خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

پنجشنبه، 15 خرداد 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

انتقاد از اظهارات امام جمعه اصفهان درباره آثار و ابنیه تاریخی؛ این سخنان از یک روحانی بعید بود

اعتماد | همه | سه شنبه، 13 خرداد 1404 - 14:18
روزنامه اعتماد نوشت: ميراث فرهنگي و همان ابنيه‌اي كه امام جمعه محترم آنها را فاقد ارزش هنري مي‌دانند، در اين برهه زماني خاص، بخشي از ريشه‌هاي هويتي ما را تشكيل مي‌دهند. اين بناها حتي اگر با سليقه زيبايي‌شناسانه امام جمعه محترم جور در نيايد، ذخيره و تكيه‌گاه‌هاي ما براي ايستادن در مقابل موج يكسان‌سازي فرهنگي جهان هستند.
كافه،تاريخي،فرهنگي،ميراث،ايراني،جمعه،امام،ايران،قزوين،محترم، ...

روزنامه اعتماد نوشت: میراث فرهنگی و همان ابنیه‌ای که امام جمعه محترم آنها را فاقد ارزش هنری می‌دانند، در این برهه زمانی خاص، بخشی از ریشه‌های هویتی ما را تشکیل می‌دهند.
این بناها حتی اگر با سلیقه زیبایی‌شناسانه امام جمعه محترم جور در نیاید، ذخیره و تکیه‌گاه‌های ما برای ایستادن در مقابل موج یکسان‌سازی فرهنگی جهان هستند.
کد خبر: 716829 | ۱۴۰۴/۰۳/۱۳ ۱۴:۰۰:۲۷
«پنجره‌های تاریخی را بکنید و بیندازید دور!» عنوان یادداشت روزنامه اعتماد به قلم نیوشا طبیبی است که در آن آمده؛ ۱- از زمان باز شدن پای مدرنیته به این سرزمین، عده زیادی کمر به نابودی مظاهر تمدنی و فرهنگی و میراث گذشتگان ما بسته‌اند.
افراد زیادی در ادوار مختلف ابنیه تاریخی و آثار فرهنگی به جا مانده از گذشتگان را مانعی بر سر راه پیشرفت می‌دیده‌اند.
عده‌ای دیگر نه فقط این مظاهر مادی بلکه میراث معنوی ایران را هم از دلایل عدم پیشرفت می‌دانستند و شعر حافظ و سعدی و مولانا را مصداق «پرت بودن از جریان» و موجب چرت و خواب‌آلودگی ملت به حساب می‌آوردند.
اما باز هم شاید به جز دو- سه مورد دیگر تاکنون سخنانی به عریانی آنچه امام جمعه اصفهان علیه میراث فرهنگی و تاریخی بر زبان آورده شنیده نشده است.
ایشان در سخنانی گفته‌اند: «هزار تا خانه میراثی که نمی‌خواهیم ما.
به اندازه‌ای که نشان بدهیم اینطور هنری را داشته‌اند، ده تا بیست تا ساختمان‌های مثل هم را نگه دارید.
بقیه‌اش را می‌خواهید چیکار کنید؟
و به خصوص اینکه هیچ چیز هنری در آن نیست.» و ادامه داده‌اند که: «پنجره تاریخی را به کناری پرت کنید و نو به جای آن بسازید...» این حرف‌ها را اگر از تکنوکراتی توسعه‌خواه از آن دست مدیرانی که پیش و پس از انقلاب سبب نابودی بخش بزرگی از میراث فرهنگی و طبیعی ایران شدند،می‌شنیدید تعجبی نداشت، اما از یک روحانی بعید می‌نمود!
میراث فرهنگی و همان ابنیه‌ای که امام جمعه محترم آنها را فاقد ارزش هنری می‌دانند، در این برهه زمانی خاص، بخشی از ریشه‌های هویتی ما را تشکیل می‌دهند.
این بناها حتی اگر با سلیقه زیبایی‌شناسانه امام جمعه محترم جور در نیاید، ذخیره و تکیه‌گاه‌های ما برای ایستادن در مقابل موج یکسان‌سازی فرهنگی جهان هستند.
ظرف چند سال گذشته با نابودی بافت‌های قدیمی شهرهایمان، در واقع هویت ایرانی را از بین برده‌ایم.
کالبد شهری مانند لباسی بر تمدن و آرایشی بر چهره بیرونی فرهنگ است.
ما این کالبد را از شکل انداخته و به جایش قوطی کبریت‌های زشت بی‌هویتی ساخته‌ایم و شهرهایمان را از شناسنامه‌های تاریخی و اقلیمی و معماری منطبق با شرایط آنها محروم کرده‌ایم، که چه؟
باید به حضرت امام جمعه عرض کرد که از شما، شمایی که علی‌القاعده باید در صف اول حامیان فرهنگ ملی باشید بعید بود.
۲- قزوین از کثرت و زیبایی آثار و ابنیه تاریخی کمتر از اصفهان و دیگر شهرهای تاریخی ایران نیست، نزدیکی‌اش به تهران بلای جانش شده بود و تلالو این شهر از شدت زرق و برق ظواهر تهران دیده نمی‌شد.
چند سالی است که قزوینی‌ها و به خصوص جوانان به صرافت زنده کردن میراث تاریخی و فرهنگی شهرشان افتاده‌اند.
در زمانی که قزوین هنوز مهجور مانده بود، به همت شهرداری وقت بنای باارزش ولی نیمه‌مخروبه کاروانسرای سعدالسلطنه بازسازی شد.
در همان زمان عده زیادی با این کار موافقتی نداشتند و پیشنهاد می‌کردند که بنای به دردنخور و قدیمی با خاک یکسان و به جایش یک پاساژ مدرن برپا شود.
خدا را شکر که کسی به حرف‌های آن جماعت گوش نکرد و سعدالسلطنه با دقت و البته مضایق و گرفتاری‌هایی سربرآورد و رسید به آنچه که امروز هست و امروز بنای زیبای سعدالسطنه از جاذبه‌های تاریخی گردشگری قزوین است.
از همان روزهای نخست، زمانی که هیچکس حاضر نمی‌شد تا خطر سرمایه‌گذاری در راسته‌ای بی‌رونق و فراموش شده را بپذیرد، یک کافه با نام پرطمطراق «نگارالسلطنه» - که احتمالا همسر سعدالسلطنه بوده است، تصور می‌کنم در خاطرات قهرمان‌میرزا سالور ذکری از او رفته- و با بهره بردن از نام «حیاط نگارالسلطنه» در مجموعه همین بنا، تاسیس شد.
این کافه اما شبیه کافه‌های دیگر نبود، نه آنچنان سنتی و قدیمی بود که قلیان و آبگوشت دست مردم بدهد و روی تخت سنتی سفره پهن کند و نه چنان مدرن و غربی که هیچ فرقی با یک کافه اروپایی نداشته باشد.
کافه نگارالسلطنه با مدیریت جوانی خوش ذوق و معماری هنرمند، راه ویژه‌ای را انتخاب کرد.
استفاده از ابزارهای مدرن در خدمت سنت و شیوه ایرانی.
من چند سال پیش برای تصویربرداری یک پروژه گذارم به این کافه افتاد و از آن روز به بعد همیشه مسیر آنها را دنبال کرده‌ام.
کافه نگارالسلطنه هیچ‌وقت «کافی‌شاپ» نشد، قهوه‌خانه هم نشد، در عوض مکانی شد که اهل فرهنگ و هنر آن را دوست دارند و آنهایی هم که ذائقه فرهنگی ندارند وقتی گذارشان به آنجا می‌افتد کم‌کم تغییر عقیده و عادت می‌دهند.
این کافه پر است از جزییات خاص ایرانی: نوشیدنی‌هایش، ظروفی که در آنها خوردنی‌ها را جلوی میهمان می‌گذارند، موسیقی سنتی و زیبای ایرانی که با صدایی آرام در فضا می‌پیچد- و معلوم است که به دقت انتخاب شده‌اند- کتابخانه‌ای پر از کتاب‌های بسیار خوب و نام‌هایی که برای هر میز به جای شماره انتخاب شده‌اند، نام‌هایی برگرفته از فیلم‌های ایرانی‌ترین و سنتی‌ترین کارگردان سینمای ایران، علی حاتمی.
شاید قرابت کافه نگار و علی حاتمی در همین به کارگیری ابزار و شیوه‌های مدرن در خدمت سنت و فرهنگ اصیل ایرانی باشد.
الگویی که کافه نگار بنا نهاد می‌تواند به برندی ملی تبدیل شود.
همین بنایی که روزگاری عده‌ای آن را بی‌ارزش و موجب عقب‌افتادگی شهر می‌دانستند امروز تبدیل به جاذبه‌ای مهم در قزوین شده و کافه نگارالسطنه در اشتهار آن نقش بسیار مهمی داشته است.
شهرت این کافه مرزهای ایران را در نوردیده و بسیاری از گردشگران خارجی و سفرا و میهمانان غیر ایرانی بازدید از این کافه را به عنوان مکانی فرهنگی و تاریخی که می‌شود طعم پذیرایی اصیل ایرانی را در آن حس کرد، در برنامه خود قرار می‌دهند.
با این شیوه‌هاست که ما می‌توانیم هویت خود را حفظ کنیم و نشان دهیم که ما شکل بقیه دنیا نیستیم وگرنه با کندن پنجره تاریخی و گذاشتن پنجره زشت آلومینیومی به جای آن، ما هم می‌شویم مثل بقیه.
تهی، بی‌گذشته و ریشه و لاجرم بدون آینده.