اصلاحطلبی دیگر گفتمان نیست، یک مغازه جهت کاسبی است/ محمدرضا تاجیک: بهترین چیز اصلاحطلبی این است که شکست میخورد!
احیای سرمایه اجتماعی (بدنه هوادار) با فاصلهگیری از ابزارهای سیاسی از جمله راهبردهایی است که اصلاحطلبان رادیکال روی آن تاکید دارند.

*********
احیای سرمایه اجتماعی (بدنه هوادار) با فاصلهگیری از ابزارهای سیاسی از جمله راهبردهایی است که اصلاحطلبان رادیکال روی آن تاکید دارند، روزنامه هممیهن در سرمقاله خود با تشریح وضعیتی اصلاحات به مغازه نوشته است:
خطمشی اصلاحطلبی که از دومخرداد سال۱۳۷۶ آغاز شد، به مرور زمان و به دلایل گوناگون (که پرداختن به آن در اینجا ممکن نیست) با چالشهای فراوانی مواجه شد.
گرچه دوره ۷۶ تا ۸۴ بهترین دوره تاریخ جدید ایران از اغلب جهات بود، ولی بیتوجهی اصلاحطلبان به تثبیت این دستاوردها ایران را وارد دوره سیاهی کرد که بدون تردید از اغلب جهات سیاهترین دوره تاریخ جدید ایران بود.
متأسفانه برای جبران این دوره و این ضعف پیشآمده وارد باتلاق ۸۸ شدند که بهجای بهبود، اوضاع را بدتر و امنیتی کرد و همه بدون استثنا زیان دیدند و دست تندترین نیروهای سیاسی را در عرصه عمومی باز کرد.
البته افول اصلاحطلبان از پایان و حتی اواسط مجلسششم آغاز شده بود و ریشه این افول نیز در عدول نسبی از برخی اصول پیشگفته بود.
مشکل فقط افول اصلاحطلبی نبود؛ بلکه مترادف دانستن اصلاحات با اصلاحطلبی بود که عدهای شکست و عدم موفقیت یکی را به منزله شکست دیگری تلقی کردند.
در بخش دیگری از این یادداشت آمده است:
مشکل بدتر این بود که برخی از منسوبین به اصلاحات سعی کردند که خود را متولی دائمی اصلاحطلبی بدانند و غیر خود را رد کنند؛ درحالیکه خودشان بیش از حد از این اصول عدول کردند و امروز هم برخی از آنان تحت همین اسم ولی با رسم دیگری عمل میکنند.
در واقع، این مشکل محصول یک خطای انحصارطلبانه است.
ابتدا باید از اصول اصلاحطلبانه دفاع کرد و هر گروهی که به آن اصول ملتزم است، حق دارد خود را اصلاحطلب بداند.
همه نظرسنجیها نشان میدهند که هنوز اکثریت مردم شیوه اصلاحطلبی با تعریف فوق را بر هر شیوه دیگری برای بهبود امور خود ترجیح میدهند.
اصلاحطلبی یک مغازه نیست!
با وجود تعاریف نظری از اصلاحات، نتایج آن نشان میدهد که اصلاحطلبی بیش از آنکه جنبه تئوریک داشته باشد، مغازهای برای تامین منافع برخی گروههای خاص سیاسی است.
فراهم کردن بسترهای تولید معنا و مطالبه سازی در امر اجتماعی و کنترل ناپذیرتر بودن این حوزه تنها روی کاغذ مانده و خروجی آن تشکیلاتی محفلی بدون رویکرد اصلاحی است که از درونش تنها منافع سیاسی پمپاژ میشود.
افزایش اتصال معنایی و گفتمانی با جامعه مدنی، گروهها، اقلیتهای مذهبی/جنسیتی/قومی، زنان و دانشجویان و اصناف اثرگذار [کارگران، معلمان، بازنشستگان] در راستای امر اجتماعی و تلاش برای کانون سازی مطالبات و جهتدهی به اصناف و اقشار ذیل گفتمان رادیکال و برونگرا نیز خروجی جز حرکت روی مرز شورش خیابانی نداشته است، این جزیره صد تکه با این وضعیت امکان احیای خود را از دست داده است.
از دست دادن امکان رشد اصلاحات خارج از فضای آپارتمانی باعث شده است که طیف روشنفکری آن شکست آن را اعلام کنند؛ محمدرضا تاجیک در اینباره به روزنامه آرمان ملی گفته است:
یک جریان اجتماعی- سیاسی، نه از آن رو زنده است که تاریخی دارد، بلکه از آن روست که آدمیان دائما آن را خودآگاه و ناخودآگاه خود میآفرینند، و اگر لحظهای از آفرینش او تن بزنند، آن جریان دیگر زنده نخواهد بود.
پس، جریان بودن یک جریان، محصول و نتیجه خیال و عمل سوژه است.
در داستان «ویرانههای مدور»، اثر بورخس، با حکایت آفرینش یک انسان توسط انسان دیگری مواجه هستیم: موجودی که نه در آزمایشگاه، بلکه در خیال آن انسان دیگر خلق میشود.
این مخلوق خیال، در واقع، موجودی است که بپا میخیزد و راه میافتد و تمامی اعمال و صفات یک انسان را دارا است، اما، حیات او در گرو قدرت تخیل انسانی است که او را در خیال خود آفریده است.
بخش رادیکال اصلاحات در تلاش است تا با هژمون ساختن دیدگاههای اصلاحطلبان رادیکال در برابر اصلاحطلبان نهادی و روزنه گشا و سایر با متهمسازی آنان به قدرتطلبی، به سویی حرکت کند که با ارائه نسخه نهایی پسا جمهوری اسلامی در بستری سکولار و تلاش برای تعمیم جنبشهای اجتماعی به نسخه مذکور و تلاش برای تحریک و تهییج جامعه جنبشی و اعتراضی باشد.