خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

چهارشنبه، 14 خرداد 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

امام، آیت الله بروجردی را ولی فقیه زمان می دانست؛ ماجرای فدائیان اسلام

مهر | دین و اندیشه | دوشنبه، 12 خرداد 1404 - 09:06
نسبت به فداییان اسلام، چون آیت الله بروجردی، روی خوشی به این جمعیت نشان نمی‌داد و فعالیت‌های آن گروه را به مصلحت حوزه آن زمان نمی‌دید، از این روی، امام هم، موضع گیری له یا علیه نمی‌کرد.
امام،بروجردي،درس،زمان،حضرت،مسائل،سياسي،مرحوم،تقليد،حوزه،اللّه ...

خبرگزاری مهر -گروه دین و اندیشه: در تاریخ پرماجرای انقلاب، هیچ روزی مانند دوازدهم بهمن نبود که در آن، مردی از دودمان پیامبران و بر شیوه‌ی آنان، با دستی پرمعجزه و دلی به عمق و وسعت دریا، در میان مردمی شایسته و چشم به راه، چون آیه‌ی رحمت فرود آمد و آنان را بر بال فرشتگان قدرت حق نشانید و تا عرش عزت و عظمت برکشید.
و هیچ روزی چون چهاردهم خرداد نبود که در آن، طوفان مصیبت و عزا، بر این مردم تازیانه‌ی غم و اندوه فرود آورد.
ایران یک دل شد و آن دل در حسرتی گدازنده سوخت، و یک چشم شد و آن چشم در مصیبتی عظیم گریست.‏‏هر چند ابعاد وسیعی از شخصیت والای امام همچنان ناشناخته مانده و تلاش در‏‎ ‎‏کشف و شهود برخی از آنها به زمان بیشتری نیاز دارد لکن تأمل در بخش مشهود از‏‎ ‎‏ابعاد شناخته شده شخصیت امام می‌تواند زوایای نامشهودی را در ابعاد ناشناختۀ‏‎ ‎‏آن مراد دل‌ها آشکار سازد.
به مناسبت فرارسیدن سی و ششمین سالگرد رحلت جانسوز رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی به بازخوانی روایت چند نفر از شاگردان و دلدادگان آن شخصیت استثنایی خواهیم پرداخت.آنچه در ادامه می‌خوانید روایت مرحوم آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی از حضرت امام (ره) است:
ابتدای آشنایی من با حضرت امام، به نخستین مشکل فکری آن زمان من و پاسخ حضرت امام برمی‌گردد.
از آمدن آیت اللّه بروجردی به قم، چیزی نگذشته بود که آیت اللّه سیّد ابوالحسن اصفهانی، به رحمت خدا رفتند.
پس از رحلت آقا سیّد ابوالحسن اصفهانی، سخن از مرجعیت آقای بروجردی بود.
رژیم شاه هم در آن روز سیاستش بر این بود که مرجعیت، در ایران باشد؛ زیرا خود را تنها حکومت شیعه می‌دانست و می‌خواست از این راه، توجه شیعیان جهان را به خود جلب کند.
البته به این سیاست تا آخر پایبند نماند و در این اواخر، به خاطر تضادی که با منافعش به وجود آمده بود، سیاست عکس آن را دنبال می‌کرد و تلاش می‌ورزید، مرجعیت عامه در ایران نباشد!
امّا در آن دوران، یعنی دوران آقای بروجردی، تلاش می‌ورزید که مرجعیت در ایران باشد؛ از این روی پس از رحلت آقا سید ابوالحسن اصفهانی، شاه پیام تسلیت خود را برای آقای بروجردی ارسال داشت و رسانه‌ها هم، به گونه‌ای از ایشان تبلیغ می‌کردند.
البته، مقام علمی و شخصیتی آقای بروجردی، برای بسیاری شناخته شده بود و نیاز به این تبلیغات و مطرح کردن‌ها نبود.
این توجه و گرایش رژیم شاه به ایشان، اگر اثر منفی نداشت، به طور مسلم تأثیر مثبت برای ایشان نداشت.
چنانکه استادم مرحوم آقای برهان، به خاطر همین توجه رژیم شاه به آقای بروجردی، با اینکه مقام علمی آن بزرگوار را می‌ستود، برای تقلید کسی را به ایشان ارجاع نمی‌داد و در عوض، آقای شاهرودی را در نجف و آقای حجت را در ایران، برای تقلید معرفی می‌کرد.
می‌گفت: تأیید مرجع، مربوط به حوزه‌ها و علماست، چرا باید رژیم شاه دخالت کند.
در هر صورت، ما به پیروی از مرحوم برهان، از آقای حجت تقلید می‌کردیم.
به قم که آمدم، طلبه‌های تهرانی به من گفتند: با وجود حضرت آیت اللّه بروجردی، جایی برای تقلید از آقای حجت نیست.
اینان، مرا در باب تقلید، به تردید افکندند و در این مسأله سرگردان بودم، تا این که مرحوم مولایی، که از سردمداران طلبه‌های تهرانی بود و حجره اش در فیضیّه، مرکز گردهمای طلاب تهرانی، به من گفت: بهتر است شما این مسأله را از حاج آقا روح اللّه بپرسی.
ایشان برای نماز، به مدرسه فیضیّه می‌آید.
نظر ایشان در این مورد، صائب است.
آقای مولایی هنگام نماز، حضرت امام را به من نشان داد.
پس از نماز، خدمت آقا رفتم.
عرض کردم: آقا من از آقای حجت تقلید می‌کنم، به نظر شما چه کسی اعلم است؟
ایشان نفرمود چه کسی اعلم است، ولی فرمود: شما از آیت اللّه بروجردی تقلید کنید.
من هم، به فرموده ایشان، تقلیدم را از آقای حجت به آقای بروجردی برگرداندم.
این، نخستین آشنایی بود که پس از آن هم ادامه داشت و بیشتر شد.
من در آن زمان دروس سطح را می‌خواندم و حضرت امام درس خارج داشتند و پس از چند سال رفتیم حضور ایشان برای درس خارج و توانستیم در درس ایشان حاضر شویم؛ البته هم درس خارج امام می‌رفتیم و هم درس خارج مرحوم آیت‌الله بروجردی من حدود ۹ سال در درس امام حاضر شدم.
یک دوره اصول و مقدار زیادی فقه در خدمت ایشان بودم و این ۹ سال از سال ۳۱ تا سال ۴۰ ادامه داشت.
انسان در زندگی امام، به نکته‌هایی بر می‌خورد که جای درنگ و تحلیل دارد.
می‌دانید که امام، کشف الاسرار را در سنین جوانی نوشته است.
بدون شک این کتاب، یک اثر سیاسی نیز هست.
بنابراین، ایشان از همان جوانی اهل سیاست بوده و مسائل سیاسی زمان خود را خوب درک می کرده است.
و در جریان مسائل سیاسی قرار می گرفته و شنیدیم که با رجال سیاسی حوزوی آن زمان، مانند آقای کاشانی و آقا سید محمد تقی خوانساری، سر و سرّی داشته و… با این حال، تا وقتی که آقای بروجردی در قید حیات بود، در زندگی امام مسائل سیاسی بروز و ظهوری ندارد.
با این که جریان فداییان اسلام در آن زمان، یک جریان سیاسی حوزوی بود و بسیاری به موضع گیری له، یا علیه کشیده شدند، ولی از امام، موضع گیری مثبت و یا منفی آشکار نسبت به فداییان اسلام، دیده نمی‌شود که امروز هم، شاید برای بسیاری سوال انگیز باشد.
بعداً، از امام نقل شد که امام با مشی مبارزه مسلحانه موافق نبوده است.
همانند این روش را در مسائل مربوط به حوزه و چگونگی مدیریت آن می‌بینیم.با این که حضرت امام، به روش اداره حوزه، انتقادهایی داشت، ولی هیچ گاه، به گونه آشکار، موضع گیری نکرد.
امام حریم زعامت و ولایت حوزه تشیع را لازم الأحترام می‌دانست و چون زعامت و مرجعیت با آقای بروجردی بود، امام به احترام ایشان اقدامی خلاف نظر ایشان نمی‌کرد.
حضرت امام نظرات و سلیقه‌های شخصی خود را در همان حوزه درس خود اعمال می‌کرد.
از باب نمونه: به یاد دارم، یک وقتی آقای بروجردی، گفته بود: خوب است اساتید و مدرسین، هر روز سر درس، حدیثی را به عنوان موعظه بخوانند.
وقتی یکی از شاگردان، این سخن آقای بروجردی را مطرح کرد، امام گفت: اگر ایشان حدیث بفرمایند، ما هم حاضریم در درس ایشان حاضر شویم و استفاده کنیم.
لکن امام، سالی دو بار به هنگام تعطیل شدن حوزه موعظه می‌فرمود.
تحلیل من این است که حضرت امام، در دوران زعامت آقای بروجردی و در برخورد با ایشان، براساس همان اعتقادی که به ولایتِ فقیه داشت، عمل می‌کرد.
ایشان، با وجود فقیهی چون آقای بروجردی در رأس امور حوزه و شیعه، چه در مسائل سیاسی و در مسائل حوزوی، احساس وظیفه نمی‌کردند و اگر هم دیدگاه مخالفی داشت، ابراز نمی‌کرد.
نسبت به فداییان اسلام، چون آقای بروجردی، روی خوشی به این جمعیت نشان نمی‌داد و فعالیت‌های آن گروه را به مصلحت حوزه آن زمان نمی‌دید، از این روی، امام هم، موضع گیری له یا علیه نمی‌کرد.
البته خود امام هم، مبارزه مسلحانه را که بدون اجازه فقیه جامع الشرایط باشد، درست نمی‌دانست.
ولی آن گاه که پس از رحلت آیت اللّه بروجردی، زعامت به ایشان منتقل می‌شود و (حضور حاضرین) مسؤولیت را به دوش ایشان می‌گذارد، می‌بینیم که در تمامی مسائل سیاسی حضور فعال می‌یابد.
امام در دوره قبل از ۱۵ خرداد و قبل از وفات مرحوم آیت‌الله بروجردی علنی مسائل سیاسی را مطرح نمی‌کردند؛ اینطور که من به خاطر دارم و با توجه به اینکه ۹ سال در خدمت ایشان بودم؛ با کنایه و اشاره مسائلی داشتند ولی هیچ وقت با صراحت چیزی درباره مسائل سیاسی ذکر نمی‌کردند.
ایشان در آن زمان خیلی حریم ولایت و ولی امر زمان را حفظ می‌کردند، با اینکه ایشان خودشان یکی از کسانی بودند که مرحوم آیت‌الله بروجردی را دعوت به قم کرده و به قم آورده بودند، احترام زیادی برای ایشان قائل بودند و ظاهراً در برخی موارد هم با ایشان اختلاف سلیقه داشتند مثل مسئله فداییان اسلام، حتی بعضی از برخوردهایی که در زمان دکتر مصدق و مرحوم آیت‌الله کاشانی وجود داشت؛ اختلاف سلیقه‌هایی بود ولی هیچ وقت این مسائل علنی نمی‌شد و زمانی هم که به امام اشکال می‌گرفتند امام می‌گفتند تا وقتی آیت‌الله بروجردی هست ما در کار ایشان دخالت نمی‌کنیم و ما برخلاف نظرشان کاری نمی‌کنیم و احترامشان را باید حفظ کنیم و این عقیده‌ای بود که امام از همان زمان برای حفظ ولایت داشتند و درسی بود که امام به ما دادند.
این منصب و مقامی که ما به عنوان نیابت از امام زمان داریم نباید برای اختلاف سلیقه بشکنیم و این چیزی بود که از امام یاد گرفتیم.
امام خیلی رعایت آیت الله بروجردی را می‌کردند.
بطور خصوصی می‌دانستیم که امام در بعضی موارد با ایشان اختلاف سلیقه دارند ولی علنی آشکار نمی‌کردند.سال‌ها ما درس امام می‌رفتیم و بعد با خود امام می‌آمدیم به درس آیت‌الله بروجردی.
با اینکه امام در آن زمان در سن بالا بودند و امام از ایشان استفاده فوق‌العاده نمی‌کردند ولی امام برای احترام به درس ایشان می‌آمدند.
ما از درس مسجد سلماسی می‌آمدیم به درس آیت‌الله بروجردی و این روشی بود که امام داشت.