تلاش برای استثمار و تغییر هویت در ایران با تحریف نام خلیج فارس
یک تحلیلگر مسائل حقوق بینالملل پشتپرده تحرکات روانی و سیاسی در ماجرای تحریف نام خلیج فارس را تحلیل کرد.

صالح اسکندری استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل حقوق بینالملل در گفتگو با خبرنگار مهر، ابعاد پنهان و آشکار جنگ روانی دونالد ترامپ بر سر نام خلیج فارس در سفرش به ریاض و ارتباط آن با «پلن B» آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران در جریان مذاکرات را بررسی کرد.
وی با اشاره به ریشههای عمیق تاریخی و حقوقی نام خلیج فارس اظهار کرد: نام خلیج فارس برای ملت ایران فراتر از یک نام جغرافیایی، نمادی از هویت، فرهنگ، تاریخ و حاکمیت ملی ماست.
این نام که ریشههایی عمیق در اسناد تاریخی، نقشههای باستانی و متون بینالمللی دارد، مورد اذعان و تأیید جامعه جهانی است.
حتی در عهدنامههای بینالمللی از جمله معاهدات قرن ۱۷ و ۱۸ میلادی و همچنین مصوبات متعدد سازمان ملل متحد (مانند بخشنامه ۱۸ آگوست ۱۹۹۴)، نام خلیج فارس به صراحت و بدون هیچگونه ابهامی ذکر شده است.
نقشههای تاریخی از جمله نقشههای هرودوت، هکاتئوس و ژاک نیکولا بلن (۱۷۶۳) نیز گواهی بر این حقانیت هستند و نام خلیج فارس بر تارک آنها میدرخشد.
این کارشناس در تحلیل تفکر ترامپ و جریان «ماگا» افزود: ترامپ و جریان «ماگا» در آمریکا تحت عنوان «اول آمریکا»، مستظهر به نوعی نژادپرستی و آپارتاید نوین هستند.
این تفکر، یادآور امپریالیسم کلاسیک و استعمارگری قرون هجده و نوزده میلادی است که در آن قدرتهای بزرگ به خود حق میدادند برای منابع و سرزمینهای ملتهای دیگر تصمیمگیری کرده و حتی نامهای تاریخی آنها را تغییر دهند.
اقدام وی در تغییر نام «خلیج مکزیک» و سپس تلاش برای تحریف نام خلیج فارس، نشاندهنده جاهطلبی برای هژمونی مطلق بر کریدورهای آبی حیاتی جهان است.
اسکندری با بیان اینکه به نظر میرسد، استیو ویتکاف، فرستاده ویژه ترامپ در خاورمیانه، و همچنین جرد کوشنر، داماد و مشاور ارشد وی، در این رویکرد نقش مهمی ایفا کردهاند گفت: کوشنر به دلیل روابط نزدیک خود با مقامات کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، به ویژه در حوزه سرمایهگذاری، نفوذ قابل توجهی بر سیاستهای ترامپ در این زمینه داشته است.
وی ادامه داد: همچنین، سفرهای اخیر مکرر وزیر امور خارجه ایالات متحده، مارکو روبیو به منطقه خلیج فارس، نشاندهنده تمرکز دولت ترامپ بر این منطقه و تلاش برای همسویی سیاستهای کشورهای عربی با اهداف خود است.
این افراد در شکلدهی به این دیدگاه و ترغیب ترامپ به اتخاذ مواضع تندتر نقش داشتهاند.
وی به دنبال به چالش کشیدن جایگاه ایران در این آبراه مهم و نمایش نفوذ آمریکا بود.
اسکندری با تأکید بر اهمیت ژئوپلیتیک خلیج فارس، تصریح کرد: خلیج فارس در هارتلند (قلب جهان) ژئوپلیتیکی قرار گرفته است و همواره کانون توجه قدرتها بوده.
ترامپ با این جنگ روانی، به دنبال جلب حمایت کشورهای عربی و منزوی ساختن ایران در منطقه بود.
این تحلیلگر به ابعاد اقتصادی و مالی این جنگ روانی پرداخت و اظهار کرد: سفر ترامپ به ریاض و این مناقشه، با سرمایهگذاریهای عظیم اعراب حاشیه خلیج فارس در شرکتهای آمریکایی، از جمله هلدینگهای ترامپ و نزدیکانش، گره خورده بود.
بسیاری از این سرمایهگذاریها، مستقیم یا غیرمستقیم، با هلدینگها و شرکتهای خانوادگی ترامپ نظیر شرکتهای جونیور ترامپ، دامادهایش و پسر استیو ویتکاف، و همچنین خانوادههای ذینفوذ نزدیک به ترامپ در ارتباط بودند.
این یک معامله برای سرازیر کردن دلارهای نفتی به سمت اقتصاد و جیب نزدیکان ترامپ بود.
نمونه بارز آن، تحمیل هزینه پروژه پرخرج «گنبد طلایی» از شرکتهای ایلان ماسک بر دوش قطر، امارات و عربستان بود که استثمار مدرن منابع منطقه را نشان میدهد.
وی در پاسخ به این سوال که چرا ترامپ در نهایت از عبارت «خلیج ایران» استفاده کرد، توضیح داد: این اقدام نشاندهنده یک عقبنشینی تاکتیکی بود.
ترامپ با واکنشهای شدید داخلی و بینالمللی مواجه شد و برای حفظ چهره، این میانبر را انتخاب کرد که به نوعی اعتراف غیرمستقیم به حضور ایران در این منطقه و تمایز آن با نام نامشروع «خلیج عربی» بود.
این کارشناس حقوق بینالملل در پایان تأکید کرد: ملت ایران، با تکیه بر حق تاریخی و قانونی خود، همواره از نام «خلیج فارس» دفاع خواهند کرد.
اقدام ترامپ نمونهای بارز از تلاش برای سوءاستفاده از نامهای جغرافیایی به عنوان ابزار فشار سیاسی و اقتصادی در راستای اهداف ژئوپلیتیک است، که هوشیاری و مقاومت ملتها را میطلبد.