حج معانی کن، نه حج مناسک، حج همه نیت است
شریعتی در کتاب «حج» درباره عید قربان می نویسد: «پس از رمی آخرین بت، بی درنگ قربانی کن که این سه بت مجسمه تثلیث اند، مظهر سه مرحله ابلیسی. فراموش نکن نیت یعنی این! همواره در نیت باش. بدان که چه می کنی و چرا ؟ ظاهر این اعمال تو را در خود گم نکند.»

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، یکی از مشهورترین سفرنامههای حج نوشته شده در دوران معاصر سفرنامه علی شریعتی است که با عنوان «حج» در سال 1349 ـ 1350 و به دنبال دومین سفر شریعتی به مکه تنظیم شد و توسط حسینیه ارشاد برای اولین بار در سال 1350 به چاپ رسید.
شریعتی در چاپ بعدی این کتاب تصحیحاتی انجام داد و عنوان کتاب را به «تحلیلی از مناسک حج» تغییر داد.
فرم و ساختار کتاب «حج» علی شریعتی متأثر از مناسک حج بوده و به نوعی می توان آن را یک کتاب سفرنامه دانست.
این کتاب به گفته شریعتی سفرنامه یک حجکننده مسلمان است.
کتاب «حج» رساله فقهی نیست، بلکه رساله فکری است.
شریعتی در این کتاب تأکید دارد که یک متخصص فقه و کلام نیست، بلکه صرفاً خود را یک حجکننده مسلمان میداند، سعی میکند فارغ از عادتهای معمول درباره تجربه دینیاش سخن بگوید و از این حرکت میتوان به عنوان گامی در جهت دموکراتیزه کردن برداشتهای دینی یاد کرد.
شریعتی تأکید دارد از این کار در پی آن است که کتاب خواندنی قرآن خوانده شود.
در نگاه شریعتی حج تمامی اسلام است و خدا هر چه را خواسته است به آدمی بگوید یکجا در حج ریخته است.
اسلام با هجرت و حرکت است که معنا مییابد.
هجرت هم یعنی کار هاجری کردن و هاجر هم یکی از قهرمانان داستان حج است.
بنابراین حج ، «هجرت» و «حرکت» را توامان با خود دارد.
در بخشی از این سفرنامه شریعتی مینویسد:
قربانی
پس از رمی آخرین بت، بیدرنگ قربانی کن که این سه بت مجسمه تثلیثاند، مظهر سه مرحله ابلیسی.
فراموش نکن نیت یعنی این! همواره در نیت باش«خودآگاه».
بدان که چه میکنی و چرا ؟
ظاهر این اعمال تو را در خود گم نکند، از معنیها غافل نمانی، این «همه اشاره» است یک لحظه ، چشمت را از آنجا که بدان اشاره میکنند، برنگیری، فرمالیسم، تو را در پیچ و خمهای پیچیده، تکنیک سردرگم نکند، حج معانی کن، نه حج مناسک، اینجا، همه چیز به نیت وابسته است.
که حج، همه نیت است.
دیگرا عمال، بینیت، خود بالذات، چیزی است.در روزه، اگر نیت نداشتی، بهرحال آثاری از آن را مییابی.
در جهاد، اگر نیت نداشتی، بهرحال، یک سربازی اما در حج، اگر نیت نباشد، هیچ است، هیچی.
مجموعه حرکاتی که هیچ سودی ندارد.
چه ، این مناسک همه اشاره است، نشانه است، رمز است.
کسی که نداند «سجود» چیست، فقط پیشانیاش را خاکی کرده است.
کسی که نفهمد در این مناسک چه میکند؟
از مکه فقط سوغات آورده است.
چمدانش پر است و خودش خالی!
در حج، تو "توحید" را ، عمل میکنی، با طواف، آوارگی و تلاش هاجر را بیان میکنی، با سعی، از کعبه تا عرفات ، هبوط آدم را، و از عرفات تا منی تاریخ را، فلسفه خلقت انسان را.
و درمنی، آخرین مرحله کمال را وایدهآل را، آزادی مطلق را، بندگی مطلق را، ابراهیم را، واکنون درمنی بی ابراهیمی و اسماعیلت را به قربانگاه آوردهای، اسماعیل توکیست؟
چیست ؟
مقامت؟
آبرویت؟
موقعیتت ، شغلت؟
پولت؟
خانهات؟
باغت؟
اتومبیلت؟
معشوقت؟
خانوادهات؟
علمت؟
درجهات؟
هنرت؟
روحانیتت؟
لباست؟
نامت؟
نشانت؟
جانت؟
جوانیت؟
زیباییات ...؟
من چه میدانم؟
این را تو خود میدانی تو خود آنرا، او را هر چه هست و هر که هست، باید به منی آوری و برای قربانی، انتخاب کنی.
من فقط میتوانم نشانیهایش را به تو بدهم آنچه تو را، در راه ایمان ضعیف میکند.
آنچه تو را در «رفتن»، به ماندن میخواند، آنچه تو را در راه مسئولیت به تردید می افکند، آنچه تورا به خود بسته است، آنچه دلبستگیاش نمیگذارد تا پیام را بشنوی، تا حقیقت را اعتراف کنی، آنچه تو را به فرار میخواند، آنچه تو را به توجیه و تأویلهای مصلحتجویانه می کشاند و عشق به او، کور و کرت میکند.
ابراهیمی و ضعف اسماعیلیات، ترا بازیچه، ابلیس میسازد.
در قله بلند شرفی و سراپا فخر وفضیلت، در زندگیات تنها یک چیز هست که برای بدست آوردنش، از بلندی فـرود میآیی، برای از دست ندادنش، همه دستاوردهای ابراهیم وارت را از دست میدهی، او اسما عیل تو است، اسماعیل تو ممکن است یک شخص باشد، یا یک شی، یا یک حالت، یک وضع، وحتی، یک نقطه ضعف !
اما اسماعیل ابراهیم، پسرش بود!»
انتهای پیام/