خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

یکشنبه، 11 خرداد 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

روایتی از پرواز نوجوانی که با مرگ، زندگی آفرید

تسنیم | استان‌ها | شنبه، 10 خرداد 1404 - 12:13
شبی در پارک آزادگان دورود، صدای دوچرخه سواری نوجوانی خاموش شد؛ اما پژواک آن، در تن های تازه ای جان گرفت. مرگ ابوالفضل، پایان نبود؛ آغازی بود برای تپش قلب های چشم انتظار.
ابوالفضل،زندگي،خانواده،دورود،سالاروند،مرگ،قلبي،ايمان،نوري،دل ...

به گزا ش خبرگزا ی تسنیم؛ دورود، شهری آرام با قلبی پرتپش، در روزی به‌یادماندنی شاهد واقعه‌ای بود که غم و افتخار را در کنار هم نشاند.
نوجوانی مهربان به نام ابوالفضل سالاروند، در حادثه‌ای ناگهانی جان باخت، اما با بخشش خانواده‌اش، امیدی تازه به زندگی دیگران بخشید.
ابوالفضل سالاروند، جوانی 18 ساله، دانش‌آموز هنرستان خلیج فارس دورود در رشته برق بود.
او به اخلاق نیکو، روحیه ورزشکاری و قلبی پرمحبت در بین دوستان و خانواده‌اش شناخته می‌شد.
زندگی‌اش با شوق نوجوانی پر شده بود و آینده‌ای روشن در انتظارش بود.
طبق عادت همیشگی، در شامگاه دوشنبه‌ای بهاری، ابوالفضل با دوچرخه‌اش در مسیر کندروی پارک آزادگان رکاب می‌زد.
خیابان، سکوت شب و صدای زنجیر دوچرخه، همدم لحظات پرانرژی او بودند؛ لحظاتی که قرار بود با حادثه‌ای تلخ به پایان برسند.
یک خودروی ناشناس و متواری، ناگهان با ابوالفضل برخورد کرد.
صدای تصادف، ساکت‌کننده تمام شور زندگی او شد.
مردم با دیدن پیکر بی‌جانش، با اورژانس تماس گرفتند.
حادثه چنان شدید بود که امیدها خیلی زود به نگرانی تبدیل شد.
ابوالفضل سریعاً به بیمارستان شهدای هفتم تیر منتقل شد.
کادر درمان تلاش فراوانی کرد اما خبرها ناامیدکننده بود.
پزشکان پس از بررسی‌های دقیق اعلام کردند که ضربه مغزی شدید موجب مرگ مغزی او شده است.
خبر، مانند پتکی سنگین بر سر پدر و مادرش فرود آمد.
آن‌ها میان ناباوری، درد و سکوت فرو رفتند.
اما در دل این سیاهی، نوری از ایمان، عشق و فداکاری در دل این خانواده روشن شد؛ نوری که زندگی‌های بسیاری را دگرگون کرد.
با وجود اندوه بی‌پایان، خانواده سالاروند تصمیمی شجاعانه گرفتند.
آن‌ها رضایت دادند اعضای بدن فرزندشان اهدا شود.
این تصمیم، نه‌تنها دشوار، بلکه نشانه‌ای از ایمان و انسان‌دوستی بی‌مرز این خانواده بود.
مادر ابوالفضل، مریم بهلولی، با اشک در چشمانش گفت: «پسرم عاشق دوچرخه بود.
وقتی گفتند مرگ مغزی شده، خودم رضایت دادم.
برای رضای خدا این کار را کردیم.
اگر عضوی دیگر هم قابل اهدا بود، دریغ نمی‌کردیم.»
پدرش نیز، با وجود قلبی شکسته، تصمیم مادر را پذیرفت.
او گفت: «اگر پسرم نمی‌ماند، حداقل جان دیگری را نجات دهد.» این سخنان، بازتاب عمق درک و بزرگی خانواده‌ای بود که فراتر از رنج شخصی، به نجات انسان‌ها فکر کردند.
اعضای بدن ابوالفضل شامل قلب، کلیه‌ها، کبد و قرنیه‌ها برای بیماران نیازمند اهدا شد.
این جوان مهربان، با رفتنش به چندین نفر زندگی دوباره بخشید.
جسمش خاموش شد، اما زندگی در پیکر دیگران ادامه یافت.
دکتر ملیحه طهماسبی، رئیس بیمارستان شهدای هفتم تیر، اعلام کرد که این نخستین اهدای عضو شهرستان دورود در سال 1404 بوده است.
او گفت این فرآیند با همکاری سریع بیمارستان امام خمینی تهران انجام شد.
به گفته دکتر طهماسبی، بعد از تأیید مرگ مغزی و گرفتن رضایت، در کمتر از 24 ساعت تیم پزشکی عملیات برداشت اعضا را با دقت کامل به انجام رساند.
او از تلاش شبانه‌روزی پرستاران، ICU و تیم پیوند قدردانی کرد.
مراسم بدرقه پیکر ابوالفضل با حضور گسترده مردم دورود برگزار شد.
چهره‌هایی از مسئولان شهری، امام جمعه، فرماندار، فرمانده سپاه، نیروهای انتظامی و کادر درمانی در کنار خانواده داغدار ایستاده بودند.
در مراسم، مردم با اشک و زمزمه، با نوجوانی وداع کردند که حتی پس از مرگ، چراغ زندگی دیگران شد.
فضای مراسم، آکنده از غم، اما مملو از تحسین برای بزرگی این تصمیم انسانی بود.
امام جمعه دورود، حجت‌الاسلام محمد قائدرحمتی در مراسم سخنرانی کرد.
او گفت: «خانواده سالاروند در اوج اندوه، تصمیمی گرفتند که فقط انسان‌های بزرگ و مؤمن می‌توانند بگیرند.
این کار باید الگویی برای همگان باشد.»
او افزود: «این حرکت فقط نجات جان نیست، بلکه احیای ایمان، انسانیت و ارزش‌های والای الهی است.
ما باید این فرهنگ را ترویج دهیم تا در برابر مرگ، زندگی زاده شود.»
یکی از بستگان ابوالفضل نیز در مراسم گفت: «ابوالفضل نرفت، بلکه ماندگار شد.
اکنون در بدن‌های دیگری زندگی می‌کند و قلبش همچنان می‌تپد.»
این سخنان تأثیرگذار، بسیاری از حاضران را به تأمل واداشت.
نگاه‌ها پر از اشک بود، اما غروری آرامش‌بخش نیز در دل همه جا گرفته بود؛ غرور داشتن چنین فرزند و چنین خانواده‌ای در شهرشان.
نام ابوالفضل، حالا بر زبان مردم جاری است.
او نه تنها یک نوجوان مهربان، که نمادی از ایثار، زندگی و ایمان در دورود شده است.
مدرسه‌اش، دوستانش و محله‌اش هنوز خاطره لبخندهایش را به یاد دارند.
فرهنگ اهدای عضو، سال‌هاست که نیاز به ترویج دارد.
این اتفاق می‌تواند نقطه عطفی برای آگاهی‌بخشی باشد؛ برای آنکه مرگ، پایان همه چیز نباشد، بلکه آغاز زندگی‌هایی دیگر باشد.
همه ما شاید روزی با چنین تصمیمی روبه‌رو شویم.
تصمیمی دشوار اما حیاتی.
خانواده سالاروند نشان دادند که در میانه درد هم می‌توان نور شد و مسیر روشنایی را ادامه داد.
ابوالفضل، جوانی که روزی در کوچه‌های دورود با دوچرخه‌اش رکاب می‌زد، حالا در مسیرهای دیگری جاری است.
او نه‌فقط یک قربانی حادثه، که قهرمان زندگی دوباره چند انسان دیگر است.
هر عضوی که از بدن خاموشی به پیکری دیگر منتقل می‌شود، نوری است که از دل تاریکی زاده می‌شود.
ابوالفضل چنین نوری شد؛ نوری که در کالبد جان‌های امیدوار درخشید.
خانواده او، حالا آرامش خود را در این می‌جویند که فرزندشان بی‌ثمر نرفت.
او رفت، اما رد پایش در قلب‌ها، در پرونده‌های درمانی و در لبخند بیماران باقی مانده است.
این داستان، فقط یک خبر نیست؛ درسی است برای همه ما.
درسی از عشق بی‌قید و شرط، فداکاری، ایمان و قدرت انتخاب در سخت‌ترین لحظات.
جامعه پزشکی، از این خانواده تقدیر کرد.
مسئولان خواستار برگزاری جلسات آگاهی‌بخشی در مدارس، مساجد و رسانه‌ها برای ترویج فرهنگ اهدای عضو شدند.
خبر اهدای عضو ابوالفضل در رسانه‌ها بازتاب یافت و مردم سراسر استان لرستان به این حرکت واکنش نشان دادند.
شبکه‌های اجتماعی نیز پر از پیام‌های همدردی و تحسین شد.
یاد ابوالفضل، در دل مردم ماندگار شده است.
نوجوانی که در نوجوانی‌اش به قله‌ای از ایثار رسید و با رفتنش، معنای تازه‌ای به زندگی دیگران بخشید.
معلمانش می‌گویند: «او همیشه آماده کمک بود.
حالا هم در حال کمک است، اما در ابعادی بزرگ‌تر و جهانی‌تر.
این افتخار کوچکی نیست.»
در پایان، این ماجرا دعوتی است برای همه ما؛ دعوت به آگاهی، به پذیرش، به عشق و به انسان‌بودن.
شاید با چنین فرهنگ‌هایی، دنیا جای بهتری شود.
ابوالفضل سالاروند، با قلبی مهربان رفت و با قلبی تپنده در بدن دیگران بازگشت.
نام او، برای همیشه در تاریخ ایثار این دیار خواهد درخشید.
گزارش از: هانیه حقیقی
انتهای پیام/