خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

چهارشنبه، 14 خرداد 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

روایت‌های پرستار امام(ره) از لحظات پایانی

مشرق | فرهنگی و هنری، یادداشت | دوشنبه، 12 خرداد 1404 - 14:46
همزمان با قرار گرفتن در آستانه رحلت معمار کبیر انقلاب کتاب «عطر نیمه شب» به قلم کبری خدابخش با محور روایت سعید رفعتی، پرستار امام از لحظات پایانی عمر ایشان به چاپ رسید.
كتاب،امام،فصل،رفعتي،پرستاري،خاطرات،سعيد،انقلابي،قلب،شب،مانيت ...

به گزارش مشرق، کتاب «عطر نیمه شب» که در ۱۷ فصل به نویسندگی خانم کبری خدابخش و با حمایت نشر مرزو بوم مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، در ۲۷۱ صفحه به رشته تحریر درآمده، روایت پرستاری به نام سعید رفعتی است که قطعا مهم ترین و هیجان انگیزترین سالهای دوران پرستاری اش، پرستاری از حضرت امام خمینی(ره) در سال‌های آخر عمرشان است.
فصل اول و دوم کتاب به موضوعات مربوط به تولد، رشد و نمو راوی کتاب در محله نظام آباد تهران با شرایط فرهنگی و اجتماعی خاص این محله در دو دهه قبل از انقلاب اسلامی می‌پردازد.
در فصول سوم و چهارم، راوی کتاب خاطرات خود از دوران رفتن به مدرسه و همچنین بخشی از فعالیت های انقلابی خود و خانواده‌اش را در سال‌های پایانی عمر رژیم شاهنشاهی نقل قول می‌کند.
در فصل پنجم، سعید رفعتی خاطرات مربوط به جزئیات قبولی‌اش در دانشکده پرستاری که سرفصلی جدید و سرنوشت ساز را در ادامه زندگی‌اش پیش روی او باز می‌کند نقل می‌کند.
در فصل ششم؛ خاطرات مبارزات انقلابی راوی و مردم تهران علیه رژیم شاهنشاهی تا سرنگونی شاه و پیروزی انقلاب اسلامی بازگو می‌شود.
یکی از هیجانی‌ترین فصول این کتاب فصل هفتم است که در آن سعید رفعتی، خاطرات مربوط به حضور خود در راهپیمایی وحدت‌بخش شیعه و سنی در جهت محکومیت اقدامات ضد انقلابی کومله در سنندج بازگو می‌کند.
راهپیمایی که از تهران شروع شده و تا سنندج و در جهت حمایت از مردم مظلوم انقلابی کردستان ادامه پیدا می‌کند.
در فصول هشت تا چهارده کتاب، سعید رفعتی خاطرات مربوط به حضور خود در جبهه و دفاع از میهن اسلامی را در برابر تجاوزات دشمن بازگو می‌کند، حضوری که بیشتر در قالب امدادرسانی به رزمندگان مجروح بر اساس تخصص وی صورت می‌پذیرد.
فصل پانزدهم کتاب مربوط به اتفاقات دوران آشنایی با همسر و همچنین ازدواج و تشکیل خانواده و صاحب فرزند شدن سعید رفعتی است.
اما می‌توان جان و قلب این کتاب را در فصل شانزدهم آن جستجو کرد، جایی که سعید رفعتی براساس تخصص و تعهد انقلابی و بنا به پیشنهاد گروه پزشکی امام خمینی، مفتخر به پرستاری از ایشان در سال‌های پایانی عمرشان به دلیل وخامت وضعیت قلبی ایشان می‌شود.
خاطرات وی از ممارست و جدیت امام در دل شب برای عبادت خدا، علی‌رغم تنی رنجور و بیمار و استعمال عطری خوشبو برای راز و نیاز با پروردگار که عنوان کتاب نیز برگرفته شده از همین ماجراست و همچنین اضطراب و حساسیت تیم پزشکی و پرستاری امام برای نرمال نگاه داشتن ضربات حیاتی قلب امام تا آخرین لحظه های زندگی مبارک ایشان، بدون شک برای هر خواننده ای دلنشین است.
در برشی از کتاب آمده است: آرام‌آرام آمپول را به ایشان تزریق کردم؛ ولی هیچ اتفاقی نیفتاد.
از مانیتور چشم برنمی‌داشتم.
هرلحظه ضربان قلب دچار افت می‌شد و من هرلحظه گویی تمام دنیا روی سرم آوار می‌شد.
گاهی نگاهم را از مانیتور برمی‌داشتم و به سمت امام می‌بردم.
باور این لحظات سخت بود!
خط‌های مانیتور که به سمت صاف شدن می‌رفتند، چه واقعیتی را می‌خواستند به ما نشان بدهند؟!
ذهنم خالی از همه‌چیز شده بود.
فقط یک واهمه و ترس عجیبی از یتیم شدن خودم و همه مردم ایران در وجودم بود.
نزدیک ساعت 10 شب بود.
هم‌زمان، هم بالای سر امام ایستاده بودم، هم مانیتورینگ را نگاه می‌کردم.
آرام‌آرام فشار امام پایین آمد.
قلب به ضربان‌ساز جواب نمی‌داد؛ گاهی می‌زد و گاهی نمی‌زد.
ناگهان در یک‌لحظه همه‌چیز صفر شد!
ضربان صفر، فشارخون صفر و قلب به‌طور کامل ایستاد.
سه تا خط صاف روی صفحه مانیتورینگ بود.
ساعت ده و بیست دقیقه شب بود.
چشمان امام بسته شد، یک‌لحظه چشمانشان باز شد، مردمک چشمانشان دورتادور اتاق چرخید و بعد، از حرکت ایستاد و تمام!