خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

جمعه، 16 خرداد 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

امام در خصوص برق،مراقبت ویژه می کرد؛ماجرای درخواست کارخانه‌دار از امام

مهر | دین و اندیشه | پنجشنبه، 15 خرداد 1404 - 15:23
قبل از اینکه امام تبعید شوند صاحب یکی از کارخانجات بزرگ در تهران مسجدی ساخت و برای امامت آن مسجد از امام تقاضا کرد که ایشان مبلّغی را برای ارشاد مردم اعزام نمایند.
امام،روز،منزل،فرمودند،چشم،ظهر،مسجد،روزي،حضرت،شخصيت،انقلاب،فه ...

خبرگزاری مهر -گروه دین و اندیشه: در تاریخ پرماجرای انقلاب، هیچ روزی مانند دوازدهم بهمن نبود که در آن، مردی از دودمان پیامبران و بر شیوه‌ی آنان، با دستی پرمعجزه و دلی به عمق و وسعت دریا، در میان مردمی شایسته و چشم به راه، چون آیه‌ی رحمت فرود آمد و آنان را بر بال فرشتگان قدرت حق نشانید و تا عرش عزت و عظمت برکشید.
و هیچ روزی چون چهاردهم خرداد نبود که در آن، طوفان مصیبت و عزا، بر این مردم تازیانه‌ی غم و اندوه فرود آورد.
ایران یک دل شد و آن دل در حسرتی گدازنده سوخت، و یک چشم شد و آن چشم در مصیبتی عظیم گریست.‏‏هر چند ابعاد وسیعی از شخصیت والای امام همچنان ناشناخته مانده و تلاش در‏‎ ‎‏کشف و شهود برخی از آنها به زمان بیشتری نیاز دارد لکن تأمل در بخش مشهود از‏‎ ‎‏ابعاد شناخته شده شخصیت امام می‌تواند زوایای نامشهودی را در ابعاد ناشناختۀ‏‎ ‎‏آن مراد دل‌ها آشکار سازد.
به مناسبت فرارسیدن سی و ششمین سالگرد رحلت جانسوز رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی به بازخوانی روایت چند نفر از شاگردان و دلدادگان آن شخصیت استثنایی خواهیم پرداخت.آنچه در ادامه می‌خوانید روایت مرحوم آیت‌الله شیخ حسن صانعی از حضرت امام (ره) است:
حدود هفت سالی که در محضر امام بودیم و به منزلشان رفت و آمد می‌کردیم متوجه نشدیم که امام حاشیه بر «عروه» یا «وسیله» دارند، با اینکه دیگران معمولاً در درس و بحث به شاگردانشان می‌گویند که مثلاً من در فلان نوشته‌ام این مسأله را یادآور شده ‏ام.
اما از امام اگر سؤالی می‌شد پاسخ می‌دادند ولی اشاره‏ای به نوشته‌های خویش نمی‌کردند.
حتی پس از فوت حضرت آیت‬ ‏الله بروجردی که زمینه برای طرح اینگونه مسائل فراهم بود باز امام حرص مطرح کردن خود را نداشتند.
و ما پس از هفت سال یک روز که در منزل ایشان در فصل زمستان زیر کرسی نشسته بودیم کتابی را روی کرسی مشاهده کردیم که شبیه کتاب‌های متعارف حوزه نبود از امام پرسیدیم این کتاب چیست؟
اجازه می‌دهید نگاه کنیم فرمودند: «حاشیه بر وسیله است.» اینها همه حکایت از زهد و تقوای امام می‌کرد.
قبل از اینکه امام تبعید شوند صاحب یکی از کارخانجات بزرگ در تهران مسجدی ساخت و برای امامت آن مسجد از امام تقاضا کرد که ایشان مبلّغی را برای ارشاد مردم اعزام نمایند.
امام ابتدا با اکراه این موضوع را پذیرفتند.
ولی پس از تعیین یک روحانی و در هنگام اعزام او فرمودند: «وظیفۀ شما علاوه بر تبلیغ و ارشاد این است که دو موضوع را از یاد نبرید، اول در این مسجد نامی از من برده نشود.
دوم برخورد شما با بانی مسجد به گونه ‏ای باشد که خیال نکند به ثروت و مال او چشم طمع دوخته ‏ایم».
امام در رفت و آمدها و دید و بازدیدها همیشه تنها حرکت می‌کردند.
روزی در قم امام می‌خواستند به دیدن یکی از علما بروند، لکن آدرس او را نداشتند و از من آدرس خواستند، من هرچه اصرار کردم که به عنوان راهنمایی تا در آن منزل ایشان را همراهی کنم، نپذیرفتند.
در قم اوایل انقلاب هر روز امام از حدود ساعت هشت و نیم صبح تا ظهر ملاقات‌های عمومی و سخنرانی‌های مفصلی انجام می‌دادند و چندین بار از پله‌ها به بالای پشت‏ بام رفته و به ابراز احساسات امت حزب الله پاسخ می‌گفتند.
یک روز چند دقیقه به ظهر مانده، امام در حالی که به اتاق استراحت می‌رفتند، در سیمای مبارکشان خستگی فوق‌ العاده‌ ای احساس نمودم، به خود گفتم: الآن امام می‌رود و از فرط خستگی می‌افتد!
ولی وقتی دنبال ایشان وارد شدم، دیدم در حال قیام و مشغول نافله ظهر هستند.
در دوران رهبری روزها امام در یک ساعت ملاقات داشتند، و عده ‏ای برای دست‌بوسی و یا اجرای صیغه عقد می‌آمدند، امام ایجاب را می‌خواندند، و بنده هم طرف قبول بودم.
یک روز امام فرمودند: «در حیاط دفتر، چراغ ایوان روشن است، دیروز هم روشن بوده است چرا؟»اگر امام ده مرتبه از اتاق خارج می‌شدند، حتی برای دو دقیقه هم که شده هربار چراغ را خاموش می‌کردند.یک بار که در نجف نهار و شام منزل امام مهمان بودم، روز بعد که برای ناهار به منزل یکی از دوستان رفتم، امام آن روز سراغ مرا گرفته بودند، فردا به من فرمودند: «اگر شما غذای دیگری میل دارید بگویید درست کنند.» ایشان با این یک جمله چند چیز به من فهماندند: یکی اینکه دیروز بیرون رفتی و نبودی.
دیگر آنکه با بزرگواری فهماندند که غذای اینجا همین است!
و سوم اینکه خوب قبلاً اطلاع می‌دادی که برای ناهار نیستم.
بنده عرض کردم منزل یکی از دوستانم رفته بودم، و این مسائل مطرح نبود.