شد.
برخی پژوهش‌ها تخمین می‌زنند که اگر کار خانگی زنان محاسبه می‌شد، سهم آن از GDP می‌توانست تا حدود ۳۰ تا ۵۰ درصد افزایش یابد.
از سوی دیگر، این حجم از کار رایگان باعث می‌شود دولت‌ها هزینه‌های کمتری برای خدمات اجتماعی، مراقبت‌های بهداشتی و مراکز نگهداری کودکان صرف کنند، چرا که این بار به‌شکلی نامرئی بر دوش زنان قرار دارد.
بنابراین، زنان نه‌تنها در خانه که در عرصه اقتصاد ملی نیز نقشی کلیدی ایفا می‌کنند، بی‌آنکه حقوقی بگیرند یا حتی دیده شوند.
جالب آن‌که بسیاری از خدماتی که توسط دولت یا بخش خصوصی ارائه می‌شود، اساساً جایگزین‌هایی برای کاری هستند که زنان در خانه به‌صورت رایگان انجام می‌دهند.
اگر قرار باشد همه خدماتی چون آشپزی، نظافت، مراقبت از کودک، آموزش اولیه و نگهداری از سالمند به بیرون از خانه واگذار شود، هزینه‌ای چند برابر بر دوش خانواده‌ها گذاشته خواهد شد.
این مسئله اهمیت کار زنان را دوچندان می‌کند و نقش آن‌ها را به‌عنوان ستون فقرات اقتصاد خانوادگی روشن‌تر می‌سازد.
زنان با مهارت‌هایی چون اولویت‌بندی نیازهای خانوار، برنامه‌ریزی بلندمدت و کنترل هزینه‌ها، در نقش مدیر اقتصادی خانوار عمل می‌کنند.
این مهارت‌ها نه‌تنها مستلزم تجربه‌اند بلکه دانشی ضمنی نیاز دارند که اغلب نادیده گرفته می‌شود.
شناسایی و تقویت این مهارت‌ها می‌تواند گامی مؤثر برای توانمندسازی اقتصادی زنان باشد.
بار روانی و فرسودگی نادیده گرفته‌شده
یکی دیگر از ابعاد مغفول‌مانده کار بدون حقوق زنان، فشار روانی و جسمی ناشی از آن است.
برخلاف تصور عمومی که خانه‌داری و مراقبت را «راحت» و «طبیعی» می‌داند، این فعالیت‌ها مستلزم تلاش فیزیکی و ذهنی قابل توجهی هستند.
بسیاری از زنان از احساس خستگی مداوم، عدم حمایت روانی و بی‌ارزشی رنج می‌برند.
همچنین، نادیده گرفتن این کارها در فرهنگ عمومی باعث می‌شود زنان احساس کنند که کارشان بی‌معناست یا هیچ اهمیتی ندارد.
این موضوع می‌تواند به بروز افسردگی، اضطراب و فرسودگی مزمن بینجامد.
در نبود حمایت اجتماعی و قانونی، زنان اغلب این مشکلات را با خود حمل می‌کنند و سکوت می‌کنند.
در برخی کشورها، آمارها نشان می‌دهند که نرخ افسردگی در زنان خانه‌دار بالاتر از میانگین است و بخشی از آن به دلیل احساس انزوا، تکرار یکنواختی روزمره و کم‌توجهی اجتماعی است.
زنان بسیاری هستند که علیرغم تلاش بی‌وقفه برای مراقبت از دیگران، هرگز فرصتی برای مراقبت از خود پیدا نمی‌کنند.
فشار روانی مضاعف ناشی از تضاد بین انتظارات اجتماعی و نیازهای فردی، گاه به بروز بیماری‌های جسمی و روانی جدی می‌انجامد.
نادیده گرفتن این واقعیت، منجر به تداوم چرخه‌ای از فرسایش روانی و بی‌عدالتی ساختاری می‌شود که سلامت خانواده و جامعه را تهدید می‌کند.
فرهنگ، رسانه و بازتولید نقش‌ها
فرهنگ عامه، رسانه‌ها و حتی نظام آموزشی در بازتولید و تقویت نقش‌های جنسیتی سنتی نقش اساسی دارند.
سریال‌ها، تبلیغات، کتاب‌های درسی و فیلم‌ها اغلب زنان را در نقش‌های مراقب، مادر، همسر و خانه‌دار نشان می‌دهند و مردان را به‌عنوان نان‌آور و تصمیم‌گیرنده اصلی.
این بازنمایی‌ها نه‌تنها کلیشه‌های جنسیتی را تثبیت می‌کند، بلکه از کودکی ذهن افراد را نسبت به آنچه «نقش طبیعی زن» است، شکل می‌دهد.
در چنین زمینه‌ای، حتی زنان تحصیل‌کرده و شاغل نیز ممکن است تحت فشارهای فرهنگی و خانوادگی قرار گیرند تا نقش خانه‌دار و مراقب را به‌عنوان اولویت بپذیرند.
این امر مانع بزرگی بر سر راه استقلال و تحقق خود‌سازی زنان به شمار می‌آید.
در دهه‌های اخیر تلاش‌هایی برای تغییر این روند در جریان بوده است.
از جمله تولید فیلم‌ها و سریال‌هایی که نقش‌های تازه‌ای از زنان ارائه می‌دهند یا فعالیت‌های فرهنگی که بر تساوی جنسیتی در خانه تمرکز دارند.
با این حال، این تلاش‌ها هنوز در برابر موج غالب بازنمایی‌های سنتی بسیار محدود و پراکنده‌اند.
برای تغییر ساختارهای ریشه‌دار فرهنگی، نیاز به رویکردی یکپارچه، بلندمدت و مبتنی بر مشارکت نهادهای مختلف وجود دارد.
توسعه فرهنگ گفت‌وگو در خانواده‌ها، مدارس و رسانه‌ها، می‌تواند به بازتعریف نقش‌های جنسیتی کمک کند.
آموزش مهارت‌های زندگی به‌صورت مشترک برای دختران و پسران و ترویج الگوهای جدید رفتاری، گامی اساسی برای شکستن کلیشه‌هاست.
چرا باید کار خانگی را به‌رسمیت شناخت؟
به‌رسمیت شناختن کارهای بدون حقوق زنان گامی اساسی در مسیر عدالت جنسیتی است.
وقتی جامعه، دولت و سیاست‌گذاران نقش اقتصادی و اجتماعی این کارها را جدی بگیرند، می‌توانند برای حمایت از زنان برنامه‌ریزی کنند.
این حمایت می‌تواند به‌صورت پرداخت‌های جبرانی، بیمه بازنشستگی برای زنان خانه‌دار، ایجاد مراکز مراقبتی رایگان یا کم‌هزینه، مرخصی‌های مراقبتی برای والدین و تدوین سیاست‌های اشتغال انعطاف‌پذیر بروز یابد.
در برخی کشورها، نظیر نروژ، سوئد یا کانادا، سیاست‌هایی اتخاذ شده‌اند که سهم مراقبت را میان والدین تقسیم می‌کنند یا ارزش اقتصادی کار خانگی را در محاسبات مالیاتی و بازنشستگی لحاظ می‌کنند.
گرچه این اقدامات هنوز ناکافی‌اند، اما قدمی مهم در جهت تغییر نگاه به کار خانگی و مراقبتی محسوب می‌شوند.
راهکارهایی برای تغییر وضعیت موجود
برای بهبود شرایط و به‌رسمیت شناختن کار بدون حقوق زنان، راهکارهای متعددی می‌توان در نظر گرفت:
آموزش و آگاهی‌بخشی عمومی در مورد ارزش کارهای خانگی و مراقبتی
تغییر محتوای آموزشی و رسانه‌ای برای مبارزه با کلیشه‌های جنسیتی
اجرای سیاست‌های حمایتی مالی برای زنان خانه‌دار
تسهیل اشتغال انعطاف‌پذیر برای مادران
طراحی بیمه‌ها و بازنشستگی‌هایی که دوران مراقبت و خانه‌داری را نیز در نظر بگیرد
فرهنگ‌سازی برای تقسیم عادلانه مسئولیت‌ها میان زنان و مردان در خانه
کار بدون حقوق زنان، اگرچه در ظاهر ساده و طبیعی به‌نظر می‌رسد، اما ریشه‌های عمیق اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی دارد.
این کارها پایه‌ای‌ترین خدمات انسانی را دربرمی‌گیرند و بی‌آن‌که مزد یا تقدیری دریافت کنند، روزانه انجام می‌شوند.
نادیده گرفتن این بخش عظیم از فعالیت‌های انسانی نه‌تنها بی‌عدالتی در حق زنان است، بلکه آسیب‌ بزرگی به توسعه پایدار، سلامت روان و اقتصاد خانواده وارد می‌کند.
شناسایی و حمایت از کارهای خانگی و مراقبتی، نه‌تنها به بهبود وضعیت زنان می‌انجامد، بلکه جامعه‌ای سالم‌تر، متعادل‌تر و عادلانه‌تر می‌سازد.
وقت آن رسیده است که صدای این کارهای خاموش را بشنویم و آن‌ها را به‌رسمیت بشناسیم.