خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

دوشنبه، 12 خرداد 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

عطر صدر ـ 30| تلاش‌های نافرجام صدام برای صلح با شهید صدر - تسنیم

تسنیم | اقتصادی | یکشنبه، 11 خرداد 1404 - 08:53
ماه های حصر شهید آیت الله صدر در خانه، مشحون از اتفاقاتی شگفت و دردناک است. متن پیش رو، گزارشی از تلاش های مکرر و نافرجام صدام برای صلح با شهید صدر، طی 9 ماه حصر شدید این شهید سعید است.
صدر،شهيد،بدرالدين،رژيم،سيد،ديدار،عراق،بعث،مدير،پاسخ،حصر،صريح ...

به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری تسنیم؛ در بخش پیشین پرونده «عطر صدر»، از برخورد شدید رژیم صدام با شهید صدر، از قطع آب و برق و تلفن و غذا، تا ارسال چندین مورد مشکوک به منزل او روایت شد.
متن زیر، روایت تلاش‌های گوناگون رژیم بعث برای فرستادن واسطه‌های گوناگون، برای شکستن مقاومت شهید صدر و رفع تنش با ایشان است.
رویدادهای زیر، بازنویسی بخش‌هایی از کتاب «شرح صدر» و متون «پژوهشگاه تخصصی شهید صدر» با مقادیری تصرف و نکات افزوده است.
بیشتر بخوانید اتفاقات شگفت حصر شهید صدر - 1
تلاش نافرجام برای وساطت برادرزاده شهید صدر
پس از به‌قدرت رسیدن صدام، رژیم بعث تلاش کرد با نمایش‌های سیاسی، چهره‌ای دیپلماتیک از خود نشان دهد.
در همین راستا، جمعی از روحانیون عراق را به ضیافت افطاری دعوت کرد؛ اغلب مدعوین از علمای اهل‌سنت بودند، اما چند تن از علمای شیعه، از جمله حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید حسین صدر ــ برادرزاده آیت‌الله سید محمدباقر صدر ــ نیز در میان دعوت‌شدگان قرار داشتند.
سید حسین صدر، با درک نیات سیاسی رژیم، ابتدا از پذیرش دعوت خودداری کرد، اما در برابر تهدید صریح به اعدام، ناگزیر در مراسم حاضر شد.
در آن نشست، از او خواسته شد برای پایان دادن به محاصره و ایجاد نوعی مصالحه با شهید صدر، وساطت کند.
او، بی‌آنکه راهی برای امتناع داشته باشد، پذیرفت.
اما آیت‌الله شهید صدر، قاطعانه بر مواضع اصولی خود ایستاد و حاضر به عقب‌نشینی نشد.
دیدار محرمانه مدیر اداره امنیت نجف با شهید صدر
چند روز پس از عید فطر، مدیر اداره امنیت نجف با منزل آیت‌الله سید محمدباقر صدر تماس گرفت و از شهیده بنت‌الهدی خواست اجازه دهد با ایشان ملاقات کند.
آیت‌الله صدر در ابتدا با این درخواست مخالفت کرد، اما هنگامی که متوجه شد دیدار به‌صورت کاملاً محرمانه و دور از اطلاع عمومی برگزار خواهد شد، با آن موافقت کرد.
قرار شد جلسه در ساعات بعدازظهر، زمانی که رفت‌وآمد در کوچه کاهش می‌یافت، برگزار شود تا کمترین توجه امنیتی و اجتماعی را برانگیزد.
مدیر امنیت در آغاز دیدار، گفت: "ما می‌دانیم که شرایط زندگی شما عادی نیست و شاید به پول نیاز داشته باشید؛ ما هر مقدار که لازم باشد، در اختیار شما می‌گذاریم".
شهید صدر، بی‌درنگ و صریح پاسخ داد: "من به پول نیاز ندارم".
مدیر که از این پاسخ قاطع شگفت‌زده شده بود، پرسید: "آیا خدمتی هست که از دست ما برآید؟"
شهید صدر بدون تردید، تنها خواسته‌اش را چنین بیان کرد: "افرادی را که در این مدت دستگیر شده‌اند، آزاد کنید".
پس از این گفت‌وگو، شهید صدر به‌روشنی دریافته بود که بازداشت خانگی، فرصتی برای فشار به رژیم و خدمت مؤثرتر به اسلام است.
به همین دلیل، در دیدارهای بعدی نیز، بی‌هیچ تزلزلی، بر مواضع پیشین خود درباره حصر پافشاری کرد.
دیدار شیخ عیسای پان‌عرب
حدود یک ماه پس از دیدار مدیر اداره امنیت نجف با آیت‌الله صدر، رژیم بعث، این‌بار فردی به نام شیخ عیسی خاقانی را با مأموریتی ویژه نزد ایشان فرستاد.
خاقانی نه از شاگردان شهید صدر بود، نه از وکلای مورد اعتماد ایشان.
پیشینه او در معارضه با انقلاب اسلامی ایران و نقش‌آفرینی‌اش در تحریکات قوم‌گرایانه در خوزستان، از او چهره‌ای دور از اعتماد می‌ساخت.
با این حال، از سوی حکومت، حامل پیامی بود.
در ابتدای ملاقات، خاقانی چنین گفت: "رهبران به من سپرده‌اند که به شما بگویم: آقای صدر می‌تواند درِ خانه‌اش را باز کند؛ هر کس بخواهد می‌تواند به دیدنش بیاید، و ایشان نیز آزاد است که به هر کجا مایل است برود و به زندگی عادی خود بازگردد".
اما آنچه در ادامه بیان شد، مأموریت واقعی خاقانی را روشن کرد.
او تلاش کرد با تحریک اختلافات قومیتی، و تأکید بر عرب بودن آیت‌الله صدر و حمایت از او در برابر مراجع «عجم»، مانند امام خمینی و آیت‌الله العظمی خویی، میان شهید صدر و رهبران مذهبی شیعه شکافی ایجاد کند.
پاسخ شهید صدر اما صریح بود: "حوزه علمیه نجف اشرف یک نهاد یکپارچه است.
ما چیزی به نام حوزه عربی یا فارسی یا افغانی نداریم.
این حوزه، خانه مشترک همه است: عرب، فارس، افغانی، پاکستانی و دیگر اقوام، همه در آن کنار یکدیگرند."
پیشنهاد دوباره؛ پاسخ قاطع‌تر
چند هفته بعد، شیخ عیسی بار دیگر بازگشت.
این‌بار با لحنی جدی‌تر و بسته‌ای از مشوق‌های اقتصادی و سیاسی گفت: "این تنها فرصت ممکن برای پایان بحران است.
ما به مرجعیت عربی نیاز داریم.
دولت آماده است همه‌گونه مساعدت مالی را، از جمله پرداخت شهریه طلاب و معافیت از خدمت سربازی، فراهم کند.
درباره همه جزئیات نیز با مسئولان مذاکره کرده‌ام".
پاسخ شهید صدر، بار دیگر شفاف، محکم و بی‌هیچ مماشاتی بود: "حوزه و مرجعیت نیازی به کمک هیچ قدرتی ندارد.
این حوزه بر پای خود ایستاده است و حمایت امام عصر (عج) را با خود دارد.
من هیچ‌یک از پیشنهادهای شما را نمی‌پذیرم".
این موضع‌گیری، دفع یک توطئه تمام‌عیار بود؛ تلاشی حساب‌شده از سوی رژیم بعث برای انشقاق در صفوف مرجعیت انجام شد، اما این طرح نیز، مانند دیگر نقشه‌های آنان، در برابر صلابت، آگاهی و ایمان شهید صدر، با شکست مواجه شد.
میانجی‌گری ناکام سید علی بدرالدین
در مقاطع مختلف حصر خانگی آیت‌الله سید محمدباقر صدر، حکومت بعثی تلاش کرد با استفاده از چهره‌هایی موجه، زمینه عقب‌نشینی یا سازش ایشان را فراهم کند.
یکی از این تلاش‌ها از سوی مرحوم سید علی بدرالدین صورت گرفت؛ روحانی‌ای که به‌واسطه‌ی روابط گسترده‌اش با مقامات عراقی، کوشید در بحران میان شهید صدر و رژیم نقش میانجی را ایفا کند.
بدرالدین امیدوار بود که با نفوذ شخصی و ارتباطاتی که در سطوح بالای حکومت داشت، بتواند راه‌حلی برای پایان دادن به وضعیت بحرانی بیابد.
شهید صدر، با شناخت قبلی از شخصیت بدرالدین، از آمدن او استقبال کرد، چرا که او را فردی آگاه به پشت‌پرده‌ی تحولات و صریح در بیان حقایق می‌دانست.
همین آگاهی برای شهید صدر اهمیت راهبردی داشت.
بدرالدین پس از تماس تلفنی و اخذ اجازه، وارد خانه‌ی شهید صدر شد.
گفت‌وگوی آن‌ها صریح و بی‌پرده آغاز شد.
شهید صدر: "موضع رژیم چیست و چه برنامه‌ای در سر دارد؟"
بدرالدین: "مطلبی که شنیده‌ام بسیار نگران‌کننده است.
بیشترین چیزی که موجب خشم شدید آن‌ها شده، حمایت شما از انقلاب اسلامی ایران است."
شهید صدر: "چه می‌خواهند؟"
بدرالدین: "انتظار دارند که یا از آن‌ها حمایت علنی کنید، یا لااقل از مواضع خود در دفاع از انقلاب اسلامی عقب‌نشینی نمایید".
شهید صدر: "و اگر این کار را نکنم؟"
بدرالدین (با اضطراب): "سیدنا!
به خدا قسم آن‌ها به اعدام شما فکر می‌کنند.
دیگر چیزی ذهنشان را مشغول نکرده، جز چگونگی خلاص شدن از دست شما.
هیچ رحم و مروتی ندارند.
از شما خواهش می‌کنم، حتی به اندازه‌ی اندکی، برای حفظ جانتان، عقب‌نشینی کنید.
شهادت شما زیانی بزرگ خواهد بود."
گفت‌وگو ادامه یافت و وارد ابعاد سیاسی حادثه‌ی رجب شد.
شهید صدر: "نظر آن‌ها درباره‌ی ماجرای رجب چیست؟"
بدرالدین: "در اضطراب دائم به سر می‌برند.
از تکرار وقایع آن ماه هراس دارند.
از نظر آن‌ها، حوادث ماه رجب یک انقلاب نافرجام بود و می‌ترسند که بار دیگر شعله‌ور شود."
شهید صدر: "من هرگز عقب‌نشینی نخواهم کرد.
موضع من تغییر نمی‌کند.
اگر به اعدام من فکر می‌کنند، آماده‌ام."
بدرالدین که تحت تأثیر قاطعیت شهید صدر قرار گرفته بود، با چشمانی اشک‌بار گفت: "سیدنا!
هیچ امیدی نیست؟"
پاسخ شهید، با آرامش و قاطعیت تمام بود: "اصلاً".
در این لحظه، بدرالدین به گریه افتاد و با صدایی بغض‌آلود گفت: "عراق را ترک خواهم کرد و به لبنان می‌روم.
نمی‌خواهم اینجا بمانم و شاهد تشییع جنازه شما باشم."
این، آخرین دیدار سید علی بدرالدین با شهید صدر بود.
او اندکی بعد به لبنان رفت و در آنجا، هدف عملیات ترور سازمان اطلاعات عراق قرار گرفت و به شهادت رسید.
چرا شهید صدر تا این حد مقاومت می‌کرد؟
از مجموع گفت‌وگوهای سید بدرالدین و اطلاعاتی که پیش‌تر از دیدار با مدیر اداره‌ی امنیت نجف به‌دست آمده بود، شهید صدر به نتیجه روشنی رسید: حصر خانگی، با همه‌ی فشارها و سختی‌هایش، به معضلی امنیتی برای رژیم بدل شده است.
این وضعیت، نه‌تنها قدرت مهار شهید را از حکومت گرفته بود، بلکه می‌توانست با تحریک احساسات عمومی، موجی تازه از مبارزه و مقاومت مردمی را برانگیزد.
ضمن اینکه شهید صدر انتظار داشت فشار شدید رژیم بعث بر او، احساسات و عواطف مراجع و مردم عراق، را برانگیزد و همچنین اهرم‌های فشار خارج از عراق را علیه صدام و حزب بعث فعال کند؛ البته بعدتر این محاسبه شهید صدر با عدم حمایت کافی توسط مرجعیت عام عراق، و نیز هواداران خارج از عراق، ناقص و نافرجام ماند و به شهادت او ختم شد.
بررسی اتفاقات حصر ادامه دارد...